نویسنده: Zac Carman

مترجم: سیدساجد متولیان

پژوهشگر و مربی بالندگی فردی و سازمانی

رویای کارآفرینی زمانی در ذهن من شکل گرفت که دوران کارمندی به‌شدت برایم کسل‌کننده شده بود. در تخیلاتم می‌دیدم که روی زمانم مدیریت بهتری دارم، آزادی عمل بیشتری به دست آورده‌ام و چشم‌انداز شخصی‌ام را محقق کرده‌ام، بدون اینکه خودم را درگیر مناقشات رایج دنیای کارمندی کرده باشم. همانند بسیاری از افراد فکر می‌کردم که کارآفرینی به معنی آن است که رئیس خودم هستم. اما پس از مدتی فهمیدم تصوراتم اشتباه بود. در واقع کارآفرین بودن راجع به خدمت به مشتریان و کارکنانی است که قرار است چشم‌انداز شخصی شما را محقق کنند. در عمل این مشتریان و کارکنان هستند که رئیس شما محسوب می‌شوند. بر همین اساس، شش تصور اشتباه رایج در مورد کارآفرینی که حاصل تجاربم به‌عنوان مدیرعامل یک کسب‌وکار اینترنتی است را ارائه کرده‌ام:

۱) کارکنان صرفا با پول انگیزه پیدا می‌کنند: اگر شما هم این‌طور فکر می‌کنید، باید بگویم سخت در اشتباه هستید. طبق پژوهش انجام شده توسط موسسه گلاسدور، حدود ۶۴ درصد از کارکنان متعلق به نسل هزاره (متولدین ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۵) داشتن شغلی با درآمد سالانه ۴۰ هزار دلار که به آن علاقه دارند را به داشتن شغلی با درآمد ۱۰۰ هزار دلار که برایشان کسل‌کننده است ترجیح می‌دهند. من در همین رابطه مطالعاتی در زمینه روانشناسی داشتم تا دریابم چرا افراد کارهای مختلف را انجام می‌دهند، چگونه برای انجام کارشان انگیزه می‌گیرند و به چه دلایلی سر کارشان حاضر می‌شوند و در نهایت فهمیدم همواره پول عامل اصلی نیست.

میزان چالش‌هایی که در زمینه استخدام کارمندان خوب و ایجاد یک فرهنگ سازمانی مولد تجربه کردم، برایم غیرمنتظره بود. هیچ وقت برایم دشوار نبود که تشخیص بدهم شرکت نیاز دارد چه کارهایی انجام بدهد و در چه مسیری حرکت کند تا فروش‌مان بهبود یابد و کسب‌وکارمان رونق بگیرد. چالش واقعی ایجاد یک محیط کاری بود که در آن افراد انگیزه پیدا کنند تا در سفری که من آغازگر آن بودم همراهم باشند، زیرا می‌دانستم نمی‌توانم به تنهایی به آن اهداف دست پیدا کنم. مهم نیست که به‌عنوان یک مدیرعامل چقدر نوآوری یا نبوغ دارید، در هر صورت فتح این تپه بدون داشتن لشکر امکانپذیر نیست. همچنین شما به مشتریانی نیاز دارید که محصولات‌تان را بخرند و به کارمندانی نیاز دارید که برای تحقق اهداف شرکت‌تان تلاش کنند.

۲) کارآفرینی از کارمندی بهتر است: یک واقعیت مهم راجع به افرادی که کارآفرین نیستند وجود دارد و آن واقعیت این است که آنها لحظه‌ای که از محل کارشان بیرون می‌آیند، کار آن روز را خاتمه داده‌اند. اما به‌عنوان یک کارآفرین موفقیت کسب‌وکارتان بخشی از هویت شما می‌شود و هر کجا که بروید کسب‌وکارتان نیز همراه شماست. شرکت ما در حال حاضر حدود ۲۰۰ کارمند دارد و فشار زندگی حرفه‌ای آنها تماما به من که مدیرعامل شرکت هستم وارد می‌شود. هنگامی که از شغلم در یک شرکت خصوصی در سان فرانسیسکو استعفا دادم تا شرکت خودم را راه‌اندازی کنم، هیچ تصوری نداشتم که مسوولیت‌های یک مدیرعامل تا چه اندازه می‌تواند زیاد و سنگین باشد. در کارآفرینی خوب ظاهر می‌شوید، دلیلش این است که یک نیاز عمیق روانشناختی دارید تا چیزی را خلق کنید که بخشی از شما شود. جنبه منفی این قضیه آن است که وقتی صاحب کسب‌وکار هستید در هیچ موقعیتی قادر نخواهید بود کاملا از شغل‌تان جدا شوید. برای اینکه مهیای این شرایط شوید، بهتر است در استخدام افراد دقت‌نظر به خرج بدهید، زیرا نیاز دارید بهترین افراد ممکن را جذب کنید تا در شرایط دشوار یاریگر شما باشند.

