هاشمی رفسنجانی؛ اصلاحات اول

دولت اکبر هاشمی‌رفسنجانی که یک سال پس از پایان جنگ شکل گرفت برآمده از بزرگ‌ترین توافق جامعه سیاسی و جامعه مدنی ایران بود. نظام جمهوری اسلامی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تحت پاره‌ای اجبارها و الزام‌ها، به ویژه کاهش توانایی اقتصادی، به دورانی نیاز داشت که کارنامه آن، اثر قابل قبولی پس از جنگ به جا بگذارد. از این جهت نامزد اول و آخر مجموعه نظام جمهوری اسلامی برای اداره دولت در دوران بازسازی، هاشمی‌رفسنجانی بود که در میان روحانیان حاکم فضایل فقاهت و سیاست را توامان داشت و پاره بزرگی از نظام جمهوری اسلامی، او را مرد سیاسی کم‌نظیر می‌دانستند. جامعه مدنی (مردم و نمایندگان غیرسیاسی آنان) نیز حضور هاشمی‌رفسنجانی را در دولت پس از جنگ، مغتنم می‌شمرد.

خطبه‌های هاشمی‌رفسنجانی در نماز جمعه تهران از او برای قشرهای انقلابی جامعه چهره سیاست‌مداری عدالت‌خواه ترسیم کرده بود که می‌تواند جمهوری اسلامی را در تحقق هدف عدالت اجتماعی کامیاب گرداند. بیرون از حلقه انقلابیون نیز تصور عمومی درباره روحانی کارکشته‌ای که می‌خواست عهده دار بازسازی کشور جنگ‌زده شود این بود که او شادی را به جامعه بازخواهد گرداند. نگاه خارجی نیز به هاشمی‌رفسنجانی این بود که کار کردن با سیاست مداری واقع گرا و مصلحت‌اندیش آسان‌تر از سیاستمداران ایدئولوژیک است. این نگاه سه گانه میدان فراخی پیش روی رئیس‌جمهور پس از جنگ گذاشت و سکان امور اجرایی ایران را در دوران پس از جنگ به او سپرد. وقتی هاشمی‌رفسنجانی در تابستان سال ۱۳۶۸ رئیس‌جمهوری ایران شد، این پرسش محور غالب گزارش‌ها و تحلیل‌های رسانه‌ها و موسسات پژوهشی جهان بود:

اکنون که ایران ۱۲ سال بی‌ثباتی بر اثر انقلاب، تهدید امنیت ملی به علت جنگ و افول اقتصادی برآمده از انقلاب و جنگ را پشت سر گذاشته است، با اقتصاد سراپا وابسته به نفت و ویرانه‌های جنگ چه خواهد کرد؟ پاسخ رئیس‌جمهور جدید به این پرسش و پرسش‌های مشابه این بود که با تشکیل یک کابینه کاری و تدوین برنامه سازندگی، کشور را به لحاظ فیزیکی و روانی بازسازی خواهد کرد. پاسخ هاشمی‌رفسنجانی در ایران و جهان با تعابیر گوناگونی بازنمایانده و تفسیر شد. ایرانیان این برنامه را آغاز دورانی تازه و مبتنی بر عمل به جای شعار ارزیابی کردند. دلزدگی از سخن‌پراکنی و شعار از ویژگی‌های تاریخی ایرانیان است. به همین علت وقتی هاشمی‌رفسنجانی برنامه‌ای مشخص و فارغ از نظریه کلی «سعادت و بهروزی همگان» ارائه کرد و حتی گفت:‌ قرار نیست وزیرانش بازیگردان سیاست باشند بلکه هر یک در منصب خود صرفا عهده دار گوشه‌ای از کارهای تخصصی خواهند بود، این امید در جامعه ایجاد شد که دولت جدید برنامه‌ای محدود و عملی برای بازسازی ویرانه‌های جنگ و ارتقای سطح مادی زندگی دارد.

امید دیگری که جامعه به دولت جدید بسته بود به حوزه فرهنگ و اجتماع مربوط می‌شد و این بود که دولت جدید می‌خواهد شکل دیگری از زندگی را ترویج کند که در آن رنگ غایب نباشد و شادی مجاز باشد. اشاره این بخش از انتظارات مردم به سختگیری‌های خودسرانه در اداره‌های دولتی، اماکن عمومی و حتی خیابان‌ها در زمینه شیوه لباس پوشیدن مردم و نحوه مراودات آنها بود.کشورهای خارجی به ویژه غربی‌ها، از نخستین سخنان هاشمی‌رفسنجانی به این نتیجه رسیده بودند که او می‌خواهد علاوه بر گشودن درهای کشور به سوی سرمایه‌های بین‌المللی، در زمینه روابط خارجی نیز به سیاست تشنج زدایی روی آورد و روابط ایران را باجهان خارج متحده بهبود بخشد. نخستین رفتارهای دولت جدید نشان داد که این دغدغه‌ها را می‌شناسد و مصمم است به آنها پاسخ دهد. کابینه‌ای تشکیل شد که اعضای آن (وزیران و معاونان رئیس‌جمهور) در عین حال که در حلقه یاران انقلاب بودند و نوعا سوابق مورد قبول انقلابیون را در کارنامه خود داشتند، خود را متعهد به کار در محدوده اختیارات می‌دانستند و سودای تغییر جهان به روش ایدئولوژیک نداشتند. عرق ریزان کابینه آغاز شد و ملموس‌ترین کار آن در تهران بود که گلباران شد.

