در دنیا علاوه بر پولدار شدن معجزه‌های زیادی رخ می‌دهد

یک موجود عجیب‌وغریب به دنیا آمده و ظرف کمتر از دو سال شروع به حرف زدن با شما می‌کند. همان موجود عجیب‌وغریب و ضمنا بی‌سواد به مدرسه رفته و ظرف شش ماه می‌تواند بخواند و بنویسد. همان موجودی که وارد مدرسه شده، اگر خودش ترک تحصیل نکند بالاخره دیپلم خواهد گرفت.

حجم کار انجام‌شده توسط این فردی که دیپلم می‌گیرد بسیار زیاد و حتی می‌تواند یک معجزه باشد. البته معجزه‌ای که وقوع آن ۱۸ سال زمان نیاز دارد. به نظر شما آیا پولدار شدن هم یک معجزه است؟ احوال شما در این موقع از سال چگونه است؟

بی‌تردید بسیاری از شما بر این موضوع صحه می‌گذارید که هفته آخر اسفند بهترین هفته سال است، چون همه شاد و سرحال هستند و سطح انرژی بسیار بالاست. این موضوع کاملا طبیعی است و با طبیعت و گل و گیاه و پرنده‌ها هم هماهنگ است. اما هر چه تعطیلات نوروزی به انتهای خود نزدیک‌تر می‌شود حس خوب به‌شدت کم می‌شود. شگفت آنکه طبیعت به سرور و سرخوشی و باران و آواز پرندگان ادامه می‌دهد اما…. به نظر خیلی از افراد ممکن است هفته دوم فروردین بدترین هفته سال باشد. چرا؟ چون عیش ما مدام نشده و باید به سیستمی برگردیم که چندان لذت‌بخش نیست. یا قوانین ما با قوانین طبیعت سازگار نیست. چرا؟ چون اسفند بهترین ماه برای جیب کارمندان است. حقوق و پاداش و عیدی. و فروردین سخت‌ترین ماه سال است چون کفگیر به ته دیگ خورده، هزینه‌ها باقی‌مانده، احتمالا پرداختی‌ها با کمی تاخیر مواجه شده و البته افسردگی ناشی از تحقق نیافتن آرزوها هم مزید بر علت می‌شود.

شما در این روزها به حسرت‌های ماه‌ها و سالهای گذشته خود فکر می‌کنید. مثل اینکه کاش شهامت این را داشتم که زندگی موردعلاقه خودم را دنبال کنم، نه آنچه دیگران از من می‌خواهند. نکته کلیدی این حسرت، ناکامی در دنبال کردن رؤیاهای شخصی است. کاملا شخصی و تک‌نفره. اگر در سال گذشته برای خود هدف‌گذاری کرده‌اید، اگر سررسیدی برای نوشتن حال روزانه خود داشته‌اید و حتی اگر رؤیایی هنوز در ذهن شما رژه می‌رود، آنها را پیدا کنید. ما در مورد هدف‌گذاری حرف نمی‌زنیم. شاید شما رؤیاهای زیادی دارید که هیچ‌کدام قابل‌اجرا نیست. مثل آن مردی که با ۱۱۰ کیلوگرم وزن، به سراغ مشاوری رفت و گفت مساله جاذبه را چطور حل کنم؟ مشاور گفت مساله تو با جاذبه چیست؟ مرد گفت که من هرروز باید با دوچرخه به خانه خودم در بالای تپه بروم و این کار هرروز برای من سخت‌تر می‌شود. چطور جاذبه را کم کنم؟ هر رؤیایی دست‌یافتنی نیست. این درست است که یک ذهن طراح باید برای حل مساله رؤیابافی کند ولی مراقب باشید که دچار مساله جاذبه نشوید.