۳) کارآفرینی ماهیتی ایستا دارد: همین‌طور که شرکت ما بزرگ‌تر می‌شود و مقیاس می‌یابد، اثرات تصمیمات من از بالا به پایین در شرکت تسری می‌یابد. من همواره باید جلوتر از بقیه راجع به نیازهای شرکت بر مبنای تهدیدات پیش رو و فرصت‌های پیشرفت فکر کنم. این‌طور که مشخص است، فقط من در این موقعیت قرار ندارم و حدود ۸۸ درصد از مدیران عامل بابت تهدیدات سایبری، ۷۸ درصد بابت رشد سریع با توجه به فناوری و ۶۵ درصد بابت قوانین دست و پاگیر دغدغه دارند. از پهپادهای حامل مرسولات و دستگاه‌های چاپ سه‌بعدی گرفته تا فناوری‌ خودروهای بدون سرنشین و هوش مصنوعی، مدیران عامل نیاز به زیرساخت‌های کافی دارند تا بتوانند شرکت‌های خود را نوآور نگه دارند و متناسب با تحولات دنیای کسب‌وکار تغییر کنند.

۴) پول نقد همه چیز است: البته که جریان پول نقد مهم است اما در نهایت این مشتری است که حرف آخر را می‌زند. در شرکت‌مان ما به حدود ۷ میلیون مشتری در ماه که با اهدافی همچون مطالعه راجع به رهبری برند و کسب اطلاعات راجع به برندها از سایت‌مان بازدید می‌کنند، خدمت‌رسانی می‌کنیم. حدود ۸۰ درصد از آنها راجع به خریدهایی تحقیق می‌کنند که برایشان بسیار مهم است و درست در زمان‌هایی که به اطلاعات راجع به برندها نیاز دارند به سایت ما مراجعه می‌کنند و این وظیفه سنگین به عهده ماست که بتوانیم ابزارها و منابعی برای‌شان فراهم کنیم که بتوانند بهترین تصمیم خریدشان‌ را بگیرند.

۵) مسیر کارآفرینی از دانشکده مدیریت کسب‌وکار می‌گذرد: این نیز یکی از تفکرات اشتباه رایج است. شباهت من، بیل گیتس (بنیانگذار مایکروسافت)، لری الیسون (مدیرعامل اوراکل) و لری پیج (‌بنیانگذار گوگل) در این است که همگی ما در رشته مهندسی تحصیل کرده‌ایم. پژوهش‌ها حاکی از آن است که تعداد مدیرعامل‌ها و بنیانگذاران با مدرک تحصیلی مهندسی بیش از سه برابر همتایان آنها با مدرک تحصیلی مدیریت کسب‌وکار (MBA) بوده است. از یک منظر می‌توانم بگویم که تحصیل در رشته مهندسی می‌تواند آموخته‌های خوبی به یک کارآفرین منتقل کند، زیرا چارچوبی برای به‌کارگیری روش‌های علمی برای حل مسائل دنیای واقعی را در اختیارش قرار می‌دهد.

۶) در کارآفرینی زمان در اختیار شماست: این باور نیز بسیار از واقعیت دور است. در دنیای کارآفرینی زمان همواره محدود است. وقتی کارآفرین می‌شوید، مدیریت زمان اهمیت بسیار زیادی پیدا می‌کند و به همان میزان رتق و فتق امور مربوط به زندگی شخصی نیز دشوار می‌شود. کارآفرینان ۲۴ ساعته درگیر مسائل کسب‌وکارشان هستند. در همین راستا استفاده از ابزار‌هایی مانند ماتریس فوریت - ضرورت که توسط استفان کاوی پیشنهاد شده است، می‌تواند بسیار راهگشا باشد.

http:/ / sajedmotevalian.ir