شبحی سرگردان بهنام قشر بیطبقه

چارلز هورست، جامعهشناس آمریکایی، برای قشربندی جامعه از مبنایی چندبعدی و بسیط استفاده میکند. از نظر هورست، گستره و اشکال نابرابری شامل موارد ذیل است: ۱.طبقه، درآمد و ثروت که به طور خلاصه میتوان آن را نابرابری طبقاتی نامید؛ ۲.نابرابری پایگاهی که میتواند شامل مواردی همچون نابرابری مذهبی، نابرابری جسمانی، نابرابری مکانی (مرکز-پیرامون) و نابرابری نسلی باشد؛ ۳.نابرابری نژادی و قومی؛ ۴.نابرابری جنسیتی و ۵.نابرابری سیاسی.
در مورد جامعه ایران اگر بخواهیم جمعیت فعال اقتصادی را براساس مالکیت دارایی، برخورداری از مهارتها/قابلیتهای کمیاب و امتیازات یا اقتدار سازمانی تقسیمبندی کنیم، میتوانیم به این موارد اشاره کنیم: ۱.سرمایهداران شامل صاحبان ابزار مالی و مادی که به دودسته سنتی و مدرن تقسیم میشوند؛ ۲.خردهبورژوازی، اشخاص خویشفرما که نهایتا از نیروی کار بیمزد اعضای خانواده استفاده میکنند؛ ۳.طبقه متوسط، کارکنان بخش دولتی یا خصوصی در مشاغل فنی، حرفهای، اداری و اجرایی که از اقتدار و خودمختاری نسبی برخوردارند؛ ۴.اعضای طبقه کارگر، کسانی که ابزار فعالیت اقتصادی را در اختیار ندارند و در عینحال، فاقد خودمختاری طبقه متوسط هستند و نهایتا ۵.کارگزاران سیاسی که به دو دسته عادی و نظامی و شبهنظامی تقسیم میشوند. اکثریت پژوهشها نشان از این دارند که از ابتدای انقلاب تا سال ۱۳۸۵ بر جمعیت سرمایهداران و طبقه متوسط افروده شده و بهمرور از طبقه کارگر و کارکنان خانوادگی بیمزد کاسته شده است. اما از سال ۱۳۸۵ به بعد بهرغم ثابت بودن نسبی درصد سرمایهداران، از ترکیب حجمی طبقه متوسط و کارگران کاسته شده، اما به طبقه فعال اقتصادی دیگری افزوده نشده است. این درصد حجمی جمعیتی عملا از لحاظ اقتصادی غیرفعال شده است.
فورلانگ (۲۰۰۶) برای توصیف این جمعیت غیرفعال اقتصادی از اصطلاح NEET (نیت) استفاده میکند. جمعیت نیت به قشری اطلاق میشود که نه درس میخواند، نه شاغل است و نه مهارتی میآموزد. آمار دقیقی در خصوص این قشر بیطبقه وجود ندارد، اما طبق برخی محاسبات، نرخ جمعیت نیت کشور در سال ۱۳۹۵ در بین جوانان ۱۵ تا ۲۹سال در حدود ۲۳درصد بوده است. دادههای آماری نیز موید آن است که به صورت دائم بر جمعیت این قشر افزوده میشود و بهرغم وجود فرصتهای تحصیلی و کاری، تقاضایی برای این فرصتها وجود ندارد. بهطور مثال، در پاییز ۱۴۰۳ به نسبت پاییز ۱۴۰۲ از جمعیت فعال اقتصادی کشور در بازه سنی ۱۵ تا ۲۴سال در حدود یکدرصد کاسته شده و به صورت مداوم این روند طی سالهای اخیر ادامه داشته است.
دلایل رشد درصد جمعیتی این قشر متنوع است، اما میتوان به صورت خلاصه به برخی از مهمترین این موارد اشاره کرد. مهمترین علت افزایش جمعیت نیت، شکاف نسلی است. شکاف نسلی معمولا در جوامعی که دچار انقلاب و جنگ میشوند، اتفاقی معمول است و در جامعه ایران نیز که این دو واقعه را با هم تجربه کرده است، ظهور این پدیده آنچنان دور از ذهن نیست. با بررسی آمار اشتغال یا میانگین سنی مدیران کشور مشاهده میشود که نسل ابتدای انقلاب تاکنون مدیریت امور را در دست دارد و نسل جدید مگر در موارد انگشتشمار، نقشی در مداخله امور ندارد. بهطور مثال، میانگین سنی اعضای هیات دولت در تمامی سالهای پس از انقلاب به صورت ممتد افزایش یافته و از ۴۰سال در دولت اول به ۶۰سال در دولت چهاردهم جمهوری اسلامی ایران رسیده است. بر همین اساس نسل جدید با مشاهده پیرسالاری حاکم، امیدی به تاثیرگذاری بر امور ندارد. از طرفی نسل جدید که متعلق به اواخر دهه ۷۰ و دهه ۸۰ است، با توجه به اینکه در آستانه انقلاب صنعتی چهارم متولد شده و در عصر شبکههای اجتماعی بلوغ یافته است، نظام آموزشی مبتنی بر انگارههای ایدئولوژیک نسل نخست انقلاب را ناکارآمد میداند و بر همین اساس تحصیل در این نظام آموزشی را اتلاف وقت میپندارد. این نظام آموزشی که مبتنی بر فرمهایی همچون صبحگاه، نظم، تبعیت و... است، امکان هرگونه نوآوری و پیشروی مطابق با نیازهای انقلاب صنعتی چهارم را تضعیف میکند و نسل جدید هم میداند که در چنین سیستمی، توانمند نمیشود و نیازهای خود را در عرصههای دیگر جستوجو میکند.
