سیدحسین مهاجرانی

شکل حضور تحول خواهان در صنعت سنگ و سیر روش‌های ایشان در این روز و روزگار شباهتى قریب به جامعه روشنفکرى ایران دارد در دهه پنجاه! چون به تقدیر اهل آن روزگارم و دوران رشد فکرى ام در کوران همان تحولات بوده است و چون در این روزگار باز به همان تقدیر زلفم به زلف سنگ گره خورده است این همتایى را با کمى نگرانى و کمترى هراس به چشم مى بینم و دنبال مى‌کنم. در همین جامعه‌ کوچک از جماعتى که خلق و خویى تند و رادیکال دارند و جماعتى که آگاهى قوم را مقدم مى شمارند وجود دارد تا جماعتى که در فضایى مأیوس کننده و غبار آلود یک اوراد و اذکارى را زیر لب زمزمه مى کنند، که آدم از حتی به درک گوینده نسبت به آنچه مى‌گوید هم شک مى کند. حضور تنهاى معلمانى مثل دکتر رنانى هم هست که به زبان مردم حرفى را مى زند و ما "گروهى برگ چرکین تار چرکین پود" به خمارى سرى مى جنبانیم و هومّى مى کنیم و از این شانه بر آن شانه واغلتى مى‌زنیم و باز در همان خمارى موذى مى پردازیم به کرت و کلاش و خاراندن اعضاء در چرت نیمروزى!

اسفند ماه در یک خرق عادت، در هیاهویی که از ایجاد یک کنسرسیوم فرهنگی برخاست، در میان اهل سنگ پر تنش آغاز شد. مثل آب در لانه مورچگان! اینهمه بیم و امید در تقابلی چنین آشکار در باره این همراهی تازه از کجاست؟ چرا دانایانی حتا از جامعه سنگ از این همراهی هراسان اند و گریختن از جمعیت و خزیدن به پیله‌های فردی، و یا دست بالا قومی، را گرامی تر می‌دارند؟! با نگاهی مثبت و روشن و با فرض علاقه به اصالت ترقی و توسعه ی صنعت سنگ در ذهن هر دو سوی ماجرا، می‌توان برای معترضین به وجود این کنسرسیوم، میل بیمارگونه به جغرافیای خود در سنگ و یا ترس از ریسمان سیاه و سفیدی را اصل دانست که یادگار مارهای گزنده در گذشته است. چنان میل و چنین ترسی را البته "بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران"! تحقیق و بررسی در باره این واقعیت تلخ که چرا اتحادیه‌ها و انجمن‌ها و تشکل‌ها و غالب شراکت‌های موجود در صنعت سنگ به فرجام روشنی نرسیده اند و هیچگاه در ایجاد و گسترش حس تعلق در اعضاء، که لازمه ی قطعی برای توفیق هر اجتماعی است، موفق نبوده اند یک ضرورت است؛ و لابد نتایج این بررسی در بازسازی و تجدید نظر در ساختار سازمانی تشکل‌های اهل سنگ، راهگشا خواهد بود.

هیچ تحول بزرگی را در تمام تاریخ اجتماعات انسانی سراغ نمی‌توان کرد که در کنار برخورداری ها، آسیب هایش را هم تحمیل نکرده باشد. معطل ماندن در برابر تحولات و مقابله با آنها، به بهانه آسیب‌هایی که گاه به شدت هم بزرگنمایی می‌شوند، اشتباه بزرگی است که درماندگی و شکست و دور ماندن از فرصت تطبیق با تغییرات، نتیجه ی حتمی آن است. این واقعیت شیرین را نادیده نگیریم که با حضور در فضای مجازی، سرعت تغییرات و اثر آن‌ها بر همه ما اهل سنگ به شکلی باور نکردنی مثبت بوده است و به روشنی هم می‌توان دید که این شیرینی عرصه را بر آن تلخی، هر روز تنگ تر کرده است و حضور و همراهی و همکلامی ما در گروه‌های مجازی، گرچه در بسیاری موارد با جنگ لفظی و لفاظی و لوده گی و لغز خوانی‌های کاملا وقت تلف کن هم همراه بوده است، اما در همین آسیب ها، باز این حضور، همچنان که گفتگو را به ما آموخته است، در برجسته کردن ضرورت‌هایی که در نگاه به این جامعه و تحلیل آن باید ملاحظه شوند، نیز بسیار توانا بوده است.

