حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل اشاره شد که داعش «سیستم دوشیرمه» عثمانی را برای استخدام کودکان مد نظر خود قرار داده است. همچنین اشاره شد که رژیم صدام نیز الگویی دیگر برای رهبری داعش بود، زیرا صدام نیز گروهی تحت عنوان «بچه شیرهای صدام» یا «جنبش فتوت» را تاسیس کرد که کودکان را به شکل سیستماتیک برای نبرد آموزش داده بود. میراث صدام به داعش رسید و نیروهای حزب بعث تجربیات خود را در اختیار داعش قرار دادند.

چرا کودکان استخدام می‌شوند

عضوگیران یا استخدام‌کنندگانی که کودکان را در گروه‌های مسلح به‌کار می‌گیرند آنها را به مثابه «کالا» یا «دارایی» ارزشمند می‌نگرند، زیرا آنها می‌توانند نقش‌های نظامی و غیرنظامی را انجام دهند. آنها منبعی ارزشمند در زمان‌های جنگ هستند زیرا در بیشتر مناطق نبرد در دسترس‌ترین نیرو هستند. کودکان به‌عنوان سرباز، سپر انسانی، قاصد، جاسوس و نگهبان (علاوه بر بسیاری از کارویژه‌های دیگر) به خدمت گرفته می‌شوند. کودکان همچنین کالایی ارزان‌قیمت‌تر نسبت به بزرگسالان هستند زیرا غذای کمتری مصرف می‌کنند و نیازی نیست پولی به آنها پرداخت شود. در واقع، عدم بلوغ آنها مزیتی برای اربابانشان به حساب می‌آید. در برخی مناطق مانند میانمار، عضوگیران کودک سربازان را به بزرگسالان ترجیح می‌دهند زیرا دستوراتی را که بزرگ‌ترها اطاعت نمی‌کنند، آنها می‌پذیرند. نافرمانی مدنی کودکان در قیاس با بزرگسالان نیز کمتر است و با اندک فشار یا توپ و تشری به راه می‌آیند. آنها به سرعت کار محول شده را انجام می‌دهند، وفاداری خود را عادلانه و به سرعت نشان می‌دهند و شست و شوی مغزی آنها آسان‌تر است زیرا تصوراتشان هنوز شکل نگرفته و جهت دادن فکری به آنها آسان‌تر است. آنها همچون «موم» قابل شکل دادن هستند. کودکان در برابر شست‌وشوی مغزی از سوی کسانی که می‌شناسند، دوست‌شان دارند یا به آنها احترام می‌گذارند مقاومتی به خرج نمی‌دهند و بسیار مستعد هستند. این به‌ویژه در مورد داعش مصداق دارد، زیرا عضوگیران این گروه می‌توانند کل خانواده را در راستای شست و شوی مغزی آن کودک به‌کار گیرند.

رهبران داعش توجه خاصی به کودکان در قلمرو خود دارند، زیرا آینده هر دولتی در دست نسل بعدی است. بنابراین، «خلافت» سرمایه‌گذاری سنگینی برای شست و شوی مغزی کودکان و تزریق ایدئولوژی خود به ذهن آنان انجام داده است. وقتی کودکی از همان دوران کودکی در معرض یک ایدئولوژی قرار بگیرد آن را موضوعی طبیعی می‌پندارد و بنابراین، از اقدامات خود و آن ایدئولوژی نیز دفاع می‌کند. این شست و شو برای داعش ارزش تاکتیکی و استراتژیک داشته است. نه‌تنها کودکان می‌توانند نیازهای فعلی خلافت را برآورده سازند بلکه به محض ورود به بزرگسالی می‌توانند در راستای ترویج آن ایدئولوژی و بقا و گسترش وجودی خلافت تلاش کنند و در نهایت بقای بلندمدت این گروه را تضمین کنند. با این حال، یک عنصر استراتژیک بیرونی نیز در مورد به‌کارگیری کودکان داعشی وجود دارد. این عنصر بیرونی هم به نفع داعش است. این عنصر به داعش اجازه می‌دهد که دست برتر را به لحاظ روانی در برابر مخالفان داشته باشد، زیرا ویدئوهایی که این گروه از کودکان در حین انجام اقدامات وحشتناک منتشر می‌کند مرزها و هنجارهای بین‌المللی را درمی‌نوردد و بنابراین، توجه جهانی را به خود جلب کرده و ترس جهانی از «خلافت» را افزایش می‌دهد.

