علی اصغر منصوری
کارشناس ارشد کارآفرینی

 تصویری که افراد از آینده و اتفاقاتی که هنوز رخ نداده است در ذهن خود ترسیم می‌کنند، شانس ابتلا به افسردگی را افزایش می‌دهد. نگاه بدبینانه به آینده اگر چه ناشی از افسردگی نیست، اما می‌تواند احتمال پیدایش علائم افسردگی را در آینده نزدیک افزایش دهد.

محققان علوم شناختی و روان شناسان پس از بررسی دیدگاه افراد نسبت به آینده، رابطه آن را با ابتلا به اختلالات خلقی پیدا کردند. گزارشی که از سوی پروفسور مارتین سلیگمن، محقق دانشگاه پنسیلوانیا در مجله روانشناسی بالینی بریتانیا به چاپ رسید، در این رابطه بود که بازنمایی ذهنی افراد و دیدگاهی که افراد نسبت به آینده دارند در بروز افسردگی نقش مهمی دارد. مارتین سلیگمن، ارزیابی ضعیف از آینده، باورهای منفی درباره فردا و رخدادهایی که به وقوع خواهد پیوست و عملکرد ضعیف افراد را در آینده سه ریسک فاکتور مهم در بالا رفتن خطر افسردگی در افراد اعلام کرد.

در پژوهشی که از 1551 دانش آموز دختر و پسر دوره‌های دبیرستان و راهنمایی تهران در زمینه وجود نشانه های افسردگی و شدت آن با استفاده از ابزارهای «آزمون افسردگی بک، آزمون افسردگی کودکان و نوجوانان» بر اساس ملاک های DSM-IV و پرسشنامه مشخصات فردی و جمعیت شناختی صورت گرفت، نتایج به دست آمده از تحلیل داده‌ها نشان داد که میزان افسردگی در بین دانش‌آموزان مدارس عادی و نمونه دولتی در مقایسه با دانش‌آموزان مدارس خاص (غیر انتفاعی و تیزهوشان) بیشتر است (p<0.0001). دختران افسرده تر از پسران هستند و افسردگی دانش‌آموزان مقطع راهنمایی به‌طور معنی داری بالاتر از افسردگی دانش‌آموزان دبیرستانی است. (1)

در شرایط فعلی نگاه به آینده و اشتغال در نوجوانان و جوانان ما نامفهوم، تیره و از عوامل تشدید بروز افسردگی است. شناخت و آگاهی از وضعیت اشتغال، امنیت شغلی، نحوه تامین درآمد و حدود و میزان آن و همچنین شخصیت و جایگاه اجتماعی دانش‌آموزان در آینده از مهم‌ترین عوامل انگیزه و امید به آینده و بازدارنده از افسردگی خواهد بود.

در نظام آموزشی کشور‌های پیشرفته، توجه ویژه‌ای به آموزش کار‌آفرینی، فرهنگ‌سازی، توسعه و تقویت روحیه و رفتار کار آفرینانه در افراد می‌شود، در نتیجه آنها توانسته‌اند بحران‌های اقتصادی را به خوبی مدیریت کنند و با ایجاد فرصت‌های شغلی، مشکل بیکاری را در میان فارغ التحصیلان دانشگاهی برطرف کنند. در حالی که در کشور ما برنامه‌های آموزشی، برای همگان یکسان تعریف شده و به تفاوت‌های فردی آنها توجه نشده است. هر فرد اگرچه ممکن است که دارای نقاط مشترک با دیگران باشد، اما دارای استعداد وعلایق منحصر به فرد است و باید متناسب با توانایی‌ها و استعداد‌های خویش پرورش یابد و توجه به این واقعیت باعث رشد خلاقیت، نوآوری و رفتار‌های کارآفرینانه در افراد می‌شود.

با توجه به اینکه ویژگی‌های اصلی کار‌آفرینان از قبیل ابتکار‌عمل، ریسک‌پذیری، استقلال طلبی، خلاقیت،.... اکتسابی و یادگیرنده است؛ بنابراین آموزش کار آفرینی امروزه به یکی از اساسی ترین فعالیت‌ها در نظام‌های آموزشی کشور‌های پیشرفته تبدیل شده است؛ به این صورت که با فراهم کردن محیط مناسب و ارائه آموزش‌های لازم، نسبت به توسعه ویژگی‌های فردی اقدام می‌شود. از دیگر نقاط ضعف سیستم آموزشی ما نبود آشنایی دانش‌آموزان با مهارت‌های لازم و کافی و اولیه و مشترک در مشاغل گوناگون که در آینده اشتغال خواهند داشت است.

دولتی بودن 80 درصد مشاغل استخدامی که سایه آن در نیم قرن گذشته با صعود و سقوط متناوب بر سرمان سنگینی می‌کرده است و بحران کنونی کشور عزیزمان از نظر اشتغال و همچنین سرعت بالای تغییرات جهان در حوزه کسب و کار ما را بر آن می دارد که بازنگری در نحوه آموزش و برنامه‌ریزی آموزشی عزیزان دلبندمان که مالکان آینده این کشور هستند در راستای شفاف‌سازی اشتغال آینده شان داشته باشیم.

از آنجا که اصلاح نظام آموزشی نیاز به عزم ملی، طراحی و فرآیند پیچیده مشترک قوای اجرایی و مقننه است، به جرات می‌توان گفت که در انتظار اصلاحات نشستن، مستلزم زمانی طولانی خواهد بود که شاید هرگز دانش‌آموزان امروز را شامل نشود. از این رو آشنایی نوجوانان و جوانان ما با مفاهیم اولیه کارآفرینی و کسب و کار و تجارت برای اشتغال در هر کسوت و شغل و کسب و کاری که در آینده مشغول شوند نه ضروری، بلکه واجب بوده و درک نیاز به این دوره‌ها فقط به‌عهده ما والدین و مسوولان مدارس و آموزشگاه‌ها خواهد بود و در آینده قطعا مورد سوال فرزندانمان قرار خواهیم گرفت که: چرا در کنار برنامه تحصیلی، ما را با دنیای واقعی کسب و کار آشنا نکردید؟