شبه‌جزیره اسرارآمیز (قسمت چهل‌و‌هفتم)

ترجمه: محمدحسین باقی

پایتخت کره‌شمالی یکی از ناشناخته‌ترین مکان‌ها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کره‌شمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارش‌ها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کره‌شمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر می‌شود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس می‌سازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان داده‌می‌شود (یا اصلا نشان داده نمی‌شود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانه‌های دولتی به‌عنوان پایتخت انقلاب نشان داده می‌شود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمه‌ای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کره‌شمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمده‌باشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصل‌هایی از کتاب مذکور است می‌تواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کره‌شمالی می‌گذرد به خواننده ارائه دهد.

چین از زاویه نسبتا متفاوتی به بنگاه‌های دولتی خود نزدیک شده است هرچند این نزدیک شدن موقتی نبود. تقریبا ۲۵ سال پس از آغاز فرآیند اصلاحی، بسیاری از بنگاه‌های دولتی که هنوز در قید حیاتند با «وام‌های مصلحت اندیشانه» دارای انگیزه سیاسی حمایت شدند که از سوی پکن به اجرا در آمده و از سوی سیستم بانکی دولتی چین پرداخت می‌شد. چین البته در قیاس با کره‌شمالی، مزیت‌های زیادی در تعامل با بنگاه‌های دولتی‌اش داشته است. اول، برخی از شرکت‌ها یا بنگاه‌های دولتی سودآور بوده و موفق به بازسازی خود شده‌اند، برندهایی را ساخته اند، سایر شرکت‌های دولتی بلا اثر را به خود جذب کرده و با شرکت‌های خارجی وارد سرمایه‌گذاری مشترک سودآور شده‌اند. دوم، اقتصاد بخش خصوصی در حال رشد چین برای جذب بیکاران به‌کار گرفته شده و ذخایر قابل توجه ارزی‌اش اجازه داده است که یک سیستم اساسی رفاهی برقرار کند.

کره‌شمالی هیچ ذخایر ارزی، برند تجاری، شرکای بالقوه خارجی یا اقتصاد خصوصی که بتواند از آن سخن به میان آورد ندارد.الگوهای دیگر تعامل با بنگاه‌های دولتی در کشورهای سوسیالیستی احتمالا بیشتر با نیازهای کره‌شمالی منطبق است. یکی از این الگوها برنامه «اوراق سهام» است که اکنون در ویتنام در حال اجرا است البته این به مشکلاتی برخورده و برخی بنگاه‌های سابقا دولتی واقعا خصوصی سازی شده‌اند. مورد دیگر می‌تواند «مکانیسم جدید اقتصادی» (NEM) باشد که در لائوس با هدف دور کردن کشور از برنامه‌ریزی متمرکز و آزادی محدود اقتصادی در حال انجام شدن است. با این حال، یکی از جنبه‌های مهم « اوراق سهام» و «NEM» همانا مشارکت نزدیک بانک جهانی و سایر آژانس‌های بین‌المللی است؛ چیزی که اخیرا در کره‌شمالی غیرممکن شده است.

کاخ‌ها زیاد اما جوراب اندک است

ارزیابی این مساله دشوار است که بنگاه‌های دولتی کره‌شمالی تا چه حد در شکل یا وضعیت بدی هستند. با این حال، شرح ماجرای کارخانه فولاد Magnitogorsk در اورال روسیه- که از سوی یکی از اساتید آمریکایی در سال ۱۹۸۸ نوشته شد- شاید نشان‌دهنده وضعیت صنایع سنگین کره‌شمالی باشد. درخواست‌های التماس آمیز برای تعمیرات اساسی در کارخانه Magnitogorsk بیش از بیست و پنج سال پیش آغاز شد. اما بازسازی برای همیشه به تعویق افتاد و از این کارخانه خواسته شد تا با هر آنچه دارد کار کند: حمایت و جمع و جور کردن برخی چیزها از اینجا و آنجا. خلاصه اینکه، خود این کارخانه به نوعی به خودش به اصطلاح «تنفس مصنوعی» دهد. این مجتمع کارخانه‌ای به جای «قال گر»‌های فولادی به استخدام بسیاری از کارگران تعمیرکار پرداخت. بنگاه‌های دولتی شکست خورده نیز مشکلی سیاسی برای دولت‌ها به وجود می‌آورند. اگرچه شرکت‌ها اغلب در مطبوعات دولتی و در تلویزیون مورد ستایش قرار می‌گیرند اما معمولا برای کارگران در یک کارخانه بیمار به طرز دردناکی آشکار است که آن بنگاه شکست خورده است.

