بربساطی که بساطی نیست
جواد سروش soroushjavad@gmail.com گاهی مضمون فرم‌ها آن‌طور که در زبان، بیان می‌شود، نیستند. این موضوع زمانی پررنگ‌تر می‌شود که هنرمند در یک تجربه‌ی «فرازبانی» مانند نقاشی، در پیِ خلق نشانه‌ها و تاویل‌های بی‌واسطه «زبانی» می‌رود.
اما پرسشی که بی‌درنگ ذهن را درگیر خود می‌کند این است که این درکِ جابه‌جا از حیطه تجربه‌های ذهنی، کجا و چگونه در اثر یا آثار هنرمند خودنمایی می‌کند؟ مجموعه جدید آثار «ایمان افسریان» با عنوان «بربساطی که بساطی نیست» که به‌تازگی در گالری «اثر» ارائه شده است، مسائل پیش‌برنده‌ای را برای پاسخ به پرسش طرح‌شده، به میان می‌کشند. در این مجموعه افسریان کادرهای مختلفی از فضای خانه‌های قدیمی و اسباب و ظروف آنها را به تصویر کشیده است. او تمام تلاش خود را کرده است که به واسطه عنوان-بربساطی که بساطی نیست- ، نحوه چیدمان-خلوت-آثار یا حتی انتخاب کادر یا استفاده از داشته‌هایِ تکنیکیِ خود، به بیانی انتقادی، از تاریخِ زیستِ خود با اشیا و فضاهای زیست شده در گذشته‌ای نزدیک برسد، حال آنکه نادیده گرفتن مرز تجربه «زبانی» -کلمات- و تجربه «فرازبانی»-تصاویر- و به دنبال آن خوانش جابه‌جا از نظام ارتباطیِ این دو تجربه موجب شده است تا آثار افسریان از بار انتقادی تهی شده و به ورطه لذت زیبایی شناسانه صرف و نوعی متافیزیک آشنا و نوستالژیک از نیستی وبساط آن فروغلتد.