استفاده ابزاری از چهره‌های محبوب

دنیای اقتصاد: درحالی‌که پرسپولیس برای برگزاری اردوی آماده‌سازی پیش‌فصل در اوکراین به سر می‌برد، دیروز مصاحبه‌ای از علیرضا بیرانوند منتشر شد که وی در آن به تندی از مقامات باشگاه نفت تهران و نیز فدراسیون فوتبال انتقاد کرده بود. بیرانوند یکی از چندین طلبکار سرشناس نفت است که بارها برای رسیدن به حق و حقوقش اقدام کرده، اما هرگز به نتیجه نرسیده. جالب اینجاست که همین فصل اخیر هم نفت تهران با انبوهی از مشکلات مالی مواجه بود؛ طوری‌که بازیکنان و مربیان باشگاه به دفعات علیه مدیریت تیم مصاحبه کردند، اما در نهایت هیچ اتفاقی رخ نداد. قبلی‌ها رفتند و حالا برای فصل جدید، گروهی متفاوت در این تیم مشغول به کار شده‌اند؛ گروهی که احتمالا صبر آنها هم به زودی سر خواهد شد و شاهد حملات شدیدشان به ارکان مدیریتی باشگاه خواهیم بود.

بازی با اعتبار مربیان

به نظر می‌رسد باشگاه نفت تهران با شیوه‌ای استثنایی و کم‌نظیر در تاریخ فوتبال جهان مشغول تیم‌داری است. این مجموعه که ظاهرا هنوز در مورد مالکیتش ابهاماتی هم وجود دارد، در چند سال گذشته کوشیده است کم و کاستی‌های فراوان مالی و مدیریتی‌اش را با پنهان شدن پشت چهره‌های سرشناس پوشش بدهد. سه سرمربی اخیر نفت تهران، سه «علی» بوده‌اند که هر کدام محبوبیت و جذابیت خاص خود را داشتند. این سه علی، بنا به دلایل جداگانه‌ای که خودشان در مقاطع مختلف داشته‌اند، ریسک کرده‌اند و هدایت نفت تهران را پذیرفته‌اند. علیرضا منصوریان یک استقلالی محبوب بود که دلش می‌خواست نتایج ناموفقش در آغاز حرفه مربیگری را که در تیم‌هایی مثل امید و پاس همدان رقم خورد فراموش کند. باشگاه نفت تهران این فرصت را در اختیار منصوریان قرار داد. او آمد و از قضا نتایج خوبی هم در این تیم گرفت.

منصوریان همه مشکلات نفت تهران را به جان خرید تا از خودش در شغل جدیدش اعاده اعتبار کند. این پروژه با وجود همه غرولندها برای هر دو طرف سودمند بود؛ منصوریان در نفت چهره شد و خودش را به نیمکت تیم محبوبش یعنی استقلال رساند و مسوولان نفت تهران هم با استفاده از جذابیت منصوریان و رفاقت او با بازیکنان، انبوه مشکلات باشگاه را لاپوشانی کردند. بعد از منصوریان نوبت به علی دایی رسید که «نفتی» شود. او البته بر خلاف مربی قبلی نیازی به اثبات خودش نداشت، اما شرایط دایی طوری است که ترجیح می‌دهد حتما در تیم‌های تهران یا اطراف آن مربیگری کند. دایی که با دلخوری از صبا جدا شده بود، در آن مقطع گزینه‌ای غیر از نفت تهران در پایتخت پیدا نکرد؛ پس زیاد در مورد مشکلات مالی این باشگاه سخت‌گیری نکرد و کار را پذیرفت. هرچند در ادامه راه اصطکاک‌ها آشکار شدند و دایی به دفعات علیه مالکان نفت مصاحبه کرد.

اتفاقا این همکاری هم برای دو طرف سودمند بود؛ دایی در تهران ماند، به تجارتش رسید و تازه یک جام حذفی هم به ویترین افتخاراتش افزود و باشگاه نفت هم مثل گذشته همه کم‌وکاستی‌ها را زیر سایه کاراکتر منحصربه‌فرد دایی پنهان کرد. این وسط اما تنها کسانی که ضرر کردند، بازیکنان نفت تهران بودند؛ آنها که به احترام منصوریان و دایی با وجود عدم وصول مطالبات‌شان در باشگاه باقی ماندند، اما حالا دست‌شان به جایی بند نیست. نفتی‌ها امروز سرمست از تجارب خوش گذشته، در راستای همان استراتژی سراغ علی کریمی رفته‌اند. جادوگر دلش می‌خواهد مربیگری‌اش را از یک تیم لیگ برتری و حتی آسیایی شروع کند و به همین دلیل زیاد سخت نمی‌گیرد. نفت هم از این عطش او بیشترین بهره را می‌برد. بیچاره بازیکنان امروز نفت که فردا به صف طویل شاکیان افزوده خواهند شد!

حفره‌های مدیریتی

با همه این تفاسیر آیا به نظر شما عجیب نیست که باشگاهی مثل نفت تهران به همین راحتی و با همین روش می‌تواند در بالاترین سطح فوتبال حرفه‌ای کشور فعالیت کند و حتی به‌عنوان نماینده ایران به رقابت‌های آسیایی معرفی شود؟ اگر چنین اتفاقی می‌افتد، بی‌شک یکی از بزرگ‌ترین مقصرانش فدراسیون فوتبال است که تضمین لازم را از باشگاه‌های لیگ برتری نمی‌گیرد. گویا دوستان به همان حق عضویت اندکی که از باشگاه‌ها می‌گیرند راضی هستند و زیاد در این مورد مته به خشخاش نمی‌گذارند. به علاوه این مدل از واگذاری نفت تهران به بخش‌خصوصی، از جانب مجموعه بزرگی مثل وزارت نفت هم غیرقابل هضم است. آیا واقعا این وزارتخانه که سابقه عقد انبوهی از قراردادهای داخلی و خارجی را دارد، نمی‌توانست باشگاه نفت را طوری واگذار کند که هم صورت کار کاملا روشن باشد و هم حداقل بدهی‌های قبلی تسویه شده باشد؟