به نظر کارشناسان اقتصادی حسرت اصلی از دنبال نکردن رویا، عدم پیگیری یک تجربه است. مثلا شما دوست دارید یک کار جانبی برای خود ایجاد کنید، می‌خواهید به دماوند صعود کنید، می‌خواهید چالش بیشتری به شغل خود وارد کنید، می‌خواهید یک سفر اروپایی را تجربه کنید. به این فکر کنید که دنبال نکردن کدام رؤیا در سال گذشته بیشترین حسرت را برای شما داشته است. یا آنکه حسرتی دیگر که ممکن است برخی افراد داشته باشند این است که کاش در سال گذشته اینقدر کار نمی‌کردم. کار برای بسیاری از افراد لذت‌بخش است. البته بسیاری دیگر نیز به دلیل رفع نیازهای مالی باید کار کنند. اما نکته پنهان این حسرت فعل کار کردن نیست. نکته مهم احساس گناه ناشی از اختصاص ندادن وقت برای افراد مهم درجه‌یک زندگی است. بسیاری از ما (چه زن و چه مرد) برای رفاه بیشتر خانواده کار می‌کنیم و ساعات اضافه‌کاری به‌منظور پوشش هزینه‌های مدرسه بچه‌هاست. اما وقتی‌که به سال گذشته نگاه می‌کنید ممکن است حسرت بخورید. چرا؟ چون شاید ارتباط شما باهمسر، با فرزند، با پدر و مادر و با خواهر و برادر، عمیق‌تر نشده است. ممکن است وقت زیادی را باهم بگذرانید اما او در دنیای تلویزیون و تبلت و کارتن و کتاب است و شما در دنیای کار. کار بیشترین وقت بیداری یک انسان زنده را به خود اختصاص می‌دهد و به دلایل مختلف بسیار مهم است. اما کسی این حسرت را خواهد خورد که یک موازنه ساده را بین کار و افراد مهم زندگی ایجاد نکند و راز این تعادل ایجاد مرز است. مرزهای بسیار محکم. به همین دلیل ممکن است در آغاز سال جدید محدودیت‌هایی را برای خود ایجاد کنید. مثل اینکه:

  • من از ساعت ۵ عصر به بعد به‌هیچ‌وجه کار نخواهم کرد.
  • من از ساعت ۸ شب به بعد در آشپزخانه نخواهم بود.
  • من روزانه نیم ساعت بدون تلویزیون و تبلت و کامپیوتر، با فرزندم چیزی با لگو خواهم ساخت، نقاشی می‌کنم یا کتاب می‌خوانم.
  • من هر جمعه، یک ساعت باهمسرم قدم خواهم زد.
  • من هر پنج‌شنبه یک قهوه و دونات در بهترین کافه شهر خواهم خورد.

این محدودیت‌ها موجب قطع جریان کار در زندگی روزانه شده و از پس این حسرت بر خواهد آمد. ولی اجرای موفق آن نیاز به پایش روزانه و هفتگی دارد. حسرت دیگری که ممکن است داشته باشید این است که کاش به خودم اجازه می‌دادم شادتر باشم. نکته مهم حسرت شادی این است که افراد تازه دم مرگ متوجه می‌شوند که شادی یک انتخاب است. بله، شادی یک احساس است و شاید ما توانایی کنترل احساسات خود را نداشته باشیم اما یک انتخاب هم هست. معروف است که بسیاری از افراد افسرده می‌توانند خود را از آن وضعیت نجات دهند اما غم و بدبختی برای آنها لذت‌بخش است. آنها حاضر نیستند به گزینه دیگری فکر کنند. شادی البته ابعاد بسیار زیادی دارد و کتاب‌های بسیار زیادی در مورد آن نوشته‌شده است. شادی انتخاب است و ارتباط مستقیم با شغل شما دارد. اگر برای یک ماه فعالیت‌های روزانه خود را بنویسید دقیقا مشخص می‌شود که با تکرار چه‌کارهایی شادتر خواهید بود.

حال برای رفع این حسرت‌ها، این سوال را از شما می‌پرسیم که آیا آماده شکوفایی هستید؟ اما بسیاری از کارشناسان اقتصادی معتقد هستند که همین حال ناخوش، بهترین زمان برای برنامه‌ریزی است. اگر شما هم مانند بسیاری از افراد تجربه سال‌ها هدف‌گذاری ابتدای سال را داشته باشید، حتما تأیید می‌کنید که عمر این اهداف به‌ندرت تا انتهای فروردین می‌رسد. حتی اگر چند اقدام کوچک هم برای آنها انجام دهیم اما درنهایت به همان محدوده امن خود بازخواهیم گشت؛ محدوده امنیت شغلی و نه مالی. شما به دنبال کدام نوع از امنیت هستید؟ شاید اگر از بزرگ‌ترین دغدغه مردم عادی پرسیده شود، اغلب آنها امنیت را به‌عنوان یکی از سه اولویت خود عنوان می‌کنند و در لفافه منظور آنها از امنیت، نداشتن نگرانی پولی است. مثلا ازنظر بسیاری، کارمند یک وزارتخانه بزرگ دارای امنیت است. اما دو نوع امنیت وجود دارد که اغلب باهم اشتباه گرفته می‌شوند:

