عمران روستایی- رونق شهری

<p>دوران هشت ساله ریاست&zwnj;جمهوری آیت&zwnj;الله هاشمی رفسنجانی از جهات گوناگونی مورد توجه بوده است. در حوزه تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در این هشت سال (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) در شهرها و روستاهای ایران رخ داد، دو تفسیر کاملا متفاوت وجود دارد. حامیان این برنامه&zwnj;ها که نوعا طبقات متوسط شهری و تحصیلکردگان هستند، می&zwnj;گویند در پی تحولات چشمگیر در حوزه زندگی اقتصادی، مناسبات اجتماعی و فرهنگی نیز مطلوب&zwnj;تر شده و ایران به هنجارهای جهانشمول نزدیک&zwnj;تر شده است.</p>

اما مخالفان با استدلالی متفاوت، از تحولات دوران سازندگی انتقاد می‌کنند. منتقدان عمدتا بر دو نکته تاکید می‌ورزند. از نظر اقتصادی، مخالفان معتقدند برنامه‌ریزی و اجرای برنامه اول توسعه موجب افزایش شکاف طبقاتی و فشار بر تهیدستان شده است. به لحاظ فرهنگی نیز میدان برای کسانی که به ارزش‌های انقلاب اسلامی اعتقاد نداشته‌اند، فراخ‌تر شده و این افراد توانسته‌اند هنجارهای فرهنگی خود را بر جامعه تحمیل کنند. گروه اول برای استدلال خود معمولا به آمارها و شاخص‌های اقتصادی مانند افزایش درآمد سرانه، گسترش امکانات رفاهی و میزان برخورداری طبقات کم‌درآمد از مواهب مادی استناد می‌کنند و می‌گویند که در پی تحولات دوران سازندگی نه‌تنها از مصرف تهیدستان کاسته نشده، بلکه کالاها و خدماتی به سبد هزینه‌های این اقشار اضافه شده که در گذشته وجود نداشته است.

پاسخ حامیان برنامه‌های سازندگی به منتقدان فرهنگی نیز نوعا این است که در سال‌های 1368 تا 1376 دسترسی روستاییان و تهیدستان شهری که به امکانات آموزشی و فرهنگی افزایش یافته و آنچه که به عنوان ناهنجاری فرهنگی از آن یاد می‌شود، رابطه مستقیم با برنامه‌های دولت ندارد؛ بلکه نوعی اجبار بین‌المللی است که باعث صدور فرهنگی به همه جای جهان از جمله ایران شده است. حامیان برنامه‌های دولت سازندگی برای این ادعای خود به تیراژ بالای کتاب‌های مذهبی در سال‌های 1368 تا 1376 و ایضا افزایش اهتمام به بناها و نهادهای مذهبی اشاره می‌کنند و می‌گویند آنچه به حوزه عمومی مربوط می‌شده، از چشم دولت دور نمانده است و تغییرات رفتاری جامعه که مورد اعتراض مخالفان دولت سازندگی قرار دارد، در واقع خارج از اقتدار دولت است. دولت پس از جنگ نگاه به منافع و مصالح تهیدستان روستایی و شهری را تغییر داد و به جای سیاست توزیع آنچه موجود است، به سیاست خلق فرصت‌های تازه و افزایش تولید روی آورد.

محور این طرح‌ها دو بخش عمده یعنی گسترش راه‌های روستایی و توسعه ارتباطات و بهبود فرهنگ عمومی در روستاها و بازسازی و بهسازی بافت شهری بود. در بخش عمران روستایی، ظرف سال‌های 1368 تا 1374 حدود 13 هزار کیلومتر راه روستایی شوسه و 11 هزار کیلومتر راه روستایی آسفالت احداث شد. در همین مدت 8 هزار روستای کشور به آب آشامیدنی سالم و 9 هزار و 400 روستا به برق دسترسی یافتند. درواقع 4/ 18 درصد از کل راه‌های روستایی کشور و 6/ 26 درصد از آب آشامیدنی روستاها در فاصله هفت ساله 1368 تا 1374 ساخته و تامین شد. این در حالی است که در سال 1357 کل راه‌های روستایی کشور 8 هزار کیلومتر بود و از سال 1357 تا 1367 حدود 6400 کیلومتر راه روستایی آسفالت در کشور احداث شده بود. مقایسه عملکرد سال‌های 1358 تا 1367 و سال‌های 1368 تا 1374 نشان می‌دهد که در دوران دوم رشد احداث راه‌های روستایی آسفالته کشور، طی برنامه اول توسعه نسبت به میانگین دهه پیش از اجرای این برنامه 151 درصد رشد داشته است. یعنی اینکه در دوران کوتاه 1368 تا 1374 مجموعه راه‌های روستایی که ساخته شد 5/ 63 درصد از کل راه‌های روستایی کشور تا آن زمان را شامل می‌شد.

در دوران هشت ساله 1368 تا 1376 که بعدها به دوران سازندگی شهرت یافت، یکی از بزرگ‌ترین راه‌های عشایری کشور به نام «راه عشایری بازفت» طراحی و اجرا شد. این جاده عشایری در استان چهارمحال و بختیاری کشیده شد. در این سال‌ها حدود 724 پروژه در بخش صنایع روستایی اجرا شد که براساس پاره‌ای برآوردها حدود 128 هزار شغل ایجاد کرد. احداث 30 ناحیه صنعتی در مناطق روستایی،‌گسترش صنعت قالیبافی، تعاونی‌های تولیدی کشاورزی و غیرکشاورزی و ساماندهی صادرات محصولات روستایی از دیگر طرح‌های موضوع برنامه اول توسعه بود که بسیاری از آنها پیش از تمام شدن دوره این برنامه به بار نشست.

