چماق تعرفه‌ها بر سر ژئوپلیتیک جهان

راوی آگراوال، سردبیر فارن پالیسی، ۳۱ژانویه در این نشریه آمریکایی نوشت: رئیس‌جمهور جدید ایالات متحده، تنها چند روز بعد از ورود به کاخ سفید، کلمبیا را تحت‌فشار قرارداد، درحالی‌که مکزیک و کانادا همچنان نسبت به تحقق وعده ترامپ مبنی بر وضع تعرفه ۲۵درصدی بر اقلام صادراتی این دو کشور به آمریکا در شرایط ابهام به سر می‌برند.

اینکه ترامپ چگونه از اهرم و تهدید تعرفه علیه کشورهای دیگر استفاده خواهد کرد و این رویه او با روسای جمهور پیشین آمریکا چه تفاوتی خواهد داشت ازجمله سوالاتی است که بی‌پاسخ مانده است. هزینه‌ها و مزایای این سیاست او چیست؟ و چگونه ممکن است تجارت جهانی را تغییر دهد؟ فارن پالیسی در همین زمینه با براد ستسر مصاحبه طولانی انجام داده است. ستسر از اعضای ارشد شورای روابط خارجی است و قبلا به‌عنوان مشاور ارشد نماینده تجاری ایالات متحده خدمت کرده است. خلاصه این مصاحبه در ذیل می‌آید.

در ابتدا ممکن است توضیح دهید اصلا معنی تعرفه چیست؟

تعرفه در واقع همان مالیات بر کالاهای وارداتی است. این مالیاتی است که واردکننده باید بپردازد اگر بخواهد کالا از بندر ورودی ترخیص شود؛ بنابراین، در واقع یک مالیات بسیار ساده است.

تعرفه‌ها کاربردهای زیادی دارند، از حمایت از صنعت داخلی گرفته تا افزایش درآمد و اهرم اعمال‌نفوذ در مذاکرات. اما هیچ‌کدام از اینها جدید نیست. چه چیزی استفاده ترامپ از تعرفه‌ها را با دیگر روسای جمهور آمریکا متفاوت می‌کند؟

بگذارید این‌گونه پاسخ دهم. ترامپ به معنای واقعی کلمه می‌گوید که عاشق تعرفه است. او تعرفه‌ها را به سایر منابع و اهرم‌های اعمال قدرت ترجیح می‌دهد. او خود را «مرد تعرفه‌ها» لقب داده است. ترامپ همچنین برای استفاده از تعرفه‌ها به‌عنوان اهرمی در جهت نیل به اهداف غیرتجاری، خود را خیلی مشتاق و آماده نشان داده است. همه اینها استفاده ترامپ از تعرفه‌ها را کمی منحصربه‌فرد می‌کند.

بیایید یک مثال واقعی از این موضوع را در نظر بگیریم. اگر ایالات متحده در واقعیت ۲۵درصد تعرفه بر کالاهای ساخت کانادا و مکزیک اعمال کند، نتیجه در حوزه اقتصاد چه خواهد بود؟

صادقانه بگویم، این به دلایل مختلف در واقع یک شوک بزرگ و خونین است.

شما به بحث اقدامات تلافی‌جویانه اشاره کردید. جالب است که کشورهای مختلف، واکنش‌های متفاوتی خواهند داشت. ما اخیرا دیدیم که چگونه کلمبیا پس از تهدید ترامپ به اعمال تعرفه‌های سنگین، تسلیم شد و با پذیرش پروازهای اخراج مهاجران غیرقانونی موافقت کرد. اندازه و قدرت یک کشور در مورد اقدام تلافی‌جویانه یا مذاکرات بر سر تعرفه چقدر اهمیت دارد؟

اگر کشورهای مختلف یک بلوک بزرگ و متحد تشکیل دهند امکانش هست که قادر باشد در زمینه اقدامات تلافی‌جویانه قدرت‌نمایی کنند و به طور موثرتری مقابله‌به‌مثل کنند. یک نمونه بارز و مشخص چین است. در حال حاضر اقتصاد چین در حالت نوعی عدم توازن است و بنابراین بر خلاف آنچه شما ممکن است تصور کنید، پکن از گزینه‌های کمتری باتوجه‌به سایز و اندازه اقتصاد خود برای مقابله‌به‌مثل برخوردار است. 

گزینه‌های تلافی‌جویانه شما نیز تابعی از تمایل شما برای صدمه‌زدن به خودتان است. اینکه آیا مایل به تعرفه‌گذاری روی کالاهای وارداتی هستید یا خیر، با علم به اینکه این اقدام توانایی شما را در حوزه تولید در عرصه جهانی محدود می‌کند.

