پس از ۱۰۰سال، نظام سیاسی دوحزبی بریتانیا در آستانه فروپاشی است؛
فاراژ؛ اخلالگر سیاسی

«استیون کسل» در گزارش دیروز یکشنبه در نیویورکتایمز نوشت، اما او ممکن است کار بزرگتری هم انجام داده باشد: ایجاد حفرهای در نظام سیاسی دو حزبی این کشور. تقریبا در تمام قرن گذشته، قدرت در بریتانیا بین حزب کارگر حاکم (که اکنون تحت رهبری نخستوزیر «کر استارمر» است) و محافظهکاران مخالف (که سال گذشته رهبر جدیدی به نام «کِمی بادنوچ» را انتخاب کردند) در گردش بوده است. با این حال، با افزایش حمایت از حزب «رفرم یوکی» و دستاوردهای سایر احزاب کوچک، این دوگانگی به ندرت تا این حد متزلزل به نظر رسیده است.
«رابرت فورد»، استاد علوم سیاسی دانشگاه منچستر گفت: «به دو حزب اصلی اخطار داده شده است که ممکن است از دوره ۱۰۰ساله تصدیشان در داونینگاستریت برکنار شوند.» محافظهکاران که هنوز پس از برکناری از قدرت در سال گذشته در وضعیت وخیمی قرار دارند، با مجموعهای از نتایج فاجعهبار دیگر مواجه شدند. با رکود اقتصادی، حزب کارگر توسط رایدهندگانی که از محدودیتهای هزینههای دولتی و مالیاتهای بالاتر اعمال شده از زمان به قدرت رسیدن این حزب خشمگین بودند، مجازات شد. پروفسور فورد گفت که رایدهندگان هر دو حزب اصلی را رد کردند. وی افزود که اگر چنین نتیجهای در انتخابات عمومی رخ دهد «حزب محافظهکار بهعنوان یک نیروی معنادار در پارلمان دیگر وجود نخواهد داشت».
«کلر اینسلی»، مدیر سابق سیاستگذاری استارمر گفت که این نتایج همچنین منعکسکننده روندهای بلندمدتتر، از جمله فروپاشی وفاداریهای طبقاتی سنتی در میان رایدهندگان، افزایش جذابیت سیاستهای ملیگرایانه و حمایت روزافزون از لیبرال دموکراتهای میانهرو، سبزها و نامزدهای مستقل است. اینسلی که اکنون در بریتانیا برای «موسسه سیاست مترقی»، یک موسسه تحقیقاتی مستقر در واشنگتن، کار میکند، گفت: «ما شاهد چندپارگی جامعه بودهایم و این به سیاست ما نیز سرایت کرده است. اکنون رایگیری چند حزبی وجود دارد.» نتیجه این است که هر دو حزب اصلی در حال مبارزه هستند؛ زیرا خود را نه تنها با یکدیگر، بلکه با مخالفان چپ و راست سیاسی خود نیز در رقابت میبینند.
این فضای سرخوردگی عمومی، زمینه را برای احزاب کوچکتر از جمله «لیبرال دموکرات»ها که ۱۶۳کرسی شورا را بهدست آوردند و «سبزها» که ۴۴کرسی بهدست آوردند، فراهم کرد. اما بزرگترین ذینفع، حزب اصلاحات بود که حامیانش از مبارزات انتخاباتی پرشور فاراژ انرژی گرفتهاند.«جان مکدرموترو»، یکی از حامیان حزب، در مصاحبهای در یک تجمع حزب «رفرم یوکی» در ماه مارس گفت بسیاری از مردم در منطقه او، یعنی منطقه «استاکتون-آن-تیز»، در شمال شرقی انگلستان، احساس میکنند که حزب کارگر «از طبقه کارگر فاصله گرفته است». مکدرموترو در مورد فاراژ گفت: «او بسیار کاریزماتیک است، با مردم از هر بخش زندگی ارتباط برقرار میکند، او همان است که میگوید.»
تجزیه و انشقاق فاراژ در سیاست بریتانیا حتی در رقابتهایی که «رفرم» شکست خورد، از جمله شهرداری منطقهای که بهعنوان غرب انگلستان شناخته میشود، احساس شد. «هلن گادوین» از حزب کارگر تنها با یکچهارم آرا در این انتخابات پیروز شد و او را تنها کمی جلوتر از «رفم یوکی» قرار داد؛ درحالیکه حتی حزب پنجم نیز ۱۴درصد آرا را بهدست آورد. کمتر از یکسوم از رایدهندگان واجد شرایط رای دادن هستند؛ نوعی مشارکت پایین که در انتخابات محلی رایج است. «گوین بارول»، رئیس سابق دفتر داونینگ استریت و عضو حزب محافظهکار مخالف، در رسانههای اجتماعی خاطرنشان کرد که خانم گادوین تنها با ۷.۵درصد از رایدهندگان واجد شرایط انتخاب شد و افزود که «فروپاشی» در سیستم سیاسی دو حزبی رخ داده است. این ممکن است اغراقآمیز باشد.