به نظرم اینکه امروز برای ما اهل سنگ روشن است که "چه می‌خواهیم"؛ - هرچند هنوز در انتخاب راه و طراحی برنامه‌ای عملیاتی برای رسیدن به آن خواسته‌ها به پراکنده گویی و پریشانی آراء دچار باشیم - ناشی از همین گفت‌وگوهای نیم بند و درک کوچکی است که از خود بدست آورده‌ایم. همه ما به این تصویر واضح رسیده ایم که صنعت سنگ دچار تزلزلی بزرگ و وضعیتی ناخوش است و همه ما در چنین روزگاری چاره‌ای را برای رسیدن به ثبات جستجو می‌کنیم، و حتما یادمان نرفته است که دکتر رنانی در قالب فرمان سوم از ده فرمان (۱) چنین توصیه‌ای برای ما داشته است: "براى توقف روند سقوط، تأسیس یک نهاد براى ادغام هاى عمودى و افقى و اداره شراکت‌هاى متناسب را در دستور کار قرار دهید".

اگر "روند سقوط" در متن فرمان سوم را یک واقعیت کاملا آشکار و پیش چشم فرض کنیم و بپذیریم که راهکار گریز از آن سقوط "شراکت‌های عمودی و افقی" است. پس چرا در قدم نخست در باره یک حرکت فراگیر براى توسعه فرهنگ صنفى و هم سو کردن نیروها براى ایجاد یک آرمان مشترک، با تشکیل یک کنسرسیوم بزرگ فرهنگی، اینقدر به وحشت دچار آمده‌ایم؟! برخی از معترضین، توانایی نفوذ این کنسرسیوم در سطوح بالاى انجمن سنگ ایران را به عنوان یک خطر شمرده می‌کنند و بعضی دیگر تعیین کنندگی این کنسرسیوم را به عنوان یک فراکسیون قدرتمند در درون مجامع انجمن به مافیای قدرت تعبیر می‌کنند! چنین نگرش‌هایی واقعا چقدر مقرون به صحت است؟ انجمن سنگ ایران با همه اهمیت استراتژیک برای جامعه ی سنگ، کدام پایگاه را در میان این جامعه دارا بوده است؟ و حتا اگر فرض کنیم که این کنسرسیوم به عنوان یک تشکل سراسری و یک فراکسیون با برنامه‌ای مشخص و اهدافی تعیین شده و توانایی در سازماندهی وسیع موضوعات فرهنگی انجمن سنگ در سراسر ایران نهایتا در مجامع انجمن حضوری تعیین کننده داشته باشد، کجای این حضور وحشتناک است و چرا باید آن را در هم بشکنیم؟!

این کاملا آشکار است که سهامداران این کنسرسیوم فراتر از یک توافق ضمنی، شراکتی را بر اساس قانون شکل داده اند و این شرکت می‌تواند مثل هر شرکت و کنسرسیوم دیگری براى تحقق اهداف مبتنی بر فرهنگ خود، برنامه ریزى و سازماندهى و یارگیرى و هدایت و هماهنگى و فراخوان داشته باشد و از نیروى جوان و ذهن خلاقش بهره‌مند باشد. کشف توطئه از این همراهی خجسته، ناشی از بی هنری تاریخی ما نیست!؟ منطقا و با الهام از "فرمان سوم"، درست آن است که اهل سنگ با همراهی و همت و غیرت و عزمى جزم، اراده سترگ این جمعیت را، هم آبادتر کند و هم از آن نشانه‌ای بسازد برای سایر همراهی‌ها در سایر فعالیت‌های صنعت سنگ. بدون تردید تحول در فرهنگ ما، در دایره‌ای اعم از انتشارات و برپائی نمایشگاه‌های داخلی و حضور هماهنگ در نمایشگاه‌های خارجی و پرداختن درست به موضوعات آموزشی با شمولی به وسعت ایران ، برنامه‌ای متمرکز با تکیه بر خرد جمعی، تجمیع توانائی‌ها و حذف هزینه‌های موازی را مى‌طلبد که چنان برنامه‌ای و چنین راهکاری از آسمان نازل نخواهد شد و لابد تدوین آن و تبیین این، در همین کنسرسیوم، از همکارى خود ما به راهبرى کسانى از ما که نشئگى عنوان هاى پر طمطراق را به اهلش بخشیده دل به کاری کارستان بسته باشند، برخواهد آمد.

