تو جهانی بر خیالی بین روان

جهان پر از تصویر و خیال روان است پیش چشم همگان. در نگاه هنرمند، آدمیان و جانور و اشیا حاوی ارتباطات و معناهای نادیده و ناشناخته‌اند که دیگرانش نمی‌بینند یا از آن غافلند. هرچه در این عالم، اعم از دیدنی و نادیدنی، واقعیت و رویا، وهم و فکر، می‌تواند بدل به اثر هنری شود و می‌توان گفت خود اثر هنری است؛ کافی است نگاهی آفریننده، تصاویر مرتبط معنادار را انتخاب کند و در معرض تماشا درآورد. حتی عناصر نامرتبط، ترکیب‌های ناساز و ناهمگن، حس‌های متضاد و هرچه آشتی‌ناپذیر، در حیطه تفکر و خیال هنرمند با یکدیگر همخوانی می‌یابند و به وحدتی متکثر می‌رسند که در هنر امکان‌پذیر است که هنر وجه دیگری از رویاست.

شرط این‌کار حساسیت نادر و مهارت هنری و ادراک فرهنگی یکتاست که بتواند هرچه را می‌بیند به شکل ترکیب‌بند ذهن خود سامان دهد و نهانی‌های دور از چشم دیگران را پیش نگاه آنان عیان سازد. درست مثل امواجی که در هوا فرستاده می‌شود و منتشر است، گیرنده‌های دیداری آن را در چشم و گوش ما به تصویر و بیان تبدیل می‌کنند. خیال، امری نیست‌وش و تجریدی است، ناپایدار و تغییر شکل‌یابنده است، در عالم هنرهای تجسمی- و اینجا اختصاصا کارتون- ذهن خلاق و انگشتان ماهر آفرینشگر، می‌تواند آن نادیدنی گریزنده را شکار کند، زندگی تازه‌ای بخشد که خیال به واقعیت، رویای رمنده به موجودی دیداری و پایدار، تغییر وضعیت دهد.

کامبیز با طبیعت طناز و ریزبینش، به‌راحتی هر خیال پران و رویای ناممکن را می‌تواند شکار کند، شادمانه و با حوصله، هر ناموجود را موجود می‌سازد و احتمالات را صورتی ممکن و پذیرفتنی می‌بخشد. این را با خوی طیبت‌آمیزش به‌راحتی انجام می‌دهد، از این روش لذتی یگانه در جان خویش احساس می‌کند که دوست دارد پاره‌ای از آن شادمانگی را به ما هدیه کند. صفحه کاغذ او اگرچه محاط در صحیفه ایام است اما با طرح‌های شگرفی که خلق می‌کند، صفحه خیالات ترسیم شده‌اش به پهنای جهان واقع، بزرگ و جادار می‌شود که هرچه را در آن می‌توان یافت از اندوه و شادی و عشق و مرگ و رویا، همچنین مضحکه فاجعه‌آمیز روابط انسان با خود، با دیگران، با جهان.

دیرگاهی است کامبیز از دریچه آرزوی مانای بشری که عشق و مدارا و همزیستی است، به جهان آدمیان می‌نگرد، از ارتفاعی بلند و گستره‌ای فراگیر. سال‌هاست که دیگر به سیاق «مینیاتورهای سیاه» بیننده را به داوری تلخ و تند برنمی‌انگیزد، بلکه هم ذهنی صلح‌آمیز زیبا را که از لبخند شفقت‌آمیز زاده می‌شود یادآور می‌شود. به‌ملاطفت، پرده از چهره جهان عبوس پس می‌زند، با پس زدن نقاب‌ها، رنگ‌های خشونت و جهالت و تعصب از رخدیس‌ها فرو می‌افتد و خطوط دلاویز دنیایی که زیبنده انسان مدنیِ عاشق و خردورز است در چشم‌انداز آثارش به تماشا در می‌آید. در این تماشا، پالایش می‌یابیم، لبخند می‌زنیم، از تنگ‌نظری و کین‌توزی و خودشیفتگی رها می‌شویم، خود را در آینه دیگران می‌بینیم و از بلاهت فوق‌سنگینی که قامت‌هامان را خم کرده آزاد می‌شویم. در این وانفسا هنر یعنی همین!

اثر هنری به‌خاطر مفاهیم بدیعی که پدید آورده و در خود گنجانده، ماندگار می‌شود. اگر این «داستان‌های دیدنی» اما شرح‌ناکردنی نبود، این معانی پس پرده غیب می‌ماندند؛ حضورشان را حس می‌کردیم اما نمی‌دیدیمشان و بیانشان نمی‌توانستیم کرد؛ این سنگینی تحمل‌ناپذیر، ما را به تشویش و حسرت می‌کشاند. کامبیز به یاری ما آمده است، آنچه را لازم بوده از غیب همین عالم، از دل ناشناخته‌های روزگار ما بیرون کشیده، پیش چشم سر و چشم دل ما آورده است، معناهای پران را در طرح‌های شاعرانه‌اش به ما بخشیده، دنیا و روزگار را برای ما تحمل‌پذیر و سبکبار کرده است. اینکه نوشتم طرح‌های شاعرانه، از سنخ تعارف‌های روزمره نیست، اینها شعرهایی هستند که با خط سروده شده‌اند و هر اثر والا در ایران را ما با هنر ملی‌مان که شعر است قیاس می‌کنیم.

هنرمند ژرف‌اندیش، کارکرد هنر را ثبت معانی پران و رمنده این عالم می‌شناسد و می‌داند که معانی و مضمون‌ها اگر ثبت نشوند، در شعری، طرحی، بیانی، از نظر و منظر می‌گریزند و بدون ثبت آنها با دنیایی محروم از معنای ماندگار روبه‌روایم. کامبیز، این شکارچی حالات ناممکن و احتمالات رویایی، با افزودن طرح‌های چربدستانه و زیبایش به میراث بشری، مانند نیای عالی‌قدر خود، جلال‌الدین محمد، هر چه را به پیرامون خود بدل به هنر کرده و از آن همه مفاهیم گریزنده و زیبا در دنیا، هرچه توانسته گرفته و شادخویانه به ما نمایانده است. او صیاد همیشگی خیال‌های گریزان خندستانی است که نقد اجتماعی، لابه‌لای تور ظریف آثارش پیدا و پنهان است.

دوره های مالی و سرمایه گذاری دوره های مدیریت و اقتصاد دوره های ارتباطات و روزنامه نگاری
کتاب های اقتصادی کتاب های مدیریت و بازرگانی کتاب های سیاسی
کتاب های اندیشه و فرهنگ کتاب های کودک و نوجوان کتاب های ادبیات و هنر