تحولات سال‌های 1368 تا 1374 در زمینه‌های کشاورزی و عمران روستایی برای جمهوری اسلامی علاوه بر اهمیت اقتصادی آن، دستاوردی سیاسی- اجتماعی نیز به‌شمار می‌رفت. زیرا پس از انقلاب، یکی از شعارهایی که با استقبال عمومی هم روبه‌رو شد، کاهش وابستگی ایران به خارج از کشور بود و در پی تحولات روستایی گفته شد ایران به این هدف نزدیک شده است. اندیشه خودکفایی در جهان امروز، رویایی بلندپروازانه است که هیچ کشوری در جست‌وجوی آن نیست، اما آنچه را در ایران رخ داد می‌توان از نظری دیگر پدیده‌ای مثبت ارزیابی کرد. افزایش یافتن توان تولیدی روستاها در واقع فرصتی بود که هم مزیت نسبی بسیاری از بخش‌های اقتصادی را نشان داد و احیانا موجب توهم‌زدایی درباره توان واقعی اقتصادی ایران شد و هم انگیزه مهاجرت به شهرها را کاهش داد. علاوه بر این به لحاظ سیاسی، جمهوری اسلامی توانست در پرتو طرح‌های عمران روستایی بخشی از دین خود را به روستاییان که از پشتیبانان اصلی انقلاب و جنگ بودند، ادا کند. این موضوع به تحکیم اقتدار دولت انجامید و توانست پروژه‌های فراگیرتر را در فضای استقرار سیاسی انجام دهد.

برنامه پنج ساله اول توسعه در بخش عمران شهری عمدتا بر این موضوعات متمرکز بود آن‌گونه که در پایان اجرای برنامه اول توسعه و در گزارش عملکرد آمده است، نخستین برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور در زمینه مسائل شهری، به اهدافی مانند ایجاد تعادل در توزیع جمعیت، تمرکززدایی از تهران و جلوگیری از رشد شهرهای بزرگ، تامین توسعه موزون و متناسب مراکز جمعیتی با اولویت در بازسازی و نوسازی مناطق جنگی، خودکفایی شهرداری‌ها و استفاده بهینه از انرژی توجه داشت. چشمگیرترین بخش عمران شهری ایران در سال‌های 1368 تا 1373 در تهران رخ داد. نخستین تحول در تهران، کاهش وابستگی شهرداری به بودجه دولت بود که در طول یک سال این وابستگی به صفر رسید.

شهرداری تهران در سال 1368 از مجموع بودجه 70 میلیارد ریالی که دولت در اختیارش گذاشته بود، 30 میلیارد ریال را صرف طرح‌های عمرانی کرد. در پی افزایش درآمدهای شهرداری و قطع وابستگی آن به بودجه دولت، این نهاد در سال 1374 از 1600 میلیارد ریال اعتبار خود (23 برابر رقمی که در سال 1368 دولت در اختیار آن گذاشته بود) 1100 میلیارد ریال را صرف طرح‌های عمرانی کرد. طرح‌هایی که شهرداری تهران در سال‌های 1368 تا 1374 اجرا کرد، عبارت بودند از: اصلاح معابر و رفع آب گرفتگی‌ها، ساماندهی ترافیک از طریق احداث بزرگراه‌ها و مترو، اسلوب بخشیدن به ساخت‌وسازها، تعطیلی صنایع و حرفه‌های آلوده‌کننده محیط زیست، افزایش چشمگیر فضاهای سبز، احداث مجتمع‌های فرهنگی و ورزشی.

در پی تحولات شهری در تهران، الگوبرداری از آن در دیگر شهرهای کشور هم آغاز شد و سرمایه‌گذاری بخش‌های دولتی و خصوصی در بازسازی شهرها رو به افزایش گذاشت. تغییرات ناگهانی در ساختار شهرهای ایران در سال‌های 1368 تا 1375 و در سال‌های بعد که با سرعت کمتر ادامه یافت، ایران را با فضایی تازه و مبنی بر مشارکت در امور اجتماعی و فرهنگی روبه‌رو کرد. هزاران نفر با فرهنگسراها و فعالیت‌های تفریحی و آموزشی آن مانوس شدند و شیوه تازه‌ای در زندگی و مراودات اجتماعی شکل گرفت. این شیوه که مبتنی بر بهره‌گیری از هنر و فنون نوین بود هم هواداران بسیار داشت و هم منتقدان جدی. منتقدان معتقد بودند آنچه در شهرها در حال رخ دادن است (به‌ویژه تاسیس فرهنگسراها و مجتمع‌های تفریحی) نوعی تقلید از غرب است که به ارزش‌های مذهبی ایران لطمه می‌زند.

اما حامیان این برنامه‌ها در دفاع از عملکرد خود مدعی بودند اگر همین حداقل تفریحات برای مردم به‌ویژه جوانان مهیا نباشد، ‌آنان به دام بلاهای بزرگ‌تر مانند اعتیاد می‌افتند. این جنگ فرهنگی هنوز در ایران ادامه دارد و هیچ‌یک از طرفین منازعه نتوانسته است دیگری را منکوب یا متقاعد کند. این دو جریان فرهنگی اکنون در کنار یکدیگر و براساس یک جبر جغرافیایی به نوعی همزیستی روی آورده‌اند و هر دو برای آینده‌ای بهتر انتظار می‌کشند. در تهران و شهرهای بزرگ اکنون آنچه بیشتر مورد توجه است، نه عمران شهری بلکه یافتن قاعده‌ای اجتماعی و فرهنگی برای همزیستی این دو گروه فرهنگی است.