سازمان برنامه و تصمیم‌گیری اقتصادی

بخش اول

مجموعه‌های تاریخ شفاهی یکی از روش‌های بررسی تاریخی بر پایه روش‌شناسی کیفی در علوم اجتماعی به‌شمار می‌آیند که به عنوان یک ماخذ علمی درجه اول در تحلیل‌ها و مطالعات مورد استفاده واقع می‌شود. این نوع مجموعه‌ها در بسیاری کشورهای غربی در تمام زمینه‌ها به صورت طرح‌های ملی به‌طور دائمی ایجاد می‌شود. وجود خاطره‌نویسی در مجموعه‌های تحقیقاتی مستمر بر اساس جمع‌آوری منظم اطلاعات از هنرمندان، فرهنگیان، فعالان سیاسی و سایر اقشار اجتماعی امکان استفاده‌های مختلفی را فراهم می‌کند. به‌طور مثال، یکی از کاربردهای مشخص و روزانه این مجموعه‌ها سنت شرح حال‌نویسی در غرب است که روزانه در روزنامه‌ها در صفحه شرح حال درگذشتگان (Obituary) به‌کار می‌آید. کاربست روش‌ها و تحلیل‌های جدید در تاریخ معاصر می‌تواند به سبب نگاه تازه به اطلاعات موجود بر پایه همین منابع صورت گیرد. علت رشد این‌گونه مجموعه‌ها در دهه‌های اخیر اهمیت روز افزون روش‌های کیفی از یک سو و افول روش‌های کمی با برآمدن تئوری‌های پست مدرنیته از سوی دیگر است. وجود این داده‌ها می‌تواند محققان را در ارائه رهیافت‌های متنوع یاری رساند.

بعد از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و مهاجرت گروه‌های مختلف طبقه حاکمه فرصتی نادر به‌دست آمد تا زمینه لازم برای تهیه مجموعه تاریخ شفاهی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایرانی‌ها به‌ویژه نخبگان دوره پهلوی نیز فراهم شود. ایجاد این مجموعه‌ها تا حد زیادی مشکل کمبود منابع دسته اول در مورد وقایع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را جبران کرد و بحث‌های جدیدی را در مورد بسیاری مسائل مورد مناقشه در دوره پهلوی گشود. نخستین مجموعه تاریخ شفاهی ایران در سال ۱۹۸۲ در دانشگاه هاروارد و تحت سرپرستی حبیب لاجوردی آغاز بکار کرد. دانشگاه هاروارد به سبب نگهداری خاطرات تروتسکی در مجموعه تاریخ شفاهی روسیه از معروفیت خاصی برخوردار است و طرح انجام تاریخ شفاهی ایران نیز به عنوان یک وسیله تحقیقاتی (Research Tool ) می‌تواند به محققان انقلاب ایران و تاریخ نگاران دوره پهلوی کمک بسیاری کند.

کتاب «خاطرات عبدالمجید مجیدی» خاطرات این رییس سازمان برنامه و بودجه رژیم پهلوی بین سال‌های ۱۳۵۲ الی ۱۳۵۷ است و یکی از دلایل اهمیت آن این است که این سال‌ها از بحرانی‌ترین سال‌ها در تاریخ رژیم پهلوی به‌حساب می‌آید. اگرچه وی به حوادث دوره شروع فعالیت در سازمان برنامه و وزارت کار هم می‌پردازد. بنابر این خاطرات وی که از عناصر مهم در طبقه حاکمه و دولت هویدا به‌شمار می‌آمد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. موقعیت اداری وی در پست سازمان برنامه‌ریزی و بعد در حزب رستاخیز وی را در تماس‌های بیشتری با شاه و نخست وزیر قرار می‌داد. همین‌ها خاطرات او را خواندنی‌تر می‌کند و اطلاعات دست اولی از وقایع آن دوران به خواننده می‌دهد. بنابراین خواننده انتظار دارد که چشم‌انداز روشن‌تری از حوادث مهم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن دوران را به سبب حساسیت موقعیت وی به‌دست آورد زیرا وی تنها یک عضو ساده کابینه هویدا نبوده است، بلکه به سبب دوستی نزدیک وی با هویدا و اینکه نخست‌وزیر وقت، او را در جریان مهم‌ترین تحولات قرار می‌داده است لذا اهمیت روایت‌های وی بیشتر می‌شود.

