معنای کلمه هنرمند عوض‌شده است

لی‌لا رضایی

استاد میلاد کیایی متولد ۱۳۲۳ در تهران است و یکی از پیشگامان ساز سنتور در ایران به شمار می‌آید که از کودکی به واسطه پدر هنرمندش با تار و سنتور آشنا شده است. استاد ردیف‌های موسیقی را نزد برادر بزرگترش ایرج کیایی آموخت که خود از شاگردان ابوالحسن صبا بود. ۱۲ ساله بود که در رادیو مشغول به کار شد و در زمینه کار کودک فعالیت خود را آغاز کرد و از همان سن اجرای چند برنامه رادیویی و تلویزیونی را عهده‌دار شد. از این نوازنده سنتور تاکنون آهنگ‌های بسیاری منتشر شده است که بسیاری از آنها خاطره‌ساز تاریخ موسیقی ایران هستند. این قطعات بیشتر به‌صورت ارکسترال به اجرا در آمده‌اند که از این میان می‌توان به پگاه، ابر بی‌باران، سبزه‌زار، موسیقی روی تم‌های محلی ایران، چرا، یاد، حباب، یتیم سه‌گاه، این شرح بی‌نهایت، سارا، قطعاتی برای سنتور و ارکستر، کوه‌های سفید، طلوع، راز آشکارا، گریز، مهر و ماه، شور و شادی، نقش تازه، گل آفتاب و... که توسط خوانندگان پیش و پس از انقلاب اجرا شده‌اند اشاره کرد. این هنرمند علاوه بر ساخت موسیقی متن ۱۸ فیلم سینمایی، ابداعاتی بر روی کوک سنتور داشته و کتاب‌هایی در زمینه آموزش و همین‌طور تاریخ موسیقی منتشر کرده است. آنچه می‌خوانید گفت‌وگو با این هنرمند است.

استاد! فعالیت‌های هنری شما چطور آغاز شد؟

من از کودکی نزد پدر و مادر و همچنین برادرم آموزش دیدم و بعدتر نزد استاد مصطفی کمال پورتراب به کسب هنر موسیقی پرداختم. خانواده هنردوستم موجب شد تا هنر موسیقی را دنبال کنم. پدرم گرگین کیایی بود که خود نوازنده تار و سنتور بود.

ولی رشته شما ربطی به موسیقی نداشت! چرا؟

درست است. من دانشجوی دانشکده علوم تغذیه و بهداشت بودم وحدود ۱۶ سال مدیر طرح و برنامه‌های فرهنگی و هنری کاخ جوانان بودم. در سال ۱۳۸۰ موفق به دریافت درجه دکترای موسیقی در رشته نوازندگی و آهنگسازی از شورای عالی ارزشیابی هنرمندان کشور شدم و لوح افتخار هنری برای ۴۰ سال فعالیت هنری را از دستان استاد علی تجویدی دریافت کردم. متاسفانه امروزه همه چیز عوض شده است، حتی معنای کلمه هنرمند! سابق بر این هرکس که یک کار هنری داشت از او به‌عنوان هنرمند یاد می‌شد، این در حالی است که امروزه شرایط فرق کرده است و برای هنرمند شدن چیزهای دیگری لازم است. اما از آن به‌عنوان شغل یاد نمی‌شود. هر کس لازم است شغل مربوط به خود را داشته باشد و در کنار آن نیز هنر را دنبال کند. در این صورت می‌تواند کار هنری خود را به نحو احسن دنبال کند. کسی که به این مقوله بپردازد قطعا می‌درخشد.

درباره کارهایتان و اینکه چگونه و بر چه اساسی شکل می‌گیرند بگویید!

بیشتر بر اساس عشق کارهایم شکل می‌گیرند و اگر عشق نباشد هنر می‌میرد. من بر این اعتقاد هستم که در همه دوره‌ها هنرمند عاشق بوده است. من عاشق رنگ‌آمیزی در کارهایم هستم و سعی می‌کنم هریک از کارهایم رنگ و بوی خودش را داشته باشد.

