روح تاچر در کالبد کامرون
هادی خسروشاهین دبیر گروه بین‌الملل سوسیالیست‌های اروپایی بازیگران دوره بحران نیستند؛ بر شانه‌های لیبرال‌ها می‌ایستند و از نردبان قدرت بالا می‌روند. هم تونی‌بلر بریتانیایی و هم فرانسوا اولاند فرانسوی هنرشان فرصت‌طلبی بود و استفاده از بهشت اقتصادی که لیبرال‌ها برایشان دست و پا کرده بودند. سیاست شیراک- سارکوزی در فرانسه بیشتر از یک دهه به تولید و انباشت ثروت دامن زد و موجبات اوج‌‌گیری سرزمین دوگل در مناسبات بین‌المللی و عرصه‌های امنیتی و نظامی را فراهم کرد. خط مشی اقتصادی و سیاسی تاچر- میجر نیز به اصلاح ساختار اقتصادی در بریتانیا انجامید و بر رشد و رونق بر مبنای سیاست‌های انباشت سرمایه افزود. آنچه به بلای جان لیبرال‌ها در اروپا تبدیل شد، خلأ سیاست‌گذاری در حوزه توزیع درآمدها بود. این خلأ آنچنان نمود عینی پیدا کرد که فرانسه و بریتانیای غرق در ثروت را در بحران توزیع فرو برد تا چپ‌گرایان بتوانند جانی بگیرند و در عرصه سیاست‌ورزی خودی نشان دهند اما چنین بحرانی نه تنها محافظه‌کاران را غرق در آشوب کرد، بلکه چپ‌گرایان سرمست از پیروزی در انتخابات را هم در معرض ناکارآمدی قرار داد تا نشان داده شود برخلاف مدعای سوسیالیسم، ایدئولوژی چپ ناتوان از حل بحران توزیع است و سیاست‌های بدون انعطاف رفاه تنها بر رکود و رخوت اقتصادی می‌افزاید. پس هم دوره عشق‌بازی با بلریسم خیلی زود به نفرت همگانی تبدیل شد و هم خط مشی سیاسی اولاند به کار چپ‌گرایان فرانسوی نیامد؛ به گونه‌ای که اولاند امروز به یکی از منفورترین روسای جمهوری در تاریخ فرانسه مشهور شده است. سوپ فرانسوی این روزها آنچنان شور شده است که مردمان متنفر از سارکوزی بار دیگر این فرصت را به او داده‌اند تا به عرصه سیاست‌ورزی بازگردد و جبهه راست‌گرایان را برای انتخابات بعدی در فرانسه سروسامان دهد. نتایج اخیر انتخابات در بریتانیا نیز نشان از بی‌اعتمادی مستمر به حزب کارگر دارد و اطمینان مطلق به حزب محافظه‌کاران. توده‌های مردم چه آنها که دستی در تولید ثروت دارند و چه آنها که کارگران وخادمان عرصه ثروت‌اندوزی‌اند، کارآمدی سیاست‌های ضد رکود کامرون را به چشم می‌بینند و نشانه‌های خروج از بحران اقتصادی را در نسخه شفا‌بخش توری‌ها جست‌وجو می‌کنند. بریتانیایی‌ها برای صحت و سقم انتخابشان نیز دست به مقایسه می‌زنند و تفاوت‌های رخوت فرانسوی را با رونق آلمانی مشاهده می‌کنند. آلمان‌ها این روزها بدون سر و صدا و پروپاگاندای عبث بر اروپا آقایی می‌کنند؛ آنچنان که شلوغ‌کاری‌های سوسیالیست‌ها در فرانسه نیز نمی‌تواند از تب و تاب سروری لیبرال‌های آلمانی بکاهد. توده‌های بریتانیایی احتمالا حدس می‌زنند که تداوم خط مشی کامرون در عرصه سیاست‌ورزی، کشورشان را می‌تواند بار دیگر در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به دوره تاچر بازگرداند. آنها عزم‌شان را جزم کردند تا با رفراندوم جدایی از اتحادیه در سال 2017 در عمل سیادت و شوکت خود را بر اروپا نشان دهند. آنها در نوستالژی تاریخی خود هنوز عصری در ذهن مرور می‌کنند که هلموت کهل آلمانی با کپی‌برداری از نسخه اصلاحات اقتصادی مارگارت تاچر بر تب و تاب ایدئولوژی محافظه‌کاری در کل اروپا می‌افزود. شاید بریتانیایی‌ها در کامرون جوهره‌ای می‌بینند که او را در 5 سال دوم نخست‌وزیری‌اش به تاچر دومی‌ تبدیل کنند تا اینچنین حس نوستالژیک‌شان ارضا شود. کامرون تا بدین جا نشان داده است که از هر حیث شایسته‌ترین سیاست‌مداری است که می‌تواند تاچریسم را نه در حرف که درعمل احیا کند. آنها کاریکاتور تاچر را در دوره بلر به چشم خود دیده‌اند؛ دوره‌ای که بلر با حماقت‌های روز افزونش وارد ائتلاف پرهزینه‌ با جرج بوش نومحافظه‌کار شد و حیثیت و آبرویی را که تاچر با چنگ و دندان برای بریتانیای چرچیل اندوخته بود، در چشم برهم زدنی بر باد داد. پیروزی مطلق توری‌ها در انتخابات پارلمانی نشان داد که تاچر دوباره به عرصه سیاست و حکومت بریتانیا بازگشته است. کامرون شاید تاچری دیگر برای بریتانیا باشد.