استراتژی چند وجهی برای مقابله با تهدیدات امنیت ملی ایران

سیدحسین موسویان
استاد دانشگاه پرینستون آمریکا

بعد از بهار عربی یا بیداری اسلامی، خاورمیانه دچار تحولات شگرف و کاملا غیرقابل پیش‌بینی شده است. اخیرا در سمیناری بودم که یک تحلیلگر عرب اظهار کرد با انقلاب اسلامی 1979 در ایران، بحران و بی‌ثباتی درخاورمیانه کلید خورد. او می‌خواست ایران را مقصر قلمدادکند. بنابراین، توجه حضار عرب را به این واقعیت جلب کردم که بعد از انقلاب اسلامی در ایران، یک رهبرعربی،صدام، به ایران تجاوز کرد و اعراب هم از اوحمایت کردند. یک رهبرعربی،صدام به یک کشور عربی، کویت، تجاوزکرد و ایران این تجاوز را محکوم کرد.

چند کشور عربی به لیبی تجاوز نظامی کردند و آن را متلاشی کردند و ایران از این تجاوز استقبال نکرد. چند کشور عربی به یک کشورعربی، یمن، تجاوز کردند و ایران این تجاوز را محکوم کرد. چند کشور عربی موج تروریسم تکفیری به کشورهای عربی، سوریه و عراق، صادر کردند و ایران با تروریست‌ها مقابله کرد و از کشورهای عربی سوریه و عراق حمایت کرد. منتهی واقعیت این است که کار از سرزنش‌های متقابل گذشته و چاره‌اندیشی واقع‌بینانه ضرورتی فوری و حیاتی است. جنگ داخلی، تقابلات قومیتی، ظهور تروریسم تکفیری، سه مصیبت بزرگی است که استمرار آن خاورمیانه را به ورطه سقوط خواهد کشید. تفرقه بازیگران اصلی منطقه‌ای یعنی عربستان و ترکیه و ایران و مصر، رقابت آمریکا و روسیه به‌عنوان بازیگران بین‌المللی،عدم کارآمدی دولت‌های عربی- اسلامی نیز سه مشکل عمده پیش روی مدیریت بحران‌های جاری خاورمیانه است. پرسش این است که آیا می‌توان آزادسازی حلب را به منزله یک نقطه عطف در تحولات و مناسبات منطقه‌ای تلقی کرد و خاورمیانه را به دو دوره قبل و پس از آزادسازی حلب تقسیم کرد؟ آیا آزادی حلب نظم نوین درخاورمیانه را رقم خواهد زد؟ از نظر من آزادی حلب بی‌تردید یک تحول مثبت ومهم است اما درمورد آثار و تبعات آن اغراق شده است. مصیبت‌های سوریه به‌حدی عمیق و گسترده و پیچیده شده که تصورحل آنها در آینده‌ای نزدیک غیرواقع‌بینانه است. خاورمیانه هم به‌گونه‌‌ای وارد یک دوران بی‌نظمی بزرگ شده که اعاده نظم جدید و ثبات و امنیت در آینده‌ای نزدیک ساده‌اندیشی است.

آمریکا از 6 سال پیش استراتژی گرایش به شرق آسیا را آغاز کرده و سعی خواهد کرد مداخلات و هزینه‌های خود را در خاورمیانه و خلیج‌فارس کاهش دهد. روسیه تلاش می‌کند که خلأ آمریکا را پرکند. چین به‌دقت تحولات را زیر نظر داشته و قصد مداخله امنیتی- نظامی ندارد. روسیه ظرفیت لازم برای رهبری خاورمیانه و جایگزینی سلطه آمریکا را ندارد. اتحادیه اروپا به‌قدری گرفتار مشکلات داخلی است که توان پرکردن خلأ آمریکا را نداشته ضمن اینکه سلطه روسیه برخاورمیانه را نیز تحمل نخواهد کرد. بنابراین از دیدگاه من، هیچ‌یک از بازیگران و قدرت‌های جهانی به تنهایی ظرفیت مدیریت خاورمیانه را ندارند ضمن اینکه قدرت جایگزینی سلطه سنتی آمریکا برخاورمیانه را هم ندارند. بنابراین فرضیه دو قطبی شدن نظم سیاسی در خاورمیانه؛ آمریکا و روسیه سرنوشتی نامعلوم دارد.

به هرصورت بی‌نظمی جدید در خاورمیانه مهم‌ترین تهدید فعلی و آینده منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است که استراتژی چند وجهی کارآمدی با عناصر زیر را می‌طلبد:

1-همکاری قدرت‌های منطقه‌ای. روابط ایران با ترکیه به‌گونه‌‌ای است که این مهم را امکان‌پذیر می‌کند. اشتراک مواضع فعلی ایران و مصر و زمینه‌های جدید بهبود روابط تهران- قاهره امیدوارکننده است. اما معضل بزرگ، تقابلات عربستان و ایران است که بنابراین باید دراین مورد چاره‌اندیشی شود.

2-یک قطبی ( آمریکا یا روسیه) یا دوقطبی شدن خاورمیانه (آمریکا و روسیه) به نفع ایران و کشورهای منطقه نیست. قدرت‌های منطقه‌ای هم بدون همکاری بازیگران بین‌المللی قادر به مدیریت بحران‌های جاری نیستند. بنابراین فرمول جدیدی شامل همکاری جمعی قدرت‌های منطقه‌ای با مجموعه چندقطبی قدرت‌های جهانی (آمریکا، روسیه، اروپا و چین ) را باید دنبال کرد.

3-تشکیل یک سیستم همکاری جمعی درخلیج‌فارس شامل ایران و عراق و 6‌کشور عضوشورای همکاری خلیج‌فارس دردستورکارباشد.

4- همکاری‌های 9 کشور عضو سازمان همکاری اقتصادی (ایران-ترکیه-پاکستان-آذربایجان- افغانستان- قزاقستان-قرقیزستان- تاجیکستان- ترکمنستان و ازبکستان) از بعد اقتصادی به ابعاد سیاسی-اقتصادی- امنیتی گسترش یابد.

5-روابط جامع و پایدار با روسیه و چین ازطریق دوجانبه و تقویت حضور ایران در سازمان شانگهای دنبال شود.

6-روابطی نو شامل همکاری‌های سیاسی -اقتصادی-امنیتی با اتحادیه اروپا مدنظر قرار گیرد.

7- ازتشدید تشنج با آمریکا پرهیز و برای کاهش تشنج بین تهران و واشنگتن برنامه‌ریزی شود.

8-گفت‌وگوی سطح بالای علمای شیعه و سنی برای کنترل تقابلات جهان اهل سنت و اهل تشیع سازماندهی شود.

منبع: ماهنامه دیپلمات