۱. امنیت شغلی

۲. امنیت مالی

آن چیزی که اکثرا به دنبال آن هستند (یا ادعای آن را دارند) امنیت مالی یا به بیان دیگر پولدار شدن است. یعنی خواهان رسیدن به شرایطی هستند که نداشتن پول برای آنها دغدغه‌ای ایجاد نکند. اما این افراد درواقع به امنیت شغلی چسبیده‌اند. به شغلی که حقوق کافی ندارد، خسته‌کننده است، به‌موقع پرداختی ندارد و هیچ تضمینی برای اخراج نشدن وجود ندارد. نکته اینجاست که این امنیت شغلی برخلاف امنیت مالی است. آیا این دو باهم متفاوت هستند؟ پاسخ کارشناسان اقتصادی به این سوال این است که بله، این دو خیلی از یکدیگر متفاوت هستند. به جمله زیر دقت کنید: «ما نباید به دنبال پول باشیم تا از بلایای نداشتن آن در امان بمانیم. بلکه باید پول داشته باشیم تا از مزایای آن استفاده کنیم.» به قول جیم ران، بله، چیزهای بسیار مهم‌تری از پول در زندگی ما وجود دارد اما تا زمانی که سایه پول روی آنها افتاده باشد، نمی‌توان تمام و کمال به آنها رسید. پس باید تصمیم بگیرید که مساله پول را حل کرده و کنار گذاشته تا وقت و انرژی و البته پول لازم برای موارد مهم زندگی خود در اختیار داشته باشیم.

اما مساله پولدار شدن را چطور می‌توان حل کرد؟ اگر با هر جامعه آماری صحبت شود، اکثریت مردم اعتقاددارند که موارد مهم‌تر از پول بسیار زیاد است؛ مثل خانواده، مثل سلامتی، روابط و رضایت شغلی. اما واقعیت این است که قسمت عمده وقت روزانه تمام مردم دنیا صرف کسب پول یا به بیان بهتر معاوضه زمان با پول می‌شود. البته همان‌طور که تمام اساتید موفقیت و تمام ثروتمندان به آن اذعان دارند، این دام بسیار بزرگی است. شما برای حل مساله پول به معادله دیگری نیاز دارید. برای درک بهتر این موضوع از یک مثال استفاده می‌کنیم. ممکن است برای شما هم پیش آمده که به یک دندانپزشکی می‌روید و حساب می‌کنید که با نیم ساعت کار روی دندان شما، ۴۰۰.۰۰۰ تومان پول دریافت کرده است و حساب می‌کنید که بازده ساعات کاری او و من چگونه است. اما این محاسبات، روش ثروتمندان نیست. قانون ثروت و غنا قانون متفاوتی است.

قانون طبیعت و البته قانون ثروت، قانون سود مرکب است. قانونی که تمامی ثروتمندان از آن استفاده کرده‌اند. اولین گام شما برای پولدار شدن، تغییر طرز فکر است. یعنی تغییر این طرز فکر که دنیا تا انتهای سال ۹۶ به‌صورت خطی حرکت خواهد کرد. بله اگر فردی ۱۰ میلیون تومان به شما بدهد و از شما بخواهد آن را سرمایه‌گذاری کنید احتمالا بسیاری از افراد آن را در بانک گذاشته و به سود ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ درصدی راضی خواهند شد. اما اگر کسی بتواند نرخ بازگشت سرمایه خود را افزایش دهد به کجا خواهد رسید؟ فرض کنید که شما این ده میلیون را وارد کسب‌وکاری کرده و ۶۰ درصد سود سالانه دریافت کنید. در انتهای سال، ۱۰ میلیون شما به ۱۶ میلیون تبدیل خواهد شد. برای این کار لازم است که هرماه، ۵ درصد سود ناشی از سرمایه‌گذاری داشته باشید. چطور می‌توان این کار را انجام داد؟ دومین گام شما تهیه نقشه دقیقی است که قطعا اجرا نخواهد شد!

بله درست خواندید. به نظر کارشناسان اقتصادی برنامه‌ریزی برای آینده محکوم‌به شکست است. برنامه شما هیچ‌گاه به شکل دلخواه شما اجرا نخواهد شد. اما برای حرکت به سمت راستای مطلوب یا پولدار شدن، باید حرکت کنید و بزرگ‌ترین محرک برای رفتن هم یک نقشه است. نقشه‌ای که به‌دقت برنامه‌ریزی‌شده باشد. مهم نیست که شکست بخورد چون وظیفه شماست که از آن بازخورد گرفته و آن را اصلاح کنید. همین امروز باید بر اساس نرخ بازگشت سرمایه، تصمیم مهمی بگیرید. قطعا منظور از سرمایه‌گذاری نرخی بالاتر از حد معمول بانک است. شاید به نظر بسیاری از افراد نرخ ۵ درصد ماهانه نرخ مطلوبی است ولی اگر برای شما مبلغ زیادی به نظر می‌رسد از ۲ درصد (۲۴ درصد سالانه) شروع کنید. فرض کنید که ۱ میلیون تومان برای سرمایه‌گذاری در اختیاردارید. وظیفه شما این است که این پول را تا انتهای ماه به یک‌میلیون و بیست هزار تومان یا در انتهای شش ماه به یک‌میلیون و صدوبیست هزار تومان تبدیل کنید.