تفکر و توسعه کشتی تجاری در بنادر اروپا/ 1865

عوامل موثر در تجاری شدن تمدن اروپا

تجارت در تاریخ اروپا هم معلول علت‌هایی بوده است و هم علت و سرمنشأ بسیاری از تحولات. در مورد بحث دوم در ادامه توضیحات بیشتری داده خواهد شد اما در مورد این مساله که تجارت معلول چه عواملی است باید گفت که مهم‌ترین این عوامل جغرافیا و آب و هواست. در این مقاله قصد نداریم به چگونگی تبدیل شدن اروپا به یک جامعه تجاری بپردازیم و تنها به کلیاتی در این مورد اکتفا می‌کنیم. می‌دانیم که غرب و شرق و جنوب اروپا را دریاها و اقیانوس احاطه کرده است. این مساله به خودی خود باعث تمایل به دریانوردی و تجارت با ملل دیگر می‌شد و ملل اروپایی در ابتدا ایتالیایی‌ها و بعد از مدتی هلندی‌ها و انگلیسی‌ها و کشورهای دیگر به بزرگ‌ترین دریانوردان و به تعبیر دیگر ملل دریانورد تبدیل شدند. اصولا همجواری با دریاها و اقیانوس‌ها نقش بسیار مهمی در تبدیل یک جامعه به تمدنی تجاری دارد و در طول تاریخ نیز تمدن‌هایی چون فینیقیه، کارتاژ، یونان و... از جمله جوامعی بوده‌اند که به‌دلیل همجواری با دریا تبحر بسیاری در دریانوردی و تجارت داشته‌اند.

یکی دیگر از عوامل مرتبط با جغرافیا دور بودن جوامع اروپایی از تهاجمات اقوام بیابان‌گردی چون مغول‌ها، ترکان، اعراب و... بوده است. توضیح آنکه اروپا به‌دلیل موقعیت جغرافیایی خود بعد از یک دوره تجربه هجوم اقوامی چون گت‌ها، وندال‌ها، مجارها و... در اواخر حکومت امپراتوری روم تا اواسط قرون وسطی، از قرون ۱۱ و ۱۲ میلادی به بعد شاهد ثبات و امنیت نسبی بوده است. این موضوع باعث ‌شد تا فعالیت‌های تجاری و کشاورزی و... به صورت مستمری ادامه پیدا کند و شهرهای اروپایی در آرامش شکل بگیرند و به پیشرفت خود ادامه دهند.  در کنار مساله جغرافیا می‌توان به عامل آب و هوا نیز اشاره کرد. اروپا تنها قاره‌ای است که کویر ندارد و تقریبا هیچ‌گاه با کم‌آبی و خشکسالی مواجه نشده است. این مساله باعث شد که بین قرون ۱۱ تا ۱۳ میلادی در اروپا شاهد یک تحول بزرگ در تولید محصولات کشاورزی باشیم و پس ازمدتی افزایش جمعیت شهرها باعث شد که عده‌ای بتوانند با توجه به مازاد محصولی که به دست می‌آوردند به تجارت با شهرهای دیگر و پس از مدتی با ملل دیگر بپردازند. جالب آنکه اولین شهرهای اروپایی نیز متاثر از افزایش روند تجارت در اروپا شکل گرفتند که پرداختن به این موضوع خارج از حوصله بحث ماست.

تجارت حامی هنر رنسانسی

شاید اولین جایی که بتوان نقش تجارت را در یکی از مقاطع مهم تاریخ اروپا مشاهده کرد رنسانس است. رنسانس و هنر رنسانسی که به یک معنا آغار اروپای جدید تلقی می‌شود، تحت‌تاثیر مستقیم تجارت و تجار شبه‌جزیره ایتالیا شکل گرفت. شبه‌جزیره ایتالیا که در قرون ۱۴، ۱۵و۱۶ میلادی متاثر از رونق تجارت با غرب آسیا و شرق اروپا، دوره اوج تمدنی خود را سپری می‌کرد و خاستگاه رنسانس تلقی می‌شد، تشکیل شده بود از دولت-شهرهایی چون ونیز، میلان، فلورانس و... که این شهرها متکی به خود بودند و حکومت واحدی در این منطقه وجود نداشت. اما سوال مهمی که می‌توان مطرح کرد این است که هنرمندان بزرگی چون میکل آنژ و لئوناردو داوینچی و فلامینیو پونزیو و... چگونه تامین مالی می‌شدند تا بتوانند به خلق چنان آثار هنری بزرگی بپردازند؟

