بازی‌دهنده عروسک‌ام  نه عروسک گردان
مهرداد نصرتی اپرای «حافظ» بهروز غریب‌پور، به‌تازگی و بعد از سه روز اجرا در دبی به ایران برگشته است. روزگاری و حین اجرای این اپرا در تالار فردوسی، گفت‌وگویی با کارگردان انجام دادیم. تاکید غریب پور در این گفت‌وگو بر هنرنمایی بازی‌دهندگان عروسک نمایش‌های عروسکی‌اش، ما را بر آن داشت تا گفت‌وگویی با یکی از این هنرمندان انجام دهیم. مرضیه سرمشقی، بازی‌دهنده عروسک محمد گل اندام است که در اپرای غریب‌پور، نقشی پررنگ دارد. وی دانش آموخته مقطع کارشناسی نمایش عروسکی از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد گرافیک از دانشگاه تربیت مدرس است و از سال ۷۵ تاکنون درحوزه نمایش عروسکی در بخش بازی‌دهندگی، طراحی و ساخت عروسک فعالیت دارد و در زمینه گرافیک و تصویرگری کتاب کودک نیز با ناشران مختلف همکاری می‌کند. وقتی مرضیه سرمشقی از عروسک حرف می‌زند، جاندار پنداری در کلامش برایت باورپذیر است و حس می‌کنی باید نگاه جدیدی به عروسک‌هایی که می‌بینی داشته باشی و صدایشان را بشنوی.
در گفت‌وگویی که با استاد غریب‌پور داشتم، ایشان تاکید داشتند به جای عروسک گردان بگوییم بازی‌دهنده عروسک. دلیلش را می‌شود شما به ما بگویید؟
به اعتقاد من انتخاب این اصطلاح، نشان از نکته‌سنجی ایشان دارد و پافشاری بر کاربرد آن، به انتشار و مصطلح شدن یک عنوان صحیح‌تر برای این هنر کمک می‌کند.
عروسک به خودی خود شیئی بی‌جان و بی‌اراده است و قادر نیست که نقشش را ایفا کند و برای انجام این امر طبیعتا نیازمند کسی است که بتواند نقش را با تمام آن خصوصیاتی که نویسنده و کارگردان برایش درنظر گرفته است، به عروسک منتقل کند و به عبارت صحیح‌تر آن عروسک را بازی بدهد. آن هم بازی‌دهندگی‌ای با کمترین نقص با این قصد که مخاطب این هنر، عروسک را به عنوان یک شخصیت زنده به تمام معنایی که کلمه زنده در دل خود دارد، در صحنه بپذیرد.
بازی‌دهنده عروسک آیا علاوه بر چرخاندن عروسک، واقعا تکنیک‌هایی از بازیگری را هم در عروسک متجلی می‌کند؟
جالب است! شما در سوالتان عبارت چرخاندن را به کار برده‌اید. بیایید این کلمه را و نام جا افتاده‌تری مانند عروسک‌گردانی را کنار بازی دهندگی بگذاریم. اگرحتی همان معنای ساده و ابتدایی را که از ظاهر این کلمات به ما متبادر می‌شود در نظر بگیریم، متوجه می‌شویم چقدر بازی‌دهندگی برای تمام آنچه برای عروسک در صحنه اتفاق می‌افتد، گویاتر است. چرخاندن و گرداندن عروسک درصحنه چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ شاید اگر قبل از همه این مباحث بدانیم عروسک چیست و قرار است چه کاری انجام بدهد راحت‌تر بپذیریم که بازی‌دهندگی نامی جامع‌تر و روشن‌تر برای کاری است که من و همکارانم هر روز در رابطه با عروسک‌های نمایش داریم.
شما بازی‌دهنده عروسک محمد گل اندام بودید. نخستین جامع اشعار و غزلیات حافظ. چه چیز بیشتری از این شخصیت می‌توانید به ما بگویید؟
محمد گل‌اندام همان‌طور که درتاریخ هم هست مرید و یار و جمع‌کننده اشعار حافظ بوده است و حضور او را تا آن اندازه مهم می‌دانند که می‌گویند اگر او نبود آیا کسی به وجود حافظ پی می‌برد؟ گل‌اندام ۲۲ سال بعد از وفات حافظ اشعار او را جمع‌آوری کرد و به این وسیله نام حافظ و پیرو آن نام خود را جاودانه ساخت. اهمیت شخصیت گل‌اندام در جاودانه ساختن اشعار حافظ و میزان ارادت او به حافظ برای من در بازی دادن این شخصیت اصل بوده و البته در تمامی لحظات چه در تمرین‌ها و چه در اجراها مبنای حرکت و کار من، خواست‌ها، رهنمودها و کمک‌های آقای غریب‌پور بوده است.

این شخصیت آیا در مرحله بازی داده شدن توسط شما بنا است اطلاعات تاریخی و اصطلاحا علمی هم به ما بدهد یا نه. نقشی برایش توسط نویسنده در نظر گرفته شده که باید در همان حوزه و قد و قواره رفت و آمد کند؟
اگر سوالتان را درست فهمیده باشم طبیعی است که من باید شخصیتی به نام گل‌اندام را که نویسنده بر اساس مستندات تاریخی و برداشتشان از اوضاع اجتماعی روزگار حافظ نوشته‌اند و در بخش کارگردانی تجزیه و تحلیل شده، با تمام حس و حالی که در توان من هست بازی بدهم. در این مورد احساس وظیفه سنگینی می‌کنم و تمام سعی‌ام این است که بتوانم شخصیتی به اسم گل‌اندام را که روزگاری در این خاک می‌زیسته درک کنم، بفهمم و از سویی در منویات و خواسته‌های کارگردان دقت نظر داشته باشم و همه اینها از صافی وجود من بگذرد به سرانگشتانم برسد و به بهترین شکل به عروسک منتقل شود تا بازی‌دهندگی‌ام، اتفاق خوبی هم برای خودم، هم برای کل کار و هم برای مخاطب باشد.
