سمیرا هاشمی پژوهشگر حوزه مدیریت شهری و هنر عمومی نخستین مواجهه‌ام با این طرح به‌واسطه جیغ بود؛ اثر ادوارد مونک که در ضلع شمالی میدان کاج نصب شده بود. اولین روز اجرای این طرح بود و هنوز سر و صدای آن تا فرسنگ‌ها آن طرف‌تر نرسیده و گوش فلک را کر نکرده بود. حتی تصور هم نمی‌کردم طرحی به وسعت یک شهر باشد. گمان کردم لابد اداره زیباسازی منطقه 2 به سرش زده و خواسته به مدد این اثر یکی از آن پیام‌های اخلاقی عجیب و غریب ولی متداولش را به گوش و چشم مردمان این شهر برساند و درس زندگی به کم‌تجربه‌ها بدهد. متعجب از دیدن تابلوی جیغ با آن چهره نگران و استرس‌زا از کنارش عبور کردم و سعی کردم مثل خیل عظیمی از اتفاقاتی که برای حفظ آرامش اعصاب و روان هر روزه از کنارشان می‌گذرم و فراموششان می‌کنم این یکی را هم به گوشه ذهن بسپارم و بروم پی روزمرگی خودم.
فردای آن روز از یکی از دوستانم پیامی در تلگرام دریافت کردم. پیام دریافت شده متن خبری بود در توضیح این طرح: «نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر». خیالم راحت شد. کسی به سرش نزده بود. کسی هم در پی منتقل کردن پیام اخلاقی و درس زندگی نبود. قصد ترویج هنر بود و به گفته مدیرعامل سازمان زیباسازی ترغیب مردم به بازدید از موزه‌ها. راستش ناراحت شدم که در سفر بودم و در تمام ۱۰ روزِ اجرایی شدن این طرح امکان تماشای تهران را ندارم. کمی تحسین به ماهیت خیر این طرح و کمی نقد به چند و چون اجرای آن در ذهنم شکل گرفت؛ ولی کماکان ماجرا چندان برایم مهم نشد، اما یک سوال سرسختانه ذهنم را مشغول کرد. چرا باید سازمان زیباسازی ۱۰ روز از خیر تبلیغات بگذرد؟ ۱۰ روز غیبت سرمایه‌داری از بیلبوردهای شهر و فراغت از تبلیغات احتمالا باید ضرر قابل‌توجهی به سازمانی بزند که دخل و خرجش از اجاره دادن در و دیوار شهر می‌گذرد.
با خودم فکر کردم لابد روال نصب بنر روی بیلبوردها متحول شده. با خودشان گفته یک عمری با تبلیغات مسبب چهره بدریخت شهر شده و چشم و روح شهروندان را با اغتشاشات بصری آزرده‌اند. حالا باید جبران کنیم و بعد از اینکه به قول دوستی مردم تهران را - در اثر تماشای همه روزه زشتی - بد‌سلیقه کردیم باید به فکر چاره باشیم. بکوشیم که با نشان دادن آثار ارزشمند هنری بگوییم یا ایها‌الناس آنچه تمام این سال‌ها به شما نشان دادیم و با آنها خاطرتان را آزرده کردیم می‌تواند نباشد. حالا پشیمانیم و به رسم توبه 10 روز اصلا کسب و کار را تعطیل می‌کنیم و چشمانتان را منور می‌کنیم به نشان دادن آثار فاخر هنرمندان بزرگ ایران و جهان. باشد که ببخشید و بیامرزید و کمتر در هر نشست و برخاستتان بر روان ما ناسزا روانه کنید. با کمی جست‌وجو جواب این سوال را گرفتم و ابهام مورد نظر رفع شد. نه کسی دل به دریا زده بود و نه کسی آتش به مالش و نه کسی قصد تغییر و تحول داشت. هزینه این 10 روز از محل سهم فرهنگی شرکت‌های تبلیغاتی تامین می‌شود و تنها از آنها خواسته شده که این سهم در قالب این طرح و به‌صورت یکجا پرداخت شود. حالا همه چیز منطقی به‌نظر می‌رسید و می‌شد به اجزای آن پرداخت.
این روزها همه از بیلبوردهای تهران حرف می‌زنند. شما چطور؟
هر کدام از رسانه‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی را که باز می‌کردم خبری از این طرح پیدا می‌شد. اینستاگرام، توییتر، فیس‌بوک، همه و همه پر از نشانه‌هایی بودند از تحسین و عکس‌العمل نسبت به این تغییر و تحول در ظاهر شهر. این طرح جدی جدی به وسعت یک شهر شده بود. حتی از مرزهای شهر فراتر رفته بود و کم و بیش دیگر شهرها را هم متوجه خودش کرده بود. خبر خودش را به گوش روزنامه گاردین رسانده بود و بالاخره منِ در سفر را هم از راه دور درگیر خودش کرده بود. این طرح توانست عموم شهروندان پایتخت را متوجه کیفیات محیط زیست هر روزه‌شان بکند و آنان را به عکس‌العمل نشان دادن نسبت به ویژگی‌های بصری شهرشان وا دارد. به‌واسطه این طرح افرادی که تغییر و تحولات شهر هیچ اهمیتی برایشان نداشت حالا برای چند دقیقه هم که شده به چهره شهرشان فکر کردند. نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر همه را متعجب کرد، امیدوار کرد و به عکس‌العمل نشان دادن نسبت به محیط اطرافشان واداشت و این آن اتفاق مبارکی است که به نظرم باید در پی تکرارش کوشید.