چراکه در طول تاریخ اغلب در دوره‌هایی شاهد شکوفایی هنر و آثار هنری در یک تمدن هستیم که هنرمندان تامین مالی مناسبی پیدا می‌کردند و به خلق آثار هنری می‌پرداختند، این منبع درآمد درتمدنی مانند ایران اغلب به‌دست حکومت‌ها صورت می‌گرفت و اغلب آثار هنری و معماری باشکوه تاریخ ما در دوره شاهان قدرتمند و دوره‌ای که کشور در ثبات به‌سر می‌برده است شکل گرفته‌اند. اما در ایتالیا اغلب هنرمندان تحت حمایت تجار و خاندان‌های ثروتمندی چون مدیچی و... بودند و علت اصلی خلق آثار هنری دوره رنسانس ثروت ناشی از تجارت خاندان‌های ایتالیایی بود و نه حمایت دربارهای شاهی و...

تشکیل دولت‌های قدرتمند به‌منظور تسهیل تجارت

نقش تجارت در تحولات تاریخ اروپا حتی در شکل‌گیری دولت‌های اروپایی نیز قابل مشاهده است. توضیح آنکه اصلی‌ترین علت تشکیل دولت‌های مدرن اروپایی مانند فرانسه، انگلیس، آلمان و... نه صرفا حفظ امنیت و تسلط بر مردم بلکه تسهیل امر تجارت برای تاجران اروپایی بود. درواقع جوامع و تجار اروپایی زمانی که با مزاحمت‌های بسیاری از جانب فئودال‌ها و قوانین مختلف وضع‌شده از جانب حکام محلی مواجه شدند که تجارت را با مشکلاتی همراه می‌کرد، تصمیم به حمایت از حکومت‌های مرکزی و پادشاهی گرفتند و با کمک‌های مالی خود به آنها، به تشکیل دولت‌های مطلقه‌ای کمک کردند تا با ایجاد حاکمیت واحد در کشور و سرکوب فئودال‌ها و ایجاد قانون واحد در مناطق تحت تصرف خود، روند تجارت را سرعت بخشیده و باعث تسهیل امر تجارت شوند.

جالب آنکه وقتی نظام سرمایه‌داری به هدف خود یعنی کنار گذاشتن رقبا از سوی دولت‌های مطلقه نائل شد و به این نتیجه رسید که دیگر نیازی به دولت‌های قدرتمند ندارد، دولت‌های مطلقه را نیز تعدیل کرده و همراه خواسته‌های خود (تجار و سرمایه‌داران) کرد. روی آوردن کشورهای اروپایی به استعمار قاره‌های آسیا و آفریقا و آمریکا را نیز می‌توان متاثر از همین رویکرد تجاری کشورهای اروپایی دانست، چراکه اصلی‌ترین هدف از استعمار مناطق مختلف جهان کسب مواد خام برای تولید و ایجاد بازار برای محصولات تولید شده اروپایی بود.

جایگاه تجارت در اندیشه متفکران اروپایی

اهمیت تجارت و مالکیت خصوصی را در اندیشه متفکران اروپایی نیز می‌توان به وضوح مشاهده کرد. در واقع اگر مقایسه‌ای داشته باشیم بین اندیشه متفکران ایرانی و اسلامی با متفکران اروپایی در قرون جدید مثل جان لاک و اسمیت و مارکس و روسو و هگل و... به این نتیجه می‌رسیم که یکی از مهم‌ترین مسائل مطرح شده از سوی متفکران اروپایی توجه به مالکیت خصوصی و تجارت است. می‌دانیم که پدر لیبرالیسم جان لاک است و خاستگاه لیبرالیسم انگلیس و اولین متفکری که به صورت جدی به طرح این مسائل پرداخته است آدام اسمیت اسکاتلندی است. نقش مهم بازار آزاد در اندیشه هگل و اهمیت اقتصاد در اندیشه و تحلیل مارکس از تاریخ نیز از دیگر مصادیق جایگاه مهم تجارت و مسائل اقتصادی در اندیشه متفکران اروپایی است.

