نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به توازن قوای تک قطبی، دو قطبی و چندقطبی اشاره و نظریات اندیشمندان در این زمینه آورده شد. برخی معتقدند سیستم‌های دو قطبی باثبات از سیستم‌های چندقطبی است اگرچه نظرات اندیشمندان در این زمینه هم متفاوت است و مواردی آورده شد. همچنین کاربرد سلاح هسته‌ای در چنین سیستم‌های توازن قوا هم مورد بحث قرار گرفت.

درگیری دوجانبه چین- آمریکا می‌تواند هزینه‌های فوق‌العاده زیادی داشته باشد نه فقط برای این دو قدرت بلکه برای کشورهای دیگر هم این هزینه‌ها در شرایط فعلی بسی سنگین‌تر از هزینه‌هایی است که می‌توانست 50 یا 100 سال پیش رخ دهد.

سوم، هم دولت‌های بزرگ و هم دولت‌های کوچک آسیایی به‌طور کلی از نظم اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک جهانی و منطقه‌ای موجود حمایت می‌کنند که مشخصه آن جابه‌جایی نسبتا آزاد کالاها و سرمایه و حضور رژیم‌های جهانی و منطقه‌ای توافقات برای تسهیل همکاری و نزدیکی‌های اقتصادی و کاهش اختلافات است. آنها هیچ دلیل عمده‌ای برای فشار به پکن یا واشنگتن برای تغییر وضع موجود در این حوزه‌ها ندارند. افزون بر این، بیشتر کشورهای آسیایی قدر نقش مهمی را که چین و آمریکا (به‌عنوان قدرت‌های مهم اقتصادی و نظامی) در منطقه ایفا می‌کنند، می‌دانند یا لااقل به آن احترام می‌گذارند. در نهایت، با وجود این ویژگی‌های ثبات‌بخش، خطرات محیط ژئوپلیتیک در غرب پاسیفیک با دو مساله دیگر تقارن پیدا می‌کند: دکترین اصلی نظامی و حمایت از ساختار قوای مسلح که هر کشوری از آن برخوردار است؛ ویژگی‌هایی که با افزایش قدرت نظامی چین بیشتر اهمیت می‌یابند. به‌طور خاص، هم واشنگتن و هم پکن نیروهای «تهاجمی محور»ی دارند که اهمیت را بر کسب ابتکار اولیه در درگیری و کشاندن درگیری به داخل زمین دشمن قرار می‌دهد.

نیروهای مسلح آمریکا در وهله اول برای انجام عملیات‌های «سریع»، «تهاجمی» و «برد» در جنگ علیه دشمن طراحی شده‌اند. حفظ ابتکار عمل، تخریب و نابودی سریع سیستم‌های نظامی تهاجمی و تمام حوزه‌های نسبی عملیاتی و پرتابی، کانال‌های لجستیکی/ تدارکاتی، قابلیت‌های C41 (یعنی قابلیت‌های فرماندهی، کنترل، ارتباطات، کامپیوترها و اطلاعاتی) را صرف نظر از محل و موقعیت‌شان ضروری می‌سازد. موفقیت چنین عملیات‌هایی نیازمند قابلیت‌های واکنش پیشگیرانه یا فوق‌العاده سریع و دستیابی اولیه به برتری هوایی و دریایی در تمام عرصه‌های جنگ است. در تقابل با یک دشمن توانمند مانند چین با نیروهای دریایی و هوایی گسترده و قابلیت موشک بالستیک، زیرساخت پیچیده C4ISR و مجموعه‌ای از قابلیت‌ها و دکترین‌های تهاجمی خاص که برای ممانعت از دستیابی دشمن به کنترل هوایی طراحی شده، رویکرد جنگی آمریکا تاکید خاص و قدرتمندانه‌ای را بر حمله سریع، اولیه، عمیق و گسترده علیه طیف گسترده‌ای از اهداف نظامی می‌گذارد.