از طرف دیگر سرکوب دستمزد در کنار تورم افسارگسیخته و همچنین شرایط نامناسب محیط کار سبب شده است تا نسل جدید تمایلی به کارکردن با حداقل حقوق قانون کار نداشته باشد؛ چرا که این حداقل حقوق، امکان فراهم کردن حداقل سبد معیشت یکفرد را ندارد و آنها ترجیح میدهند جزو شاغلان فقیر نباشند. در مقابل نسل جدید ترجیح میدهد که به خوداشتغالی، مشاغل پروژهمحور یا موقت مانند رانندگی تاکسیهای اینترنتی بپردازد؛ چرا که ضمن تامین نیازهای اولیه امکان مدیریت بهتر زمان را به وی میدهد.
معاشرتهای اجتماعی معمولا در دل گروههای دوستی، نهادها یا تشکلهای اجتماعی شکل میگیرد، اما تشکلهای این قشر بیطبقه با تعاریف مرسوم از تشکل فاصله دارند و میتوان به نوعی آنها را شبهتشکل نامید؛ چرا که روابط گروهی مبتنی بر شبکه بهویژه شبکههای اجتماعی مابین آنها حاکم است، اما هویت واحدی بر آن حاکم نیست و دچار تکثرهویتی هستند و بروز و ظهور آنها عمدتا رویدادمحور است. بهطور مثال، میتوان به تجمع دهه هشتادیها در مجتمع تجاری کوروش در ۱۸خرداد ۱۳۹۵ و ۳ تیر ۱۳۹۵ در مجتمع تجاری پروما مشهد اشاره کرد. این تجمعات پس از امتحانات خردادماه از طریق گروههای مجازی هماهنگ شده بود و هدف آن خوشگذرانی و آشنایی مابین گروههای همسالان اعلام شده بود. این تجمعات نهایتا به درگیری مابین تجمعکنندگان و نیروهای امنیتی منجر شد. این رویداد اگرچه در ظاهر هدف سیاسی نداشت، اما به برخی شعارهای سیاسی ختم شد. در واقع ویژگی این نسل، ضد نظم و قدرت بودن آن است و موازی با اعمال قدرت مرکزی در تمامی عرصههای زندگی، سویههای مقاومت نیز در میان آنها شکل میگیرد.
با ادامه اصرار بر سیاستگذاریهای متمرکز پیشین و وضعیت نابسامان اقتصادی که ظهور و بروز تمام و کمال آن در وضعیت تورم دیده میشود، میتوان انتظار داشت که بر حجم درصدی جمعیت نیت افزوده شود. قشر نیت میتواند مانند شبحی سرگردان در هر منازعه اجتماعی رخ نشان دهد و منطق نظم مستقر را زیرسوال ببرد. وقوع اعتراضات سال ۱۴۰۱ را اگرچه نمیتوان به صورت تمام و کمال به این قشر نسبت داد، اما یکی از عوامل موثره این اعتراضات ظهور و گسترش چنین قشری است. بهبود وضعیت اقتصادی شاغلان در کوتاهمدت از طریق ترمیم حقوقها، بهبود خدمات تامیناجتماعی عمومی به نحوی که افراد ترغیب به استخدام شوند، همزمان با اصلاح سیاستگذاریهای کلی و کاهش دخالت در عرصههای مختلف زیست اجتماعی میتواند به کاهش بسامدهای گسترش این قشر کمک کند؛ در غیراینصورت باید منتظر ماند و امواج ظهور این قشر را در آینده نزدیک به تماشا نشست؛ نمایشی که زمان اکران آن به چند سال نمیکشید، بلکه موضوع بر سر چند ماه است.
* پژوهشگر حوزه اقتصاد سیاسی