بهدلیل سازماندهی مجدد، تعداد کرسیهای مورد رقابت در انتخابات محلی روز پنجشنبه کمترین میزان از سال۱۹۷۵ بود و میزان مشارکت رایدهندگان در چنین رقابتهایی همیشه پایین است. انتخابات عمومی بعدی بریتانیا - زمانی که این پیشنهاد به درستی به محک آزمون زده شود- تا سال ۲۰۲۹ برگزار نخواهد شد و چالشهای قبلی برای تسلط دو حزب کمرنگ شده است. در اوایل دهه۱۹۸۰، حزب «سوسیال دموکرات» که توسط میانهروهای سرخورده از حزب کارگر تاسیس شده بود، وعده داد که «قالب سیاسی بریتانیا را بشکند». این حزب در اتحاد با یک حزب میانهرو دیگر، برای مدت کوتاهی در یک نظرسنجی از ۵۰درصد فراتر رفت. این یک طلوع کاذب بود.
با این حال، با رقابت پنج حزب اکنون برای کسب رای در سیستمی که دو حزب را در خود جای داده بود، سیاست بریتانیا عمیقا غیرقابل پیشبینی شده است. حزب کارگر که از دل جنبش اتحادیههای کارگریزاده شده بود، زمانی بهعنوان حزب طبقه کارگر شناخته میشد و قلب آن در شمال و مرکز صنعتی کشور قرار داشت. بهطور سنتی، محافظهکاران نماینده طبقات ثروتمند و متوسط بودند و حمایت از آنها عمدتا در جنوب متمرکز بود. از بین رفتن این پیوندها، تسلط دو حزب اصلی را تضعیف کرده است. در انتخابات عمومی سال گذشته، مجموع آرای حزب کارگر و محافظهکاران برای نخستین بار از قبل از سال۱۹۲۲ به زیر ۶۰درصد رسید و پیروزی قاطع حزب کارگر با حدود ۳۴درصد آرا بهدست آمد. در اسکاتلند، «حزب ملی اسکاتلند» که طرفدار استقلال است، سیاست را تغییر شکل داده است. استارمر اکنون با یک معما روبهرو است: اگر حزب کارگر برای جلب رضایت هواداران فاراژ به سمت راست متمایل شود، خطر از دست دادن حمایت پایگاه مترقی خود به نفع لیبرال دموکراتها یا سبزها را به جان میخرد.
اینسلی گفت که حزب کارگر با «چالش عظیمی» در زمینه فشار شدید بر هزینههای دولت روبهرو است؛ اما افزود که باید بر ارائه خدمات به رایدهندگانی که هنوز از افزایش هزینههای زندگی رنج میبرند، تمرکز کند. محافظهکاران با تهدید بزرگتری از سوی «رفرم» و همچنین چالش خودشان روبهرو هستند. محافظهکاران باید رایدهندگانی را که به فاراژ روی آوردهاند، دوباره به دست آورند، بدون اینکه آنقدر به راست متمایل شوند که محافظهکاران لیبرالتر را به سمت لیبرال دموکراتهای میانهرو سوق دهند. دانشمندان علوم سیاسی میگویند که تغییری در حال وقوع است که میتواند سرنوشت «رفرم» را دگرگون کند و آنچه را که یک حزب معترض بوده است، به نیرویی تبدیل کند که میتواند به جاهطلبی خود برای جایگزینی محافظهکاران بهعنوان حزب اصلی مخالف، جامه عمل بپوشاند. انتخابات پارلمانی بریتانیا تحت سیستمی به نام «نخستوزیر» برگزار میشود که در آن نامزدی که بیشترین آرا را در هر یک از ۶۵۰حوزه انتخابیه کسب کند، انتخاب میشود. تاکنون این سیستم معمولا به ضرر احزاب کوچکتر بوده است.
«پیتر کلنر»، متخصص نظرسنجی نوشت: «وقتی فقط لیبرال دموکراتها بودند که سعی میکردند دوقطبی حزب کارگر-محافظهکار را بشکنند، یک قاعده کلی این بود که آنها و احزاب پیشین آنها برای غلبه بر سوگیریهای ذاتی در نخستوزیر به حداقل ۳۰ درصد آرا نیاز داشتند.» با افزایش تعداد احزاب و نبود نیروی غالب، محاسبات در حال تغییر است. او افزود: «نقطه اوج برای حزبی مانند «رفرم» دیگر ۳۰درصد نیست. احتمالا حدود ۲۵درصد است. این جایگاهی است که آنها در نظرسنجیها دارند.» پروفسور فورد گفت که موافق است که اتفاقی اساسی در حال تغییر است و رفرم اکنون «به اندازه کافی خوب عمل میکند تا نخستوزیر از دشمنی با آنها دست بکشد و به دوست آنها تبدیل شود.» وی افزود: پس از آخرین نتایج انتخابات «برای نایجل فاراژ خیلی راحتتر است که بگوید «ما حزب واقعی اپوزیسیون هستیم» و برای مردم سختتر است که وقتی او این را میگوید، به او بخندند.»