دعوت "روشان روز" از همگان برای بازتعریف ساختار فرهنگی قوم سنگ، یک حرکت شایسته است که باید به شایستگی از آن استقبال کرد. این جوشش مثل برآمدن چشمه‌ای است در برهوتی خشک که طراوت آب تنها اثر آن نیست، بدون تردید "اکوسیستم" آن واحه به وجود آن طراوت تغییر خواهد کرد. برای قوم سنگ، هیچ ضرورتی بالاتر از ایجاد سیستم‌های برنامه پذیر نیست. عصر عشق به اقلیم‌ها و قبیله‌های سنگ و اسطوره سازی‌های بی سبب از آدم ها، گذشته است. دل بستن به جغرافیا و جنگ بی سرانجام برای تعیین پایتخت سنگ ایران و برآوردن بی سبب کسانی به قامت سلطان برای خود، به تصویر کسل کننده همان پیرزالی می‌ماند که در خوابی بی پایان نشسته بر خری لنگ، بر بیابانی خشک رو به سوی سراب، می‌رفت...

"۱۰ فرمان" عنوان گزیده‌ای است برای ۱۰ توصیه دکتر رنانی به صنعت سنگ در نمایشگاه اصفهان به تاریخ اردیبهشت ۹۵

(۱) براى صنعت سنگ یک اتاق فکر دایمى تشکیل دهید؛

(۲) رقابت مخرب را رها کنید، امروز اگر متحد و منسجم نشوید غرق مى شوید؛

(۳) براى توقف روند سقوط، تأسیس یک نهاد براى ادغام هاى عمودى و افقى و اداره شراکت هاى متناسب را در دستور کار قرار دهید؛

(۴) تشکیل نهاد مالى درون صنعت براى هم افزایى مالى و حمایت از طرح هاى ملى ضرورتى است که باید به آن توجه کنید؛

(۵) ایجاد یک نهاد بیمه درون صنعت با مشارکت یکى از شرکت‌هاى بیمه را آغاز کنید؛

(۶) نهادى ایجاد کنید براى ارتقاء دانش فنى و مهارت نیروهاى انسانى (تشکیل دانشکده سنگ)؛

(۷) براى بهره مندى از ضایعات، ایجاد اشتغال با توسعه صنایع دستى متکى بر سنگ که ارزش افزوده بالا با تکیه بر نیروى انسانى ایجاد مى کند را فراموش نکنید؛

(۸) ایجاد پایگاه‌هاى دائمى در کشورهایى که به عنوان بازار هدف براى صادرات انتخاب مى شوند را جدى بگیرید؛

(۹) همکارى با نهادهاى ذی‌ربط در توجه و حفاظت از محیط زیست را فراراه خود قرار دهید؛

(۱۰) با نگاه به فرصت ها، تهدیدها، نقاط ضعف صنعت و بهره مندى از مزیت هاى آن، توجه به موارد ذیل را همواره به یاد داشته باشید:

- رصد کردن جایگاه کالاهاى رقیب و جایگزین،

- بهبود کیفیت در تولید، بسته بندى و معرفى محصولات،

- رعایت محیط زیست،

- توسعه سهم بازار خود در سطح جهانى.