در دوران اصلاحات، ساختار قوای مسلح و دکترین چین یک گذار اساسی را تجربه کرد: از یک وضعیت کاملا دفاعی، بسیار بی‌تحرک، مبتنی بر نیروی زمینی، نیروی اندک فناورانه‌ مبتنی بر انجام جنگ فرسایشی در خاک چین علیه مهاجم خارجی به یک نیروی پیچیده تکنولوژیک، قوای مسلح چابک و پرتحرک که از آن انتظار می‌رود جنگ دفاعی و تهاجمی را علیه طیفی از دشمنان داخلی و خارجی از جمله آمریکا انجام دهد. اگرچه قوای مسلح چین اکنون هم تا حدودی بر دفاع از سرزمین چین متمرکز هستند اما این نیرو در سال‌های اخیر نقش و رسالت خود را توسعه داد و دفاع یا پیشبرد ادعاهای حاکمیتی چین به تایوان و سرزمین‌های نزدیک دیگر، پیشگیری از حمله به خاک چین پیش از رسیدن به سرزمین اصلی، پیروزی در جنگ‌های محتمل منطقه‌ای با دشمنان نزدیک، محفاظت در برابر طیفی از تهدیدات غیرسنتی مانند تروریست‌ها و دزدان دریایی به شهروندان و دارایی‌های چینی‌ها و اجرای عملیات مشترک مانند ماموریت‌ها و عملیات صلحبانی را شامل شد. چین برای انجام و اجرای این ماموریت‌ها و نقش‌های مختلف به شدت در حال توسعه ساختار قوای مسلح خود، مدرن‌تر کردن آنها و دکترین‌های نظامی مربوطه است که برای طرح‌ریزی قدرت فراسوی مرزهای چین و به‌عنوان بخشی از رویکرد کلی «دفاع فعال» در برابر جنگ طراحی شده است. در مورد آمریکا، این نیرو تاکید را بر ابتکار عمل اولیه در یک درگیری از طریق اقدامات تهاجمی گذاشته که برای بازداشتن تهاجم/ مهاجم، کنترل وخامت و در صورت لزوم، برتری در درگیری طراحی شده است. گفته می‌شود، در حال حاضر، این نیرو [نیروهای چینی] تا حد زیادی در برابر تهدیدات در امتداد حاشیه سرزمینی‌اش بر به‌کارگیری طیفی از قابلیت‌های ضددسترسی و منع منطقه‌ای یا قابلیت‌های ضدمداخله مانند کشتی‌ها، زیردریایی‌ها، هواپیماها و موشک‌های کروز و بالستیک متمرکز است. این شامل حملات احتمالی علیه مراکز نظامی نزدیک مانند پایگاه‌های هوایی و مراکز تدارکاتی می‌شود.

تا حدودی، این جهت‌گیری احتمالا بازتاب نفوذ دائمی یک طرز فکر نظامی- دفاعی تاریخی است که بر محافظت از سرزمین چین و محدودیت‌های تکنولوژیکی‌ای متمرکز است که اکنون در قابلیت‌های پکن برای مشارکت در عملیات دوربرد، دقیق و ضربتی به چشم می‌خورد. با این حال، هر چه قابلیت‌های نظامی چین و منافع آنسوی دریاهایش بیشتر شود و افزایش یابد، می‌توان فرض کرد که پکن به تدریج، بیشتر عناصر یک قابلیت تهاجمی‌تر، دوربردتر و مبتنی بر قدرت را به دست می‌آورد؛ عناصری که می‌تواند ترکیبی به‌شدت پیچیده از ماموریت‌هایی را به اجرا در آورد که احتمالا شامل دفاع از استراتژی دریایی، خطوط ارتباطی و حمل‌ونقل می‌شود.

افزون بر این، منافع بوروکراتیک در ارتش آزادی‌بخش خلق ممکن است تعهد چین به دکترین‌های تهاجمی و قابلیت‌های حمله دوربردی را تقویت کرده و افزایش دهد. برای مثال، مناقشات دریایی و ضرورت محافظت از خطوط ارتباطی دریایی انگیزه‌ای به [تلاش‌های] نیروی دریایی چین داده تا روی سیستم‌های دوربردتر سرمایه‌گذاری کند و همزمان نیروی هوایی این کشور متعهد به توسعه موشک‌های کروز هواپایه (ALCMs) و هواپیماهای پنهان‌کار [رادارگریز] برای حمایت از عملیات تهاجمی است. بنابراین، انصراف از استراتژی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های تهاجمی محور مستلزم تغییر اساسی دکترین از سوی ارتش آزادی‌بخش خلق است.