ترامپ به نقش موازنهدهنده آمریکا بین چین و تایوان پایان میدهد؟
دوئل غولها
دنیای اقتصاد: ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، به سنتشکنی و ساختارشکنی معروف است. یکی از اقدامات جدید او که منجر به تنش در روابط آینده او با اژدهای زرد خواهد شد بحث مکالمه تلفنی او با رئیسجمهوری تایوان است. چینیها این جزیره طغیانگر را بخشی از خاک خود میپندارند اما تایوانیها بهدنبال استقلال و کسب کرسی سازمان ملل هستند. جیمی کارتر در دوران ریاستجمهوری خود براساس قراردادی با چین متعهد شده بود که «چین یکپارچه» را به رسمیت بشناسد. از آن زمان، این سیاست رسمی واشنگتن بود اما ترامپ گویی میخواهد پشت پایی هم به معاهدات تاریخی بزند.
دنیای اقتصاد: ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا، به سنتشکنی و ساختارشکنی معروف است. یکی از اقدامات جدید او که منجر به تنش در روابط آینده او با اژدهای زرد خواهد شد بحث مکالمه تلفنی او با رئیسجمهوری تایوان است. چینیها این جزیره طغیانگر را بخشی از خاک خود میپندارند اما تایوانیها بهدنبال استقلال و کسب کرسی سازمان ملل هستند. جیمی کارتر در دوران ریاستجمهوری خود براساس قراردادی با چین متعهد شده بود که «چین یکپارچه» را به رسمیت بشناسد. از آن زمان، این سیاست رسمی واشنگتن بود اما ترامپ گویی میخواهد پشت پایی هم به معاهدات تاریخی بزند. نیویورکتایمز مینویسد: «چرا این بحث اینقدر مهم است؟ نقش آمریکا در قضایای تایوان چیست و چرا تماس ترامپ اینقدر مهم است؟.»
هر دو بازیگر معتقدند که نماینده تمام چینیها هستند. از یکسو، پکن و در سوی دیگر، تایوان. این هر دو نظر به خاک یکدیگر دوختهاند. این موجب مشکلاتی شده از جمله گاهی خطر جنگ را به دنبال داشته است. اختلاف به سال ۱۹۲۷ بازمیگردد، زمانی که جنگ داخلی در جمهوری چین آغاز شد. این جنگ منجر به پیروزی و دست برتر انقلابیون کمونیست به رهبری مائو شد و آنها هم جنبش ملیگرای چین را در سال ۱۹۴۹ شکست دادند. رهبر ملیگرا به تایوان فرار کرد زیرا او و نیروهایش هنوز این جزیره را در کنترل داشتند. با این حال، جنگ متوقف شد اما نبرد به شکل دیگری ادامه یافت. هر دو مدعی تمام چین بودند و خود را نماینده تمام چینیها اعلام کردند. دولت تایوان معتقد است چین مادر از سوی شورشیان غیرمشروع کمونیست کنترل میشود. دولت پکن هم تایوان را «استان شورشی» خود مینامد. به گزارش نیویورکتایمز، به یک معنا، جنگ داخلی هرگز خاتمه نیافته بلکه به شیوهای دیپلماتیک جریان دارد. نام رسمی تایوان هنوز «جمهوری چین» است. چین مادر- که از سوی دولت کمونیست در پکن اداره میشود- نیز «جمهوری خلق چین» نامیده میشود. مناقشه آنها به یک جنگ سرد جهانی تبدیل شده است. شوروی و متحدانش چین واحد را به رسمیت میشناختند اما آمریکا و متحدانش دولت ملیگرای تایوان را نیز به رسمیت میشناسند. دولت تایوان در اوایل دوران جنگ سرد از سوی بسیاری از کشورهای غربی و سازمان ملل متحد تنها دولت مشروع چین شناخته میشد. این دولت از اعضای موسس سازمان ملل بود و تا سال ۱۹۷۱ عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد بود اما در این سال از این سازمان اخراج شده و کرسی این کشور به دولت «جمهوری خلق چین» واگذار شد. در دهه ۷۰، دنیا به واقعیت دو پارگی چین پی برد. پکن در سال ۱۹۷۱ کرسی سازمان ملل را بهدست آورد. رئیسجمهور ریچارد، ام. نیکسون در سال ۱۹۷۲ به چین اصلی سفر کرد. در سال ۱۹۷۹، آمریکا شناسایی خود از دولت تایوان را به پکن تغییر داد. بسیاری از کشورها نیز چنین کردند. از آن زمان، هیچ رئیسجمهور یا رئیسجمهور منتخبی از آمریکا با رئیسجمهور تایوان تماسی نداشت تا این اواخر که ترامپ این سنت چند دههای را شکست.