 صرف‌نظر از آنچه گفته شد، در مورد کشورهای با اقتصادهای کوچک، آنها نسبت به این واقعیت آگاهی دارند که اگر بدون مبارزه تسلیم شوند، در معرض زورگویی و قلدری بیشتری قرار می‌گیرند؛ بنابراین گاهی کشورها حتی اگر مستقیما به نفع و سود آنها نباشد، در مقابل درخواست‌های طرف مقابل ایستادگی می‌کنند. در مورد کلمبیا تحلیلم این است که آنها کاملا در مقابل ترامپ تسلیم نشدند و در پاسخ پروازهای خود را برای بازگشت مهاجران کلمبیایی دیپورت‌شده به آمریکا فرستادند. درهرحال اغلب در مذاکرات، زمینه‌ای برای دستیابی به ‌نوعی نتیجه وجود دارد. هرچند که اگر بلوک‌های بزرگی تشکیل شود و کشورها با هم متحد شوند، از پتانسیل و قدرت مقابله‌به‌مثل برخوردار می‌شوند.

درصورتی‌که ترامپ شما را با اهرم اعمال تعرفه تهدید کند، آیا بازارها از اهرم قدرتمندی برای استفاده در مذاکره با فردی مثل ترامپ برخوردار هستند؟

 نمونه چین به نظرم مثال خوبی است. این کشور باتوجه‌به حجم بالای ذخایر مالی خود و اینکه بخش زیادی از این ذخایر به دلار آمریکاست، از اهرم قدرت مقابل واشنگتن برخوردار است. بااین‌حال برای کشورهایی که طرف تهدید قرار می‌گیرند، این دست تهدیدها ممکن است در درجه اول روی بازار سهام آنها باتوجه‌به اینکه آنها چگونه تصمیم به مقابله‌به‌مثل می‌گیرند یا تهدید به مقابله‌به‌مثل کنند اثر می‌گذارد.

هر چه ایالات متحده بیشتر از تعرفه‌ها به‌عنوان ابزار و چماقی برای پیشبرد سیاست خارجی خود استفاده کند، شانس اینکه که کشورهای دیگر مسیرهای جایگزین‌کردن ایالات متحده برای توسعه و رشد تجارت خود را جست‌وجو کنند چقدر است؟ و اینکه آیا می‌توان گفت ایالات متحده یک قدرت تجاری روبه‌زوال است؟

اگر شما فقط به جنبه صادرات در اقتصاد ما نگاه کنید، ما به‌عنوان یک قدرت تجاری برای مدت طولانی روبه‌زوال بوده‌ایم.

همان‌طور که ما در مورد نحوه عملکرد دولت جدید ترامپ، در مورد اجرای تعرفه‌ها یا تهدید تعرفه‌ها فکر می‌کنیم، تصور می‌کنید چرا آنها با کلمبیا، مکزیک و کانادا شروع شده‌اند، نه چین؛ چیزی که در مورد آن صحبت شد. خیلی بیشتر در مسیر مبارزات انتخاباتی و تاریخچه بیشتری برای آن وجود دارد؟

یک فرضیه آن است که این سیاست احتمالا تابع تصمیم رئیس‌جمهور است چرا که او می‌خواهد روی کشورهایی که از نظر او لازم است بیشتر در حوزه مهاجرت همکاری کنند اعمال فشار کند. در مورد چین اما عامل دیگر به‌وضوح، تمایل شی و ترامپ برای برگزاری یک نشست پرزرق‌وبرق و پرسروصدا برای بررسی و مذاکره در جهت دستیابی به یک توافق است. به‌علاوه باید گفت اعمال تعرفه‌های جدید ضد چین و فراتر از سطح کنونی، مطمئنا به یک سلسله از تنش‌های جدید خواهد انجامید.

ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری خود به‌واقع تمایل چندانی به اعمال تعرفه علیه چین نداشت. یکی از دلایل بارز این عدم تمایل را می‌توان تولید تلفن‌های آیفون در چین دانست. مهم‌ترین مثال آیفون‌ها هستند. با آغاز نبرد تجاری چین و ایالات متحده ترامپ تصمیم گرفت آیفون را استثنا کند؛ زیرا تیم مجهز کوک [مدیرعامل اپل] به‌درستی به او گفت که اپل گوشی‌هایش را در چین می‌سازد و سامسونگ گوشی‌هایش را در ویتنام می‌سازد؛ بنابراین، اعمال تعرفه ضد چین، اعمال تعرفه بر اپل است، درحالی‌که به سامسونگ مزیت رقابتی می‌دهد و ترامپ نمی‌خواست این کار را انجام دهد.