کتاب با یک مقدمه شامل سرگذشت عبدالمجید مجیدی، تشریح فضای گفت‌وگو و یادداشت ویراستار آغاز می‌شود. بقیه کتاب به شرح خاطرات وی متمرکز است که توسط ضیا صدیقی از فعالان سیاسی دوران پهلوی و ویراستار کتاب ضبط گردیده و سپس پیاده و ویراستاری شده است. در چند جلسه مصاحبه خود با مرحوم صدیقی و لاجوردی، مجیدی نخست از پیشینه خانوادگی، تحصیلی و اجتماعی خود سخن می‌گوید و سپس به شرح وقایع بیست ساله مقام‌های بالای برنامه‌ریزی و اجرایی و رویدادهایی که به فراز و نشیب زندگی وی انجامیده است اشاره می‌کند و به نوعی تا مرحله حدیث نفس خود پیش می‌رود. به‌طور مثال آنجا که می‌گوید: «متاسفانه به توصیه پدرمان که گفت هیچ وقت نوکر دولت نشوید گوش ندادیم.» یا آنجایی‌ که می‌گوید «اگر شاه و مصدق با هم نشسته بودند و به مملکت فکر می‌کردند و به آینده فکر می‌کردند، امروز مملکت ما به این روز نمی‌افتاد.»

مجیدی در سال ۱۳۰۷ در تهران به‌دنیا آمد و در یک جو سیاسی بزرگ شد. پدرش یک وکیل دادگستری بود که به خاطر فعالیت‌های سیاسی‌اش بعد از کودتای ۱۲۹۹ دو بار به زندان رفت. بدین سان نفوذ پدر را بر خود مسلم می‌داند. مادرش از خانواده تجارت پیشه معروفی بود و دایی‌اش علی‌اکبر ملل زاده نماینده دوره سیزدهم مجلس شورای ملی بود. سال‌های جوانی وی همراه بود با ناآرامی‌های سیاسی در ایران و همین امر بر اندیشه وی تاثیر داشت. وی در دبیرستان علاقه‌مند به خواندن آرای فیلسوفان سیاسی چپ‌گرا و ادبیات فلسفی و سیاسی غرب می‌شود. خودش می‌گوید که آشنایی وی با این دیدها و برداشت‌ها موجب تجدید نظر در تعالیم مذهبی وی شد.

در دوران دانشگاه نیز در فعالیت‌های دانشجویی شرکت می‌کرد، اما بر اساس تعلیمات پدرش عضو هیچ گروه سیاسی نشد. بعد از تشدید فعالیت‌های پلیسی بعد از ترور شاه در سال ۱۳۲۷ و اخذ لیسانس حقوق برای ادامه تحصیلات به فرانسه رفت و در گرماگرم حوادث منتهی به کودتای ۱۳۳۲ به ایران بازگشت. کودتای ۱۳۳۲ تاثیر نامطلوبی بر او داشت. خودش می‌گوید «تا آن موقع فکر می‌کردم که مصدق دارد کار درستی می‌کند و دارد درست می‌رود، ولی امروز می‌بینم که مصدق می‌بایست دید بلندمدت‌تری می‌داشت». بعد از مدت کوتاهی کارآموزی در دفتر وکالت پدرش یکسال در بانک توسعه صادرات کار کرد. «بعدازرونق گرفتن سازمان برنامه توسط ابوالحسن ابتهاج، امتحان دادم و به عنوان کارشناس اقتصادی در آنجا مشغول به کار شدم.» مجیدی به جز شش سالی که وزیر تولیدات کشاورزی و وزیر کار و امور اجتماعی شد و مدتی که پس از استعفای دولت هویدا در سال ۱۳۵۶ دبیرکل بنیاد فرح پهلوی بود، بیشتر سال‌ها در سازمان برنامه در مقامات مختلف کار کرد.

منبع: پایگاه اینترنتی دکترعلی‌اصغر سعیدی