حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل به نکاتی اشاره شد. یکی اینکه مخالفت‌های داخلی از سوی لیبرال‌های سعودی علیه وهابیت و انفعال علما در حال اوج گرفتن است. از جمله این لیبرال‌ها حاتم العونی است که پیکان تیز انتقاد را روانه نظام مستقر وهابی کرده است. دوم، واکنش علما به این انتقادات بود؛ انتقاداتی که باعث و بانی آن ملک عبدالله بود و علمای وهابی را در لاک دفاعی فرو برد.

در واقع، به نظر می‌رسد علما مایلند تا هر چیزی را به «دولت اسلامی» و نه وهابیت نسبت دهند و امیدوارند هر گونه ارتباط وهابیت با این گروه را منتفی سازند. این پیام بیانیه اول عبدالعزیز الشیخ بود که خواستار «بحث‌هایی شده بود که مردم را خائن ننامد و آنها را متهم نکند.» اندکی بعد «مجلس هیئه کبار العلماء» [مجلس عالی علمای اعلام] اعلام کرد که «آنچه برخی نویسندگان در ارتباط دادن ایده‌های تروریستی به روش‌های آموزشی یا نوشته‌های معتبر علما گفته‌اند را رد می‌کند.» این به معنای رد کردن تمام آن چیزی بود که حاتم العونی گفته بود. شطری در مورد «دولت اسلامی» گفته بود: «حقیقت این سازمان این است که هیچ ارتباطی با رسالت شیخ محمد بن عبدالوهاب ندارد.»

با این حال، نظام مذهبی سعودی رد نکرد که «دولت اسلامی» جذابیت‌هایی برای برخی از جوانان سعودی داشته است. روزنامه الوطن در اکتبر 2015 گزارش داد که «مجلس عالی علمای اعلام با نگرانی فراوان توسعه اندیشه داعش در این پادشاهی را دنبال می‌کند». عبدالعزیز الشیخ در بیانیه اوت 2015 خود اعلام کرد که «طرحی جامع» برای تقویت اعتدال (الوصیت والاعتدال) اسلام واقعی و بازداشتن سعودی‌ها از پیوستن به «گروه‌های خارجی» را مطرح می‌کند. او گفت: «هدف کلی شریعت اسلامی حمایت از همزیستی است.» در ماه اکتبر، علما طرح 8 ماده‌ای خود را اعلام کردند که متمرکز بر این موارد بود: برگزاری کنفرانس‌ها، ارتباط با جوانان آسیب‌پذیر و اصلاح خطاهایشان و افزایش حضور عمومی علمای نظام (به‌طور مثال) در رسانه‌های اجتماعی. اجرای این طرح - اگر در آینده اصلا اجرا شود- بی‌تردید ضعیف و سست خواهد بود.

تداوم وهابیت بازسازی نشده

به‌طور خلاصه، علمای سعودی علاقه‌مند به تقابل با «دولت اسلامی» با اصلاح آموزه وهابی نیستند. طرح آنها، چنان‌که لیبرال‌های سعودی به آن اشاره کرده‌اند، تفاوت چندانی با تلاش‌های قبلی‌شان برای اصلاحات ظاهری ندارد. هچ بازنگری جسورانه‌ای از میراث وهابی جز «دفاع از خویش» وجود ندارد. همان‌طور که لیبرال‌های سعودی مانند العونی می‌گویند، علما علاقه‌ای به نگریستن در آینه ندارند. آنها معتقدند که لیبرال‌ها در حال بهره‌برداری از وضعیت فعلی برای به زیر کشیدن و زمینگیر کردن وهابیت هستند. اگر هم نظام مذهبی بخواهد اصلاح جسورانه مذهبی را شروع کند، برخی از لیبرال‌های برجسته ظرفیت و توانایی انجام آن را زیر سوال می‌برند. لیبرال‌ها می‌گویند از زمان مرگ دو تن از برجسته‌ترین علمای مذهبی در 1999 و 2000 ضعفی وارد این نهاد شده و این نهاد مذهبی دیگر یک نیروی تاریخی یا پیشگام نیست. علمای غیررسمی که ممکن است نفوذ بیشتری در جامعه داشته باشند، همچون علمای رسمی در مورد بحث از اصلاحات مردد هستند.