آیا عروسک‌گردان با توجه به اهمیت نقش انتخاب می‌شود یا همه در یک سطح هستید و نقش‌ها تقسیم می‌شود؟
در این گروه همه همیشه سعی کرده‌اند رشد کنند. ما همیشه تمرین می‌کنیم و شاید بر خلاف روال معمول دیگر نمایش‌ها، شروع شدن اجراها نقطه پایانی برای تمرین‌ها نیست. در طول تمام این سال‌ها هر روز چند ساعت قبل از اجرا در سالن حضور داریم. تمرین‌های جمعی و انفرادی می‌کنیم. بد نیست بدانید حالا که به مرز هفتصد اجرا نزدیک می‌شویم برای این هفتصد اجرا چندین هزار بار در جریان تمرین‌ها عروسک‌ها را بازی داده‌ایم تا بتوانیم عروسک را موجودی کامل با کنش‌ها و واکنش‌های طبیعی برای مخاطب به نمایش بگذاریم که این امر تنها در سایه تمرین و عشق و به کارگیری توصیه‌های کارگردان و خلاقیت‌های فردی بازی دهنده موثر است. هر بار قبل از اجرا عروسک‌ها را به منظور برطرف کردن اشکالات احتمالی پیش آمده در تمرین یا اجرای شب قبل بررسی می‌کنیم. در این سیستم هر رشته نخ به منزله یک رشته عصبی برای عروسک است که فرمان هرگونه حرکتی از این طریق به عروسک منتقل می‌شود یا سیم‌ها در عروسک به تعبیر زیبای آقای غریب‌پور، مانند سیم یک ساز است که وقتی از کوک خارج می‌شود، نوای مطلوبی ندارد. بنابراین بررسی این موارد قبل از شروع کار بسیار مهم است. بعد از همه اینها نوبت به نقد کارگردان از اجرای شب قبل می‌رسد و در آخر آماده برای اجرایی بهتر می‌شویم. در مورد انتخاب نقش هم، کارگردان با توجه به معیارهایی که خود دارد، مسوولیت‌های افراد گروه را به نحوی مشخص و تقسیم می‌کند که درنهایت برآیند زحمت گروه، یک کار قابل ستایش باشد. ایشان حتما با شناختی که با توجه به ظرفیت‌ها و توانایی‌های افراد، در طول این چند سال همکاری به دست آورده‌اند، تقسیم وظایف می‌کنند.
شناخت شما از شخصیت‌هایی که بازی می‌دهید بیشتر از شخصیت‌های دیگری است که در نمایش توسط کسان دیگر و همکارانتان بازی داده می‌شوند یا نه به یک اندازه است؟
ببینید ما یک شناخت کلی نسبت به همه شخصیت‌ها باید داشته باشیم، چرا که تمام اینها در ارتباط با هم هستند و شناخت هرچه بهتر شخصیت‌های نمایش، در ایفای نقش مورد نظر تاثیر مثبتی می‌گذارد، اما طبیعی است که من دقت و حساسیت بیشتری روی شخصیتی مثل گل‌اندام داشته باشم که خودم آن را ایفا می‌کنم و نیاز به تحقیقات بیشتری داشته باشم که باعث شناخت بیشتر من شود.
شاید تکراری باشد اما آینده این تیپ کارها را تا کجا می‌دانید؟ آیا در حد اثری که چون چند سال یک بار اجرا می‌شود، برای مخاطب جذابیت دارد یا نه و اصالت آن باعث ماندگاری و اقبال مخاطبان است؟
همیشه اصالت باعث ماندگاری است حتی اگر در شرایطی وقفه‌ای در انجام و تولید کارها ایجاد شود، اما در مورد این گروه و این تیپ نمایش باید بگویم امیدوارم شرایط به گونه‌ای باشد که به هیچ دلیلی نگران ادامه نیافتن این جریان نباشیم و بشود که با خیال راحت‌تر و دلی محکم‌تر به آینده و کارهای بعدی این گروه فکر کنیم. فراموش نکنیم هر اجرای موفقی از هر گروهی در هرکجای ایران یا خارج از ایران نام ایران و فرهنگ و هنر و ادبیات ایران را زمزمه می‌کند. مبنا و هدف همکاری‌های این گروه، با وجود تمام سختی‌های پیدا و پنهان، انجام یک کار فرهنگی ماندگار است. هیچ‌گاه سالی یکی دوبار اجرا و جذب مخاطب در یک مقطع زمانی کوتاه، هدف و مایه دلخوشی ما نبوده است. تصور می‌کنم شکل و شمایل و وسعت کار و همچنین این چند تجربه موفق که تاکنون داشته‌ایم، نشان‌دهنده این واقعیت است که این تیپ کار می‌تواند به مرور بخش قابل توجه و قابل ارجاعی در نمایش کشور باشد؛ به گونه‌ای که نبودن و انجام نشدن آن، نقص و کمبود فرهنگ به حساب بیاید.