آیا می‌دانستید اولین کسی که در ایران نام میلاد بر روی او گذاشتند شما بودید و در ثبت احوال هم ثبت شده است؟

بله، خوشبختانه من اولین میلادی هستم که به این نام نامیده شده‌ام. در ثبت احوال نیز چنین چیزی ثبت شده است. چون پدرم عاشق شاهنامه بود و من نیز در روز اول مهر ماه به دنیا آمده‌ام، پدر این نام را برایم برگزید. میلاد یکی از قهرمانان شاهنامه است و به همین دلیل من به این نام نامیده شدم.

ز ترکان چنان بخت برگشته بود

که میلاد گرگین دو تن کشته بود!

در واقع میلاد زیاد مبارز و ستیزنده خوبی نبوده است!‌ بر همین اساس نام پدرم نیز گرگین بود.

چطور چنین چیزی اتفاق افتاد؟ نام شما میلاد و پدرتان گرگین؟

اتفاقی نبود. نام پدرم میرزاآقاخان کیایی بود. اما وقتی خان و آقا از شناسنامه‌ها حذف شد پدرم نام گرگین را برای خود برگزید.

نظرتان درباره موسیقی سنتی این روزها چیست؟

ما چیزی به نام موسیقی سنتی نداریم بلکه بهتر است بگوییم موسیقی محلی!

پس با این حساب موسیقی مقامی هم نداریم؟

چنین چیزی اصلا معنا ندارد. ما چیزی به نام موسیقی مقامی هم نداریم بلکه بهتر است از آن تحت عنوان موسیقی محلی یاد کنیم. ما انواع مختلف موسیقی داریم مثل بلوز، کلاسیک، بزمی، آیینی، مذهبی، تعزیه، همراه با متن، پاپ و...

درخصوص ساز سنتی چطور؟

این هم یک ترکیب غلط است چون ساز سنتی در واقع ‌سازی است که موسیقی سنتی را به یاد بیاورد مثل کرنا یا ناقاره!

فکر می‌کنید ساز سنتور توانسته است در جهان شناسانده شود و جایی برای خود باز کند؟ شما چقدر در این زمینه تلاش کرده‌اید؟

من سفرهای بسیاری به اروپا و آمریکا داشته‌ام و در هر یک از آنها سعی‌ام بر این بوده تا سنتور را به‌عنوان یک ساز ایرانی به جهانیان بشناسانم. در همین راستا تکنوازی‌هایی اجرا کرده‌ام و همچنین با گروه‌هایی به روی صحنه رفته‌ام و گروه‌نوازی کرده‌ام.

در همراهی با چه کسانی گروه نوازی کرده‌اید؟

با دوست هنرمندم اکبر گلپایگانی و همین‌طور ناصر مسعودی از خوانندگان گیلانی و صاحب سبک، در سراسر اروپا، شهرهای کانادا و همین‌طور ایالت‌های مختلف آمریکا اجراهایی داشته‌ایم که به دلیل استقبال مخاطبان در این شهرها و کشورها تعدادی از این کنسرت‌ها مجددا برگزار شدند.

آیا هرگز به اینکه کارهایتان در دنیا شنیده شود و مخاطب هم پیدا کند فکر کرده‌اید؟

من بیشتر راغب هستم در کشور خودم شناخته شوم و به دنبال هویت خودم در ایران هستم، چون دلم نمی‌خواهد مانند خیلی‌ها احساس پوچی و بی‌وطنی کنم! یک هنرمند ایرانی فقط در ایران می‌تواند جایگاه هنری شاخصی داشته باشد.

ساز سنتور چطور؟ آیا شهرت جهانی دارد؟

خوشبختانه بله! این ساز بسیار شناخته شده است. خیلی از خارجی‌ها از این ساز استفاده می‌کنند و اتفاقا نوازندگان خوبی هم هستند. اما باز هم بگویم که آنها هم با حس و حال نوازندگان ایرانی نمی‌نوازند.

