در قاموس آنها مسلمانان به‌عنوان واردکنندگان جنگ به اتریش مسالمت‌جو تلقی شده و بربر و غیرمتمدن نام برده شده بنابراین، تهدیدی برای ارزش‌های «خود» شناخته می‌شوند. تلاقی مذهب و جنسیت مشکل دیگری در جامعه اتریش است. یکی از اعضای FPÖ می‌گوید: «وقتی دختران در حوالی ایستگاه قطار یا اتوبوس به تنهایی قدم می‌زنند، جوان خارجی فرصت شکار آنها را فراهم می‌بیند. اگر نگوییم جوانان، شاید ترک‌ها تا حد زیادی فرصت را برای شکار مغتنم شمارند. آنها به شکل احمقانه‌ای با این دختران صحبت می‌کنند یا برایشان سوت می‌زنند... دختران جرات نمی‌کنند غروب‌ها به تنهایی بیرون بروند.» برابری جنسیتی اساسا یک پروژه سیاسی از سوی گروه‌های دست راستی است.    

تحلیل ما نشان می‌دهد که گفتمان دست راستی بر تفاوت «طبیعی» میان مردان و زنان اتکا دارد و این چیزی است که نویسندگان دیگر هم به آن اشاره کرده‌اند. برای مثال، یک نماینده از «تغییر اجتماعی‌ای» انتقاد می‌کند که براساس آن «زنان» نمی‌خواهند فرزند داشته باشند، زیرا «مجبور» به اجیر شدن و کارهای مزدبگیری می‌شوند (مصاحبه با دو عضو FPÖ). اگرچه تصمیم زنان برای نداشتن فرزند برای اتریش مضر و خسارت‌آور است اما نخبگان سیاسی و فمینیست‌ها مسوول این کاهش نرخ زاد و ولد هستند. مقصر دانستن نخبگان – که در اینجا از سوی سبزهای لیبرال و سوسیال دموکرات‌ها نمایندگی می‌شوند- در اظهارات زیر نشان داده می‌شود که در آن یک نماینده FPÖ توضیح می‌دهد که چرا جامعه اتریش از سوی جوانانی در معرض خطر است که به شدت درحال «بی‌مسوولیت شدن» می‌شوند (مصاحبه با یک عضو FPÖ): «این تغییر اجتماعی، با زنان بیشتر و بیشتری... که باید کار کنند و مراقبت روزانه در بیرون از خانه انجام دهند درحال افزایش است و من معتقدم که شما نمی‌توانید مهارت‌های اجتماعی را در مراقبت‌های بیرون از خانه بیاموزید، چنان‌که استدلال سبزها و SPÖ چنین است. همچنان استدلال من این است که این خانواده است که می‌تواند به کودکان نحوه رفتار را بیاموزد» (مصاحبه با یک عضو دیگر FPÖ).

سازمان‌های جامعه مدنی و مبارزه با نژادپرستی و تبعیض

زندگی در یک جامعه بدون سیاست‌های نژادپرستانه یعنی محکوم بودن به زندگی در یک جامعه نژادپرست (هال ۲۰۰۰: ۹).

در واکنش به همه‌پرسی «ابتدا اتریش» FPÖ در سال ۱۹۹۳، ۲۵۰ هزار نفر در اعتراض به این کار در تظاهراتی که «دریایی از چراغ‌ها» [sea of lights] نامیده می‌شد به خیابان‌های وین ریختند. سازمان‌های جامعه مدنی دست به بسیج علیه FPÖ زده و توانستند احزاب دیگر را علیه این همه‌پرسی طردآمیز [exclusionary referendum] متحد کنند. این نقطه آغازی برای ظهور تعداد فراوانی از سازمان‌های جامعه مدنی علیه نژادپرستی و تبعیض بود که در دوران پس از همه‌پرسی یک پروژه فوری ضدهژمونیک [counter-hegemonic project] را علیه نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و دیگرهراسی به‌وجود آورد. در این بخش ما استراتژی‌های موجود را توضیح می‌دهیم و موفقیت‌ها و شکست‌های احتمالی سازمان‌های جامعه مدنی را بررسی می‌کنیم که با نژادپرستی و افراط‌گرایی دست راستی مبارزه کرده و پتانسیل آنها برای برقراری وضعیت «ضدهژمونی» را تحلیل می‌کنیم. ما مدعی هستیم که «ضدهژمونی» اول از همه به ساختارشکنی [deconstruct] از زنجیره‌های تعادل [chains of equivalence] و در نتیجه، استدلال‌های مشترک علیه تفاوت و نابرابری نیاز دارد آن هم با تاکید بر حق تفاوت و ضرورت برابری و رفتار برابر. به‌طور کلی، ما دریافتیم که در وضعیت نژادپرستی هر روزه، در وضعیت نژادپرستی هژمونیک طردآمیز، چنان‌که در اقدامات هر روزه تعبیه شده، مانند تبعیض جنسیتی و دیگرهراسی، بسیج در مقیاس وسیع دشوار است به‌ویژه برای سرایت اقدامات اجتماعی و نهادین. آنچه در زیر می‌آید ابتدا توضیح می‌دهد که نمایندگان ضدنژادپرست و ضدتبعیض سازمان‌های جامعه مدنی، چگونه این وضعیت نژادپرستی را به منزله اقدامی نهادین شده و هر روزه در فضای بی‌رمق اتریش درک می‌کنند و چگونه انواع استراتژی‌ها را اتخاذ می‌کنند.

برخی نمایندگانی که در نهادهای مشاوره‌ای قانونی در زمینه پناهندگی و مهاجرت کار می‌کنند، نژادپرستی نهادین را به منزله یکی از مشکلات عمده در اتریش می‌نگرند. آنها «نژادپرستی» را «به منزله تمرین یا اعمال قدرت» معرفی می‌کنند که به‌ویژه از سوی نیروهای غیرنظامی یا کشوری و قضات کاربرد می‌یابد. همین نمایندگان در عین حال منتقد نژادپرستی نهادینی هستند که محدودیت‌های روزافزونی در قانون مهاجرت و – چنان‌که چارچوب‌بندی شده- مجرم‌سازی/ مجازات پناهجویان به وجود می‌آورد. آنها بیان می‌کنند که مهاجران و پناهجویان با «بدخیمی سیستماتیک» [systematic malignancy] نهادهای دولتی در رویه‌های قانونی مواجهند. افزون بر این، عمل رو به فزون تبعیض‌آمیز در متن قوانین شهروندی و فرصت‌های شغلی برای مهاجران مورد شناسایی قرار می‌گیرد. سازمانی که با رصد حوادث نژادپرستانه عمدتا بر کارها و اقدامات ضدنژادپرستی متمرکز است خاطرنشان می‌کند که نهادهای دولتی و به‌ویژه پلیس در بازتولید نژادپرستی حیاتی‌اند.