دیوارهای پارک‌ها برچیده شد تا مردمان هنگام گذر از پیاده روها بی‌جست‌و‌جوی دروازه‌های فولادی یا زنجیرهای زمخت پا به درون چمنزارها و گلستان‌ها بگذارند و ریه‌ها را از هوای تازه بی‌حصار پر کنند. تغییر نام پارک به بوستان نیز حتی اگر به‌صورت تصادفی و سلیقه‌ای رخ داده باشد، اقدامی نشاط‌آور بود که درختان و سبزینه‌های شهری را فرح‌بخش‌تر می‌کرد. اتوبوس‌های دودگرفته شهری به تابلوهای متحرک رنگینی تبدیل شدند که هم فضا را تلطیف کنند هم به شهروندان یادآوری کنند که کالاهای مصرفی چنان فراوان است که دیگر نیازی به صف کشیدن در برابر مغازه‌ها نیست، بلکه صاحبان کالا ناچارند برای فروش آنها تبلیغات کنند. احداث پروژه‌ها آغاز شد و ماشین‌های ساختمان‌سازی و راه‌سازی به راه افتادند. برنامه‌های روزانه دولتمردان از سخنرانی‌های موعظه‌ای به سوی شرکت در مراسم افتتاح طرح‌های عمرانی تغییر کرد و تفنگداران،‌ افزارمندانی شدند که پایه‌های اقتصاد جدید را می‌ریختند. رئیس‌جمهور جدید درباره حوزه‌های شادمانی و مشارکت رزمندگان در اقتصاد، در خطبه‌های نمازجمعه، توصیه‌هایی کرد که به سرعت به برنامه‌های اجرایی تبدیل شد.

او از مردم به ویژه مومنان خواست مواهبی را که خداوند برای شادکامی و خوب زیستن انسان‌ها آفریده است به کار گیرند و از لذت‌های حلال رویگردان نباشند. آغاز برنامه‌های شاد رادیو تلویزیون که توسط محمد هاشمی برادر رئیس‌جمهور اداره می‌شد، پاسخی به این دعوت بود. برنامه معروف «سلام، صبح به خیر» رادیو فضایی تازه در ایران ایجاد کرد. زیرا صبحگاهان وقتی مردم در حال رفتن به سر کار، رادیوی خود را روشن می‌کردند صدایی پرانرژی در گوششان می‌پیچید که آنان را به لبخند زدن و شاد زیستن فرا می‌خواند. لباس‌های رنگی به همراه طنزهای شاد و انرژی‌زا به تلویزیون راه یافت. بخش مشارکت رزمندگان در امور اقتصادی، وجه دیگر دعوت هاشمی‌رفسنجانی بود که نیروی عظیمی را از پایگاه‌های مقاومت سابق به سوی عرصه‌های اقتصادی کشاند. این طرح هم به رونق زندگی شخصی رزمندگان سابق انجامید که به حق پاداش فداکاری‌های خود در دوران دفاع مقدس را می‌خواستند و هم به اقتصاد ملی که به نیروهای پرتوان نیاز داشت، کمک کرد. سیاست خارجی، میدان دیگری بود که دولت جدید از آن تعریف تازه‌ای ارائه کرد. نخستین کار دولت هاشمی‌رفسنجانی تلاش برای اعتمادسازی با همسایگان عرب به ویژه عربستان سعودی بود که از زمان کشتار زائران در دهه ۶۰ با ایران روابط حسنه نداشت.

