بیش از نیمی از مردم جهان در شهرها زندگی می‌کنند و تمام نشانه‌ها حاکی از آن است که شهرنشینی جمعیت‌های بشری در دهه‌های آینده نیز شتاب خواهد گرفت. از برخی جهات، این موضوع خوب است. می‌توان استدلال کرد که افزایش تراکم جمعیت در مراکز شهری بازارها و مراکز تولیدی بزرگی را به وجود می‌آورد و ممکن است میزان فروش و حجم بازار در این شهرها گسترش یافته و فعالیت‌های اقتصادی را توجیه کند. این مساله می‌تواند در توسعه یک کشور نقش مهمی داشته باشد.

با این حال، برای بسیاری از ما فشار ناشی از ازدحام و افزایش جمعیت و مساله‌ای مانند تشدید ترافیک و مشکلات در حمل و نقل عمومی می‌تواند پیامدهای ناخوشایندی داشته باشد و این مساله در بسیاری از موارد بر شکل‌گیری فعالیت‌های مختلف اقتصادی که به واسطه جمعیت کلان‌شهرها شکل گرفته است و دامنه وسیعی از مراکز خرید گرفته، تا تولیدات و تفریحات متنوع را در بر می‌گیرد، غلبه کند. نمی‌توان انکار کرد که مساله افزایش جمعیت شهرها تبعات مثبت و منفی همانند آنچه گفته شد، با خود به همراه دارد و این مساله برای خانوارهای مختلف، متفاوت است.

صرف نظر از تمام این موارد، نمی‌توان انکار کرد که زیستن به شیوه شهری نوین بر جسم و روان افراد تاثیر می‌گذارد. مدت‌ها است که مطالعات جهانی نشان می‌دهند که نرخ بروز بیماری‌های روانی در مراکز پرجمعیت شهری بیش از مناطقی همچون روستاها و شهرهای کم‌جمعیت‌تر است. بسیاری از مطالعات نیز نشان می‌دهند که افرادی که در شهرها متولد شده و رشد کرده‌اند، نرخ بالاتری از اختلالات اضطراب، افسردگی و روان‌پریشی دارند و این عوامل می‌تواند مستقل و بدون ربط به عواملی همچون تاریخچه خانوادگی و وضعیت اجتماعی- اقتصادی آنان باشد. به رغم پیچیدگی‌هایی که درخصوص این مساله و تبیین آن وجود دارد، مشخص است که عوامل ایجاد‌کننده استرس در زندگی شهری در شیوع چنین اختلالاتی نقش مهمی دارند. در یکی از مهم‌ترین‌ مطالعاتی که در جهان انجام شده است، نشان داده شده که شهرنشینان در قیاس با روستانشینان نسبت به انتقادهای اجتماعی واکنش بیشتری نشان می‌دادند و این واکنش‌ها در فعالیت مغزی آنها نیز که با استفاده از روش‌های تصویربرداری مغزی قابل مشاهده بود، نمود پیدا می‌کرد. در این مطالعه، از مخاطبان خواسته شده بود که حساب‌های ریاضی دشواری را هنگامی که به شدت به دلیل خطاهایشان مورد انتقاد قرار می‌گیرند، انجام دهند. ساکنان شهری فعالیت بیشتری در بخش آمیگدال (بخشی که مسوول تنظیم پاسخ‌های احساسی به رویدادها است) نسبت به روستاییان داشتند.

از یک سو انتظار می‌رفت که شهرنشینان به دلیل کارهای روزمره و زندگی در محیط پرتراکم نسبت به چنین مسائلی واکنش کمتری نشان بدهند، اما در واقع از سوی دیگر، خطراتی که در طول روز تمرکز را از بین می‌برند در شهرها بیشتر رخ می‌دهند. همین مساله نشان می‌دهد که چرا در شهرها به ویژه کلان‌شهرها لزوم توجه به مسائلی همچون فراغت، فضای سبز و بهبود فضای زندگی وجود دارد. ما تنها به دلایل زیبایی‌شناسانه به فضای سبز و تفریح نیاز نداریم، بلکه به دلیل اینکه آنها می‌توانند روی روان ما و فشارهای عصبی شهری تاثیر مثبتی بگذارند نیز به آنها نیاز داریم. مساله جلوگیری از فشارهای روانی و کاهش استرس از سوی دیگری نیز اهمیت دارد و آن این است که فشارهای روانی علاوه بر اینکه می‌توانند منجر به تهدیدی برای امنیت شهر و بیماری‌های روانی شوند، روی بیماری‌های فیزیکی نیز تاثیر می‌گذارند و علاوه بر از دست رفتن سرمایه‌های انسانی، هزینه‌های درمان را در یک شهر بسیار بالاتر می‌برند. از جمله این فشارهای روانی و استرس که منجر به آسیب‌ها و بیماری‌های فیزیکی می‌شوند، افزایش بیماری‌هایی نظیر فشارخون و بیماری‌های قلبی و عروقی همچون سکته‌ها است. این موارد اهمیت کاهش استرس را در میان شهروندان کلان‌شهرهای مختلف نشان می‌دهد و باید موجب شود مسوولان شهری دست به اصلاحاتی درخصوص بهبود وضعیت آنان بزنند. مهم‌ترین‌ این اقدامات را نیز می‌توان در حوزه‌های خاصی مانند افزایش سلامت روانی و فیزیکی، کاهش بیکاری، مدیریت ترافیک و آلودگی و افزایش امنیت اجتماعی و امنیت عمومی دانست که منجر به کاهش استرس شهروندان خواهد شد.