در کنار صحبت‌های زیبای نظام مذهبی در مورد همزیستی و اعتدال، آموزه‌های اصلی وهابی و میراث مربوط به نظامی‌گری وهابی همچنان باقی است. این آموزه‌ها به ناگزیر به چیزی مانند داعش ختم نمی‌شود اما بی‌تردید با آن سازگار هستند و این میراث بی‌تردید میراثی است که داعش برای الهام‌گیری به آن نگاه می‌کند. آنچه در مورد فضای فعلی در عربستان مثبت و مهم است این است که صداهای انتقادی دیگر خاموش نمی‌شوند. از زمان ظهور داعش، علاوه بر رسانه‌های اجتماعی، رسانه‌های رسمی نیز به منبعی قابل اعتنا برای العونی و منتقدان لیبرال دیگر تبدیل شده است. نظام مذهبی از دولت می‌خواهد که مداخله کرده و پایانی بر این بحث‌ها بنهد چنان‌که در سال 2003 و پس از آن چنین کرد اما این مساله تاکنون اتفاق نیفتاده است. العونی پست دانشگاه خود را از دست نداده و از کار روزنامه‌نگاری نیز اخراج نشده است. گویی امری مرسوم و قابل پذیرش شده که در انظار عموم از وهابیت انتقاد یا بدگویی شود. این یک تغییر شگرف از یک دهه پیش به این سو است. حتی می‌توان گفت یک تغییر بنیادین از یک قرن پیش است از زمانی که در اوایل دهه 20 ملک عبدالعزیز به علما تضمین داد که هرکسی که از وهابیت انتقاد کند «در معرض خطر قرار می‌گیرد». مساله این است که علمای مذهبی برای مشارکت در این انتقادها مورد فشار قرار نگرفتند. با رسیدن ملک سلمان به قدرت و تلاش برای تثبیت موقعیت و قدرت خود و کسب حمایت علما، بعید است که آنها ترغیب به‌اصلاح طلبی شوند.

نتیجه‌گیری

رقابت میان عربستان و داعش رقابتی نزدیک نیست؛ به این معنا که هیچ نشانه‌ای از هشدار در عربستان (همان جایی که عملیات خشونت‌بار داعش علیه شیعیان و اهداف دولتی متمرکز بوده و موفقیت‌های محدودی به‌دست آورده) مشاهده نمی‌شود. خاندان سعودی «دولت اسلامی» را در قالب یک «مزاحم» می‌بینند نه یک «تهدید بنیادین». فقط در آینده و در صورتی که احتمالا داعش بتواند سرزمین‌ها و منابع بیشتری به‌دست آورد به‌عنوان «تهدیدی جدی» تلقی خواهد شد. اما کشمکش میان عربستان و داعش رقابت برای «روح وهابیت» است و در این جبهه، جهادیون گام‌هایی برداشته‌اند. طی چند دهه گذشته، جنبش سلفی- جهادی خود را وارث راستین سنت وهابی جا زده و منابع متنی و مکتوب آن را از آن خود کرده است. «دولت اسلامی» به یک معنا نمایاننده اوج این تلاش است؛ یک دولت وهابی که به اندازه دولت اول سعودی رادیکال و فرقه‌گرا است هرچند در مواردی راه خود را از آن جدا کرده است. همان‌طور که تحلیلگران غربی سال‌ها است می‌گویند، امروز وهابیت بیش از هر زمان دیگری به جزء اساسی جهادگرایی تبدیل شده است.

با این حال، امروز اکثریت وهابی‌ها یا سلفی‌ها خشونت و پروژه سیاسی «دولت اسلامی» را رد می‌کنند. نکته مهم این است که حمایت آل‌سعود از وهابیت همان چیزی است که موجب مشروعیت حاکمان این پادشاه است. اگر روابط خانوادگی سعودی‌ها با این جنبش تضعیف شود، نتیجه آن هرج و مرج در شبه‌جزیره عربستان خواهد بود. بر این نکته هم باید تاکید کرد که جدایی سعودی از وهابیت به‌طور خودکار این بهانه را به دست جهادیون می‌دهد که جایگاه مدافع حرمین شریفین را به نفع خود مصادره کنند. اما شکلی از وهابیتی که خصومت کمتری از خود بروز دهد یا متساهل‌تر باشد، محتمل است.