هاشمی‌رفسنجانی و اندیشه ترقی

ورود مکتوب هاشمی‌رفسنجانی به سیاست ایران،۹۴ سال پیش و با نوشتن کتابی درباره امیر کبیر آغاز شد. در سال‌های دهه ۴۰ و ۵۰، انقلابیون و اصلاح‌طلبان ایرانی تحت تاثیر دو شکست پی‌در‌پی یعنی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و شکست قیام مذهبی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به بازخوانی تاریخ و مرور تجربیات گذشته پرداختند. قتل امیرکبیر یکی از این تجربیات بود که ایرانی‌ها در این سال‌ها کوشیدند با تحلیل آن به‌عنوان شکست نمادین ترقی در برابر ارتجاع، برای مبارزه خود راه جویی کنند. اکبر هاشمی‌رفسنجانی یکی از افرادی بود که با رجوع به زندگی و مبارزه امیرکبیر برای اصلاح نظام دیوانی ایران، کوشید نشان دهد که «امیرکبیر راهی غیر از این نداشت که برای ریشه کن کردن استبداد یک رفرم واقعی در جمیع شئون کشور آغاز کند و برای انداختن ملک و ملت در راه ترقی و تکامل، قیافه همه چیز را تغییر دهد، هر چه بادا باد.» (امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، چاپ دفتر انتشارات اسلامی، صفحه ۴۸) اندیشه رفرم در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ در ایران طرحی جسورانه بود. زیرا رژیم شاه آن را پوششی برای طرح‌های براندازی ارزیابی می‌کرد و مطرح‌کنندگان آن را خرابکار می‌نامید. انقلابیون نیز اندیشه اصلاحی را خلاف مصالح مبارزه می‌دانستند و مطرح‌کننده آن را به سازش کاری متهم می‌کردند.

راه دشوار هاشمی‌رفسنجانی در زمینه طرح اصلاحات (رفرم) به این دو دسته مشکل محدود نمی‌شد. او به‌عنوان یک روحانی و منبری می‌بایست این اندیشه را در مجامع عمومی مطرح می‌کرد. لحن خطابه و وعظ که معمولا منبری‌ها از آن استفاده می‌کنند، ذاتا انقلابی و است. به همین علت، ترویج اندیشه اصلاحی با ابزار وعظ و خطابه پرمخاطره است. سخنران اصلاح‌طلب برای به وجد آوردن مستعمین ناچار می‌شود در رقابت با همتایان و بیش از آن برای جلوگیری از رویگردانی مخاطبان، انتقادها را با تندترین لحن ممکن مطرح کند. خطابه‌های هاشمی‌رفسنجانی در سال‌هایی که خودش آن را «دوران مبارزه» نامیده، درهمین چارچوب ایراد شده است. این روشی است که بعدها و پس از انقلاب نیز ادامه یافت. یعنی اینکه هاشمی‌رفسنجانی همواره در بیان، انقلابی (هرچند محتاط) و در واقع عملگرا و مصلحت‌اندیش بوده است. شاید همین ویژگی شخصیتی باعث شده است که هاشمی‌رفسنجانی، میرزاتقی خان امیرکبیر را بهترین الگوی اصلاح طلبی بداند و مهم‌ترین کتاب سیاسی خود را به وی اختصاص دهد.

امیرکبیر نیز در گفته‌ها و نوشته‌ها، حتی نامه‌هایی که به ناصرالدین شاه نوشته، پرشور و گاه تندخو بوده حال آنکه در عمل، نهایت مصلحت‌اندیشی را به خرج می‌داده است. وجه دیگری از شخصیت امیرکبیر که توجه هاشمی‌رفسنجانی را به خود جلب کرده «اندیشه ترقی» امیر است. سال‌های صدارت امیرکبیر در ایران مصادف بود با ایامی که اندیشه‌های انقلاب فرانسه به‌صورت بسیار بطئی و محدود به قلمرو پادشاهی قاجارها و خلفای عثمانی راه می‌یافت و ایرانیان و ترک‌ها با تاخیر تاریخی ۱۰۰ ساله به دوران پیش از انقلاب فرانسه رجعت کرده بودند تا اندیشه ترقی خواهانه فیلسوفان سیاسی مغرب زمین (کانت، روسو، دیدرو و کندروسه) را وارد دستگاه فکری و نظام دیوانی قاجارها کنند. روشنفکران وجه اول یعنی فکرسازی را آغاز کرده بودند و امیرکبیر وجه دوم یا اصلاح نظام دیوانی را برگزیده بود.

هاشمی‌رفسنجانی که از معدود روحانیون سیاسی و آشنا با ملزومات ترقی در مغرب زمین بود،‌ مانند امیرکبیر، ‌اصلاح نظام دیوانی را بر ترویج اندیشه ترقی ترجیح می‌داد. شاید همین ترجیح باعث شد ترویج وجه اندیشه‌ای ترقی که عمل به آن را هاشمی‌رفسنجانی در سال ۱۳۶۸ آغاز کرد با تاخیری هشت ساله توسط دولت جانشین وی تحت عنوان اصلاحات سیاسی انجام شود. این همان ترجیحی بود که امیرکبیر داد و اصلاحات سیاسی را به آیندگان، یعنی کوشندگان انقلاب مشروطیت سپرد. نظر و عمل دو روی سکه دگرگونی طلبی است و در دنیای سیاست تعداد کسانی که هر دو را با هم داشته باشند نادرند. این گروه معمولا رهبران انقلاب‌ها و بنیان‌گذاران نظام‌های سیاسی هستند که حساب آنان از اصلاح‌طلبان و مجریان جداست.