اگر طرح نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر را به‌عنوان یک پروژه هنر عمومی به رسمیت بشناسیم، می‌توان گفت که کم و کیف این پروژه اتفاق مثبتی در مجموعه طرح‌های سازمان زیباسازی و به‌طور کلی شهرداری تهران تلقی می‌شود. اگرچه که امروزه در ادبیات نظری و نمونه‌های عملیِ هنر عمومی، آنچه مورد تاکید قرار دارد دخیل شدن مردم در پروسه تولید این پروژه‌هاست و بیش از نتیجه، فرآیند مشارکتی تولید اثر هنری اصالت پیدا کرده است؛ و اگرچه طرح نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر در فرآیند تولید و به ثمر نشستن خود نتوانسته شهروندان را درگیر کند و به کار گیرد و به‌صورت پروژه‌ای از بالا به پایین تعریف و اجرایی شده است، اما گمان می‌کنم به‌رغم این کاستی، می‌توان درگیر شدن و شریک شدن مردم با این طرح پس از به ثمر نشستن آن و عکس‌العمل نشان دادن نسبت به این پروژه را هم به فال نیک گرفت و به‌عنوان گامی اولیه برای تحقق مشارکت هر چه بیشتر مردم در فعل و انفعالات شهری دارای اهمیت دانست.
هنر وسیله نیست
از دیگر ویژگی‌های مثبت این طرح می‌توان به یک تغییر در رویکرد سازمان زیباسازی اشاره کرد. نظام‌نامه زیباسازی شهر تهران به سادگی از وب‌سایت سازمان زیباسازی در دسترس است. ماده ۲ این نظام‌نامه، زیباسازی شهری را - به‌عنوان رسالت سازمان زیباسازی - چنین تعریف می‌کند: ارتقای کیفیت محیط شهری از منظر زیباشناختی؛ بنابراین بر اساس نظام‌نامه مذکور و با گوشه‌چشمی به فعالیت‌های پیشین این سازمان در حوزه هنر عمومی به بیانی ساده می‌توان گفت که ماموریت سازمان زیباسازی، زیبا ساختن محیط اطراف است و در این چارچوب هنر تنها وسیله و ابزاری است برای تزئین فضای شهری و ارتقای کیفیات بصری آن. به عبارتی در این رویکرد هنر ماهیت معنایی خود را از دست داده و تنها جنبه‌ای نمایشی، ویترینی و دکوراتیو پیدا می‌کند، اما آنچه طرح نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر را بیشتر مستحق توجه می‌کند، این است که این بار انگار همه معادلات به هم خورده است. این بار حرف از هدفی دیگر در میان است. در این طرح دیگر قرار نیست هنر ابزاری باشد برای زیبا ساختن محیط. به‌واسطه طرح نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر معنا محوریت پیدا کرده است و سازمان زیباسازی به جای زیباسازی صرف، اهداف دیگری را برای این طرح متصور شده است. این طرح در پی آشنا کردن مردم با آثار فاخر هنری و ترغیب مردم به بازدید از موزه‌هاست و به تعبیر بسیاری از هنرمندان گامی است در ارتقای سلیقه هنری و سواد بصری شهروندان. این بار وظایف عوض شده و از هنر چیز دیگری طلب شده است. دیگر از هنر نخواسته‌ایم که خرابکاری‌های برنامه‌ریزان و آثار فقر و جرم را بپوشاند و شهرمان را بزک کند که مبادا چشم کسی به واقعیت لایه‌های زیرین بیفتد. این بار در پی این بوده‌ایم که محیطی به وجود آوریم که موجب پرورش خلاقیت و نوآوری شهروندان است.
در کنار این دو خصیصه بارز طرح، یعنی درگیر کردن عموم شهروندان و قائل شدن رسالتی معنامحور برای هنر، در نکات جزئی‌تر اجرای آن نیز می‌توان از ویژگی‌های مثبتی یاد کرد. در قالب این طرح شاید برای اولین بار در طول دهه‌های گذشته، شهر به شیوه‌ای عیان و به دور از هراس برچسب‌هایی چون غرب‌زدگی و امثالهم با هنر و فرهنگ دیگر کشورها و ملت‌ها آشتی کرد و در عمومی‌ترین عرصه‌هایش به معرفی آنها پرداخت، به رسمیت شناختشان و برایشان ارزش و اعتبار قائل شد؛ اما گرد هم آمدن تمام این ویژگی‌های حسنه در این طرح نباید ما را از پرداختن به انتقادات وارد به آن غافل کند. درکنار تمام ویژگی‌های مثبت بیان شده، همچنان نقدهایی جدی به چگونگی انتخاب آثار و فرآیند پیش از اجرای طرح، موضوع و محتوای آثار انتخابی، محل نصب آثار و دیگر کیفیت‌های فنی ریز و درشت این طرح وارد است. فارغ از همه انتقادات ترجیح دادم طرح «نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر» را به فال نیک بگیرم و برای یک بار هم که شده به جای نکوهش، چند خطی در مدح و تمجید یک طرح شهری بنویسم.