در واقع در مقام مقایسه می‌توان گفت که شاید در بین اندیشمندان هیچ تمدنی را نتوان با این حجم از توجه به تجارت و اقتصاد مشاهده کرد. حتی زمانی که اندیشمندان سیاسی اروپا حکومت و دولت را مورد بررسی قرار می‌دهند نیز بازهم می‌توان رابطه‌ای بین حکومت و تجارت و فعالیت‌های اقتصادی دید که همیشه مورد توجه اندیشمندان اروپایی قرار گرفته است. جالب آنکه مذهب نیز در اروپا به دور از تاثیر تجارت نبوده و پشت‌پرده درگیری جوامع پروتستان و کاتولیک درواقع مخالفت جوامعی بود چون هلند، آلمان و انگلیس که تبدیل به جوامعی تجاری و اقتصادی شده بودند با رهبری پاپ که اصولا مخالف تجارت و تغییر نظم حاکم بر جامعه مسیحی بود و حمایت این جوامع از پروتستانتیسم اساسا با اهداف اقتصادی همراه بوده است تا دینی و اعتقادی.

نتیجه‌گیری

اروپا(به‌ویژه اروپای غربی) به عنوان یک تمدن دارای اصولی است که آن را از دیگر تمدن‌های جهان متمایز می‌کند. وقتی اصولی چون راسیونالیسم (عقل‌گرایی) لیبرالیسم (اصالت آزادی با تاکید بر آزادی بازار) ناسیونالیسم (ملی گرایی) سکولاریسم (عدم دخالت دین در تصمیم‌گیری‌های سیاسی) اندیویدئوالیسم (اصالت فرد و تقدم حقوق فردی بر جمع) و... و مفاهیم نهفته در این اندیشه‌ها را مورد بررسی قرار دهیم، به این نتیجه می‌رسیم که گویی یک نخ تسبیح این مفاهیم و اندیشه‌ها را به یکدیگر مرتبط کرده که نگارنده معتقد است این نخ تسبیح تجارت و تاثیر آن در جهان‌بینی و ساختار اجتماعی جوامع اروپایی است.  علت استفاده از کلمه تجارت در این مقاله به‌جای کلمه اقتصاد، تفاوت این دو مفهوم در عمل و جریان تاریخ است. درواقع تجارت بخشی از اقتصاد است که کارکرد خاص خود را ایفا می‌کند و تاثیر متفاوتی نسبت به دیگر فعالیت‌های اقتصادی دارد.

اقتصاد می‌تواند صنعت و کشاورزی و بانکداری و... را نیز شامل شود اما هیچ کدام از فعالیت‌های اقتصادی نمی‌تواند مانند تجارت دارای ابعاد مختلف فرهنگی و اندیشه‌ای و... باشد. همچنین با اینکه تجارت در ارتباط مستقیم با دیگر فعالیت‌های اقتصادی است اما ماهیت متفاوتی نسبت به‌کار تولیدی و بخش صنعت و بانکداری و... دارد. به عنوان مثال یکی از تبعات تجارت افزایش سطح تساهل فکری در شخص تاجر و در نگاهی بزرگ‌تر یک جامعه تجاری است. در صورتی که یک جامعه صنعتی یا کشاورزی لزوما دارای ویژگی تساهل فکری نیست.  باری، با نگاهی به تاریخ اروپا می‌توان تاثیر جدی و محوریت تجارت را در تحولات اروپا و شکل دادن به تمدن کنونی اروپا با ویژگی‌هایی که به آنها اشاره شد مشاهده کرد. بنابراین برای شناخت این تمدن بزرگ و جهانی که تقریبا همه کشورهای جهان امروز به نوعی از آن متاثر شده‌اند، باید به محور اصلی این تمدن یعنی تجارت توجه کرده و بدانیم که جامعه و تمدن و انسان اروپایی، اساسا دارای نگاه تجاری به جهان هستی است.