چرا چین یا تایوان از هم نمیبرند؟
این برای هر دو دولت بسیار دشوار خواهد بود. دولت پکن هرگز امید به پیوستن و الحاق تایوان به سرزمین اصلی را کنار نگذاشته است. انسجام سرزمینی مسالهای وجودی و حیاتی برای تمام کشورها است اما برای پکن مساله بسیار حساستر است زیرا هرگونه امتیاز به تایوان برای جدایی یا استقلال بیشتر میتواند تیر خلاصی بر انسجام این کشور باشد و مناطق دیگری مانند تبت و مناطق ناآرام خواهان امتیازات مشابهی خواهند شد. در سوی تایوان، مساله از این قرار است که این جزیره هرگز به ادغام در چین اصلی رضایت نخواهد داد چرا که معتقد است از دموکراسی برخوردار است. مردم تایوان هم حاضر نیستند آزادیهای خود را واگذار کنند. در مقابل، پکن اعلام کرده در صورت استقلال تایوان، جنگ گزینهای گریز ناپذیر است. تایوان هم ادعای خود نسبت به تمام سرزمین اصلی چین را کنار نمیگذارد زیرا چنین ادعایی برای اعلام استقلال ضروری است. این تنش در سال ۱۹۹۲ منجر به ترتیباتی غیررسمی شد: هر دو کشور توافق کردند که فقط یک چین وجود داشته باشد که شامل چین اصلی و تایوان میشود. اما بر سر این تعریف به توافق نرسیدند.
چین سیاست خود را درباره تایوان کنار نمیگذارد چرا که با انسجام و یکپارچهسازی در تضاد است. در تایوان نیز برخی معتقد به تعامل با همقطاران چینی خود هستند و برخی دیگر به پکن بیاعتمادند. به عبارت دیگر، برخی از کسانی که «پیران سیاست» هستند معتقد به تعامل با پکن هستند اما برخی «جوانان» اعتمادی به پکن ندارند. به تدریج، این باور در میان تایوانیها جا افتاده که هویت و ملیت خود را «تایوانی» معرفی کنند نه چینی. به نظر میرسد اکنون نوعی سیاست «بنشین و نظاره کن» در روابط تایوان و چین حاکم است. رهبران جدید تایوان رویکرد فعالانه را زیر سوال میبرند. به نوشته نیویورکتایمز، به نظر میرسد «تسای اینگ- ون» سیاست «حفظ وضع موجود» را دنبال میکند اما در عین حال با دم زدن از استقلال، ترس و خشم پکن را برمیانگیزد.
سیاست «چین واحد» چیست؟
از آنجا که تایوان و پکن مدعی یک قلمرو واحد هستند، دولتهای خارجی نمیتوانند آن دو را به رسمیت بشناسند. با این حال، تقریبا تمام کشورها پکن را انتخاب کردهاند که دومین اقتصاد بزرگ جهان را دارد. ایالاتمتحده سیاست چین واحد را با سه مولفه دنبال میکند: داشتن روابطی مثبت با چین که مجموعهای از توافقنامهها و منافع را با این کشور دارد؛ حمایت و کمک به تایوان بهعنوان یک دموکراسی و جلوگیری از آغاز جنگ. اگرچه آمریکا بهطور رسمی روابط خود با تایوان را در سال ۱۹۷۹ قطع کرد اما یک مرکز غیرانتفاعی به نام «موسسه آمریکایی در تایوان» را باقی گذاشته که بهعنوان سفارت غیررسمی آمریکا فعالیت میکند. آمریکا همچنین تسلیحات نظامی به تایوان هم میفروشد اگرچه این فروش طی سالهای اخیر کاهش یافته است. به این صورت، آمریکا با یک تیر دو نشان میزند: از یکسو بحث شناسایی تایوان را رد میکند و از سوی دیگر، با فروش تسلیحات نظامی به این جزیره آن را به گونهای قدرتمند میسازد که بتواند در عمل مستقل باشد.
هدف آمریکا این است که هم منافع خود را در چین اصلی حفظ کند و هم در تایوان و مانع بیثباتی و جنگ شود. آمریکا نقش «توازنگر» را برای خود قائل است. در سال ۱۹۹۵ واشنگتن تعهد خود را با اعطای ویزا به رئیسجمهور تایوان شکست. در مقابل، پکن موشکهایی به این جزیره شلیک کرد. آمریکا هم جنگندههای خود را نزدیک این دو کشور قرار داد. تماس تلفنی ترامپ این نگرانی را در میان رهبران پکن دامن زده که آمریکا ممکن است این جزیره را به رسمیت بشناسد. احتمال وقوع درگیری دور از ذهن نیست.
ارسال نظر