در کره‌شمالی بنگاه‌ها در معرض دیدارهای ارشادی سرزده هستند («چونگسان ری»؛ سیستمی که طی برنامه ۵ ساله ۱۹۶۷ -۱۹۶۱ در دوره کیم ایل سونگ و پس از دیدار او از مزرعه تعاونی در چونگسان ری در جنوب استان پینگان آغاز شد). دیدارهای ارشادی منجر به آماده‌سازی‌های دقیق شد؛ این ایده که یک خط تولید ممکن است به علت کمبود برق یا نبود قطعات یدکی در هنگام دیدار یک رهبر متوقف شود واقعا غیر قابل تصور است. این دیدارها باعث خلق «دهکده‌های پوتمکین» شد، یعنی صحنه‌های غیرواقعی اما استادانه فقط برای یک بعدازظهر.از این‌رو، یک تناقض وجود دارد. کارگران در شرکت‌های کاملا فرتوت شاهد تمام آمار و ارقام غلط اقتصادی از سوی دولت هستند و این آمار هر روز به خورد آنها داده می‌شود. با این حال، کارگران استخدام شده در یکی از معدود شرکت‌های تولیدی ممکن است از خود بپرسند چرا ۱۶ ساعت در روز و ۶ روز در هفته کار می‌کنند اما همچنان هیچ کالایی وجود ندارد، سهمیه‌ها اندک است، قیمت‌ها در حال افزایش است و مغازه‌ها خالی است درحالی‌که همچنان به‌کار بیشتر ترغیب می‌شوند. در اغلب کشورهای سوسیالیستی، بنگاه‌های دولتی مهم با وجود فقدان سودآوری مکان‌هایی منحصربه‌فرد با کارگرانی بوده‌اند که به روش‌های مختلفی به آنها پاداش داده می‌شود مانند دستمزد بالاتر، پاداش، تعطیلات و آپارتمان‌های بهتر. با این حال، در کره‌شمالی، با اقتصادی که در وضعیت سقوط است، سیستم تشویقی بی‌ارزش است.

یک گزینه همانا منزوی کردن شرکت‌های کلیدی است؛ مانند مواردی در شوروی یا در شهرهای مخفی چین، هرچند ممکن است اینها مجتمع‌های نظامی باشند. وضعیت امروز کره‌شمالی همچون سایر اقتصادهای سوسیالیستی در گذشته عبث بوده است. این توصیف از سوی یک کارگر در Magnitogorsk در دهه ۸۰ ایده مضحک بودن وضعیتی را ارائه می‌دهد که بی‌تردید در کره‌شمالی امروز وجود دارد. چگونه است که ما نیازهایی داریم اما هیچ تولیدکننده‌ای در موقعیت برآورده کردن آن نیازها نیست؟ توسل به مقام‌های مرکزی برای تجارت بی فایده است. کل فرآیند معمولا در یکی از «مطالعات درخواستی» آنها به اوج می‌رسد. آنها سپس این را در گزارش‌های کاری خود می‌گنجانند و به ازای آن پاداش دریافت می‌کنند. کارخانه دوزندگی ما مملو است از پوسترهای کارگران برجسته؛ شما نمی‌توانید یک دست لباس از مغازه‌های ما خریداری کنید.

شبه‌جزیره اسرارآمیز (قسمت چهل‌و‌هفتم)