چرا چنین فکری می‌کنید؟

شما اگر دقت کرده باشید هر فرد خارجی که زبان فارسی را یاد بگیرد و حتی به کلمات و جمله‌بندی‌های آن مسلط باشد بازهم در صحبت‌هایش با لهجه حرف می‌زند. همان‌طور که در ایران نیز کسانی که به زبان‌های دیگر حرف می‌زنند، لهجه فارسی دارند و کاملا نمی‌توانند مثل خود زبان اصلی‌ها صحبت کنند. چون با فرهنگ اصلی آن کشور عجین نیستند.

به رغم دعوت‌هایی که از شما برای حضور در جشنواره می‌شود امسال هم حضور نداشتید، چرا؟

دلیل خاصی ندارد و صرفا به این دلیل است که فرصت حضور نداشته‌ام، چون یا مشغول ساخت کار هستم یا سرگرم تدریس! در طول هفته حدود ۲۰۰ هنرجو دارم و باید به آنها رسیدگی شود. حتی گاهی هم درگیر کنسرت‌هایی هستم که در خارج از کشور برگزار می‌کنم. ضمن اینکه یکی از دلایلی که در جشنواره شرکت نمی‌کنم این است که احساس می‌کنم هنر با سیاست آمیخته است.

در سبک و سیاق شما، جوان‌های بسیاری مشغول فعالیت هستند. فکر می‌کنید اینها بتوانند نماینده موسیقی شما باشند؟

باید به آنها فرصت داد تا بتوانند بدرخشند. باید این فرصت فراهم شود تا بتوانند خود را نشان بدهند.ایرانی و هنر ایرانی با ریشه است و هنرمند ایرانی با این ریشه‌ها انس دارد و کار می‌کند. اما نباید در عین حال فراموش کند که او به هر حال باید با هنر روز خود عجین باشد و پیش برود، نه اینکه در این ریشه‌ها گیر کند و در گذشته باقی بماند. باید از گذشته برای آینده درس گرفت و از تاریخ برای هنر امروز بهره‌مند شد. در عین حال یک هنرمند نباید خود را درگیر مسائل حاشیه‌ای کند که از اصل هنر دور شود تا به ماندگاری بینجامد.

اگر سنتور را از موسیقی ایرانی حذف کنیم چه اتفاقی می‌افتد؟

سنتور یکی از سازهای اصلی در موسیقی ایران است و همین طور از آن در موسیقی ملی استفاده می‌شود. سنتور یکی از بهترین سازهایی است که می‌تواند احساس هنرمند را به دیگران منتقل کند. با این حال باورم بر این است که تار جایگاه ویژه‌تری نسبت به آن دارد و همیشه از آن به‌عنوان سلطان سازها یاد کرده‌ام. سنتور از سازهای اصلی موسیقی ایران است، حالت نمایشی خوبی هم در زمان اجرا دارد. یعنی هم دیدنی است و هم شنیدنی.‌

اخیرا بزرگداشتی برای شما برگزار شد. نظرتان درباره این گونه برنامه‌ها چیست؟

واقعیت این است که این‌گونه بزرگداشت‌ها بسیار خوب هستند ولی این برای وقتی است که وضعیت موسیقی در کشورمان مشخص باشد. همان‌طور که می‌دانید در جشن خانه موسیقی تندیسی به من اهدا شد و همین‌طور پیش از این مدرک درجه یک هنری معادل دکترای موسیقی به من اهدا شد. این در حالی است که این چیزها اصلا برای من اهمیت چندانی ندارد. من آدم‌ها را قبول دارم نه تندیس‌ها را. برای من احساسات بیش از هر چیزی اهمیت دارد، وگرنه این تندیس‌ها که بی ارزشند.

آیا به واسطه هنرتان به آنچه خواسته‌اید رسیده‌اید؟

خیر! اصلا به هدف‌هایی که مدنظرم بوده است، نرسیده‌ام. چون مشکلات و موانع بسیاری بر سر راه موسیقی بوده است. فقط ۱۰ درصد به آنچه می‌خواسته‌ام رسیدم، نه بیشتر! اما در عرصه آموزگاری، به شاگردهایی آموزش دادم که امروز به درجات عالی هنری رسیده و برخی‌شان پروفسور موسیقی شده‌اند و در کشورهای مختلف مشغول فعالیت هنری هستند و این برایم جای افتخار دارد.

معنای کلمه هنرمند عوض‌شده است