«دولت اسلامی» علاقه‌مند به جنگ و سلاح‌های کوچک است. با این حال، بسیاری از تلاش‌هایش نیز بر فرآیند دولت‌سازی و تصویر یک «اتوپیا»ی اسلامی متمرکز است. داعش بخش زیادی از تلاش‌های خود را در راستای شست و شوی مغزی کودکان صرف می‌کند. چگونه؟ آنها یک برنامه آموزشی افراطی تدارک دیده‌اند و کودکان را به‌گونه‌ای آموزش می‌دهند که به تروریست‌های آینده تبدیل شوند. نسل فعلی مبارزان، کودکان را مبارزان بهتر و مرگبارتری نسبت به خود می‌بیند زیرا به جای اینکه به ایدئولوژی‌های رادیکال بگروند، از همان ابتدای تولد و در سنین بسیار کم در معرض شست و شوی مغزی و الهامات ایدئولوژیک قرار می‌گیرند. افزون بر این، به این دلیل که از همان ابتدا به آنها مفاهیم مذهبی آموزش داده می‌شود، «خلوص» بیشتری داشته و شانس بیشتری برای شهادت (نسبت به نسل فعلی) دارند. در یک معنای معنوی، به این دلیل که کودکان آمرزیده و معصوم و بی‌گناه تلقی می‌شوند، احتمال زیادتری هست که آنها بیش از بزرگسالان مورد حمایت و امدادهای الهی قرار گیرند. افزون بر این، از آنجا که این کودکان در «دولت اسلامی» زاده شده‌اند و آلوده به ارزش‌های سکولار در کشورها و جوامع دیگر نشده‌اند، از فساد مصون بوده و آنها را نسبت به مجاهدان فعلی قدرتمندتر می‌سازد، زیرا درک والاتری از اسلام از همان آغاز و از دروس مدرسه‌ای دارند و مبارزان خشن‌تری می‌شوند زیرا از همان ابتدا در بطن خشونت آموزش دیده‌اند.

بسیاری از کودکان در قلمرو خلافت فقط «آموزش‌های مذهبی» می‌بینند و هیچ‌گونه آموزش نرمالی مانند دیگر همسن و سالان خود در جوامع دیگر دریافت نمی‌کنند. بنابراین، هدف این است: آماده‌سازی نسل دوم و جدید و قوی‌تری از مجاهدان که به مثابه دارایی آینده این گروه تلقی می‌شوند. این در معرض خشونت قرار گرفتن به‌مدت طولانی که این کودکان آن را تجربه می‌کنند بر رفاه جسمی و روانی آنها در کوتاه‌مدت و بلندمدت تاثیر می‌گذارد. آنها نمی‌توانند به شکلی سازنده به جوامع خود کمک کنند، زیرا توان اجتماع‌پذیری یا دوست داشتن والدین را ندارند.

چگونه کودکان استخدام می‌شوند

آموزش

جنگ داخلی سوریه تاثیری مرگبار بر آموزش ملی داشت. در پایان سپتامبر 2015، بیش از یک‌چهارم مدارس یا آسیب دیده بودند یا نابود شده بودند و تقریبا حدود 2 میلیون آواره داخلی و 700هزار کودک آواره از مدارس وجود داشت؛ یعنی کودکانی که از امکان مدرسه رفتن محروم بودند. با این حال، بر خلاف بیشتر ستیزهای قبلی، مدارس و سیستم آموزشی مکان مهمی برای عضوگیری‌های داعش و شست و شوی مغزی کودکان به حساب می‌آمد، زیرا «مدرسه» و «شست و شوی مغزی» ابزارهای کاملی برای شکل دادن به قلب و ذهن نسل بعدی است. به کودکان برنامه‌های درسی خشک و سخت داعشی آموزش داده می‌شود و آنها ترغیب می‌شوند که از خانواده و دوستانشان جاسوسی کنند. آنها که این نقش را انجام دهند «وفادار» تلقی شده و به اردوگاه‌های آموزش داعش برده می‌شوند. عناصری از این رویکرد در سومالی هم دیده شده؛ جایی که مدارس در مناطق تحت کنترل الشباب مجبور به انطباق با تفاسیر سفت و سخت و خشک این گروه از اسلام هستند. انگلیسی، علوم و سایر موضوعات، آموزش‌شان «غیراصولی» و «نادرست» تشخیص داده می‌شود و محدودیت‌های سخت بر پوشش دختران اعمال می‌شود. معلمانی که از این رژیم سفت و سخت سر باز زنند تهدید و اغلب کشته می‌شوند. با این حال، نرخ اخراج از مدارس بالا است و بنابراین، الشباب در اعمال نفوذ بر نسل جدیدی از کودکان جهادی ضرورتا موفق نبوده است.