پیشبینی پیروزی یک رئیس جمهور در انتخابات با تکیه برحقایقی ساده
منبع: ریدرز دایجست
جان دی گارتنر/ روانشناس
بهعنوان یک روانشناس بالینی، بسیار جذب این سوال شدهام: یک کاندیدا دقیقا به چه خصیصههای روانشناسی نیاز دارد تا پیروز انتخابات شود یا کشور را به درستی هدایت کند؟ مراجعه به تاریخدانان، زندگینامه نویسان و دانشمندان علوم سیاسی نشان میدهد که وقتی پای سیاست در میان است، دو ذهنیت وجود دارد: چیزی که ما در یک رئیسجمهور میطلوبیم و چیزی که نیاز داریم ممکن است دو مورد متفاوت باشد. با توسل به «لوب لمبیک» است که یک کاندیدا در انتخابات پیروز میشود، درحالیکه وی باید کشور را با قشر کورتکس خود اداره کند.
منبع: ریدرز دایجست
جان دی گارتنر/ روانشناس
بهعنوان یک روانشناس بالینی، بسیار جذب این سوال شدهام: یک کاندیدا دقیقا به چه خصیصههای روانشناسی نیاز دارد تا پیروز انتخابات شود یا کشور را به درستی هدایت کند؟ مراجعه به تاریخدانان، زندگینامه نویسان و دانشمندان علوم سیاسی نشان میدهد که وقتی پای سیاست در میان است، دو ذهنیت وجود دارد: چیزی که ما در یک رئیسجمهور میطلوبیم و چیزی که نیاز داریم ممکن است دو مورد متفاوت باشد. با توسل به «لوب لمبیک» است که یک کاندیدا در انتخابات پیروز میشود، درحالیکه وی باید کشور را با قشر کورتکس خود اداره کند. نخست به بخش دیرینه مغز میپردازیم. در پایه مغز لوب لمبیک قرار دارد که منبع بسیاری از انگیزههای اساسی و غرایز اصلی است که علاوهبر احساسات خود داریم. این بخش با پاسخ دادن به نشانهها و محرکها به پیشینیان ما کمک کرده است تا زنده بمانند. این مغز کهن، به شدت بر آنچه که به تصمیمگیری بدون استدلال ما ربط دارد، تاثیر میگذارد. اما بالای سیستم لمبیک، کورتکس قرار گرفته است که از آن بهعنوان مغز جدید نیز تعبیر میشود. این قشر ما را از سایر پستانداران جدا کرده و در واقع ما را عقلایی و انسان میکند. همین بخش است که ما را قادر به تجزیه و تحلیل و قضاوت میکند.
قانون متعادل کردن مغز
مغز دیرینه ما بسیار شبیه شامپانزهها است. به همین دلیل درک خیزش دونالد ترامپ چندان دشوار نیست، به شرط آنکه 10 کاندیدای مناظرات نخست جمهوریخواهان را همانند دستهای از شامپانزهها در نظر بگیرید که تلاش میکنند به وضعیت مرد آلفا (یا همان وضعیت نر غالوب در یک گروه خاص) دست یابند. روز بعد، ستوننویسهای روزنامهها کاندیداتوری ترامپ را مرده اعلام کردند. با این حال، بینندگانی که از طریق لوب لمبیک (limbic lobe) خود شاهد این جریانات بودند، فکر میکردند دونالد ترامپ پیروز میدان شده بود.* این درست همانند وضعیتی بود که ترامپ بر سینهاش میکوبید و با صدای بزرگتر و مغرورتر به رقیبانش کثافت پرتاب میکرد. یکی از زیستشناسان معروف به نام فرانس دوال با مشاهده رفتار برخی پستانداران معتقد است که پیروز همیشه کسی بوده است که صدایش به وضوح مرئیتر و بهطور قابل شنیدنی تهاجمیتر و مطمئنتر بوده است.
در کنار انرژی داشتن و تهاجمی بودن، بسیاری از سایر خصیصههایی که موفقیت در عرصه ریاستجمهوری را تحت تاثیر قرار میدهند، مانند اطمینان، دید گسترده، کاریزما، خوشبینی و نیز اغلوب برونگرایی، مرتبط با چیزی هستند که به آن hypomanic temperament (خوی جنون) میگویند. افرادی که این گونه هستند، از نظر روانی بیمار نیستند بلکه ویژگیهای خاصی دارند. بیل کلینتون مثالی از این نوع افراد است. قضاوت که اساسیترین خصیصه برای موفقیت در سازماندهی است، بهطور مجزا و جداگانه ارتباطی با این خوی جنونآمیز ندارد. بلکه تقریبا برعکس است: قضاوت ضعیف یکی از مشخصههای این جنون است. مطالعات تصویربرداری مغزی نشان میدهد که وقتی افراد در وضعیت جنون قرار میگیرند، سیستم لمبیک آنها شعلهور میشود، درحالیکه کورتکس جلوی مغز که بخشی از مغز است که مسوول مهار و تعدیل است، به سختی کار میکند. هر فرد زنده تلاش میکند تا دو جنبه رقابتکننده ماهیت بشری را متعادل کنند، اما روسایجمهور باید این کار را در جلوی چشم عموم انجام دهند. با نگاهی به ثبتهای تاریخی و موارد ژورنالیستی، میتوان دید چگونه دو رهبر اخیر ایالات متحده یعنی جورج بوش و باراک اوباما خصایصی را نشان دادند که برای ورود به دفتر کاخ سفید لازم بود.
مطالعات نشان میدهد که وقتی مخاطبان باید ویژگیهای ریاستجمهوری را با یکدیگر سبک و سنگین میکردند، «رهبر قدرتمندتر» بر مواردی همچون «اهمیت دادن به افراد دیگر همنوع من» و «احساس شفقت» و برخی موارد دیگر پیروز میشود. به گفته تاریخدان دانشگاه تگزاس، «اچ دبلیو برندز» این همان دلیلی است که چرا آمریکاییها اغلوب ژنرالهای پیروز را انتخاب میکنند. به عقیده وی جورج واشنگتن، گرنت و دوایت آیزنهاور همگی نرهای آلفا و غالوب عصر خود بودند. بنابراین دلایل تکاملی پشت نمایش قدرت اولیه وجود دارد. با وجود دشواریهای سیاسی و اقتصادی که بر جهان اثر گذاشتهاند، هر کسی که بخواهد پیروز شود باید بیش از پیش خرد سازماندهی داشته باشد و ما بهعنوان اعضای انتخاب کننده باید الزام به استفاده از قوه خرد داشته باشیم. این وظیفه ما اعضای زندگی کننده در ایالات الکترال است تا رئیسجمهوری را که نیاز داریم انتخاب کنیم نه آن کسی که میخواهیم، کسی که بر مهارتهای بالا مرتبهتر ما تکیه میکند نه خصوصیات مرتبههای پایینتر ما. آیا این مهم انجام خواهد شد؟
*(توضیح: نوشته دکتر گارتنر مربوط به پیش از اعلام نتایج انتخابات ایالات متحده است.)
ارسال نظر