پایان دکترین «مرکانتیلیسم»

پاسکال لامی مدیر کل سابق سازمان تجارت جهانی مترجم: مستوره اشراقی امروزه توسعه زنجیره‌های ارزش جهانی به این معنی است که اغلب تولیدات و خدمات با نهاده‌های کشورهای متعدد به هم متصل شوند. ممکن است هنوز در چارچوب دنیای تجاری ریکاردو فکر کنیم، اما در واقع امروزه اغلب تجارت‌ها بین شرکت‌های چند ملیتی جهانی و تامین‌کننده‌هایشان اتفاق می‌افتد. نتایج این «تجارت بر حسب ماموریت یا کار» پیرامون ما را فراگرفته است. با زنجیره‌های ارزش، دیگر رقابت در تولید یک کالای ویژه لازم نیست، کافی است رقابت در انجام یک کار ویژه باشد. رشد وزنی خدمات در تجارت اوراق بهادار کشورها و رشد دستیابی به تکنولوژی و حمل و نقل به سرعت درحال کاهش فاصله بین بازارها است و فرصت‌های تازه را برای همه ایجاد می‌کند تا از طریق تجارت رشد کنند.

تغییر جغرافیا و ترکیب تجارت

بیست سال قبل ۶۰ درصد تجارت جهان بین کشورهای توسعه یافته، ۳۰درصد بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه و ۱۰ درصد بین کشورهای در حال توسعه بود. انتظار داریم این سهم تا سال ۲۰۲۰ به سه قسمت مساوی تقسیم شود، بنابراین وزن نسبی تجارت بین کشورهای توسعه یافته در عرض ۳۰ سال نصف خواهد شد.

یک نتیجه مهم ادغام شبکه‌های تولید این است که وقتی واردات شروع به کمک به ایجاد شغل و رشد اقتصادی می‌کند، به اندازه صادرات اهمیت می‌یابد. در سال ۱۹۹۰سهم وارداتی صادرات ۲۰ درصد بود، انتظار می‌رود این رقم در سال ۲۰۳۰ تا ۶۰ درصدرشد یابد.

به همین دلیل است که مصوبات طرفداران حمایت از صنایع داخلی می‌تواند در اقتصادهایی که صادراتشان متکی به واردات است، عکس‌العمل معکوسی داشته باشد. این موضوع، بحث‌های سیاستی روی تجارت را دگرگون می‌کند و ما شاهد پایان دکترین مرکانتیلیسم خواهیم بود که ادعا می‌کرد اقتصاد یک کشوروابسته به این است که بتواند بیش از آنچه که وارد کرده است، صادر کند. همه این موارد تایید می‌کنند که نحوه اندازه‌گیری تجارت به تغییر نیاز دارد.

روش سنتی، ارزش تجاری کل واردات را به کشور مبدا اختصاص می‌دهد. این فرمول وقتی تجارت تنها شامل کالاهای نهایی بود، درست به نظر می‌رسید. ممکن است این فرمول در صورتی که مواد خام وارد شده تنها در یک کشور تولید شده باشند، هم موثر باشد. اما وقتی برای محصولات «ساخت جهان» مثل آی‌فون به‌کار می‌رود، تراز تجاری دو جانبه را بیش از حد نمایش می‌دهد و در برخی موارد، تراز تجاری دوجانبه را کمتر از مقدار واقعی نشان می‌دهد. این نابرابری دو نتیجه اصلی دارد. می‌تواند تجارت بین کشورها را اغراق‌آمیز محاسبه کند، همچنین سیاست‌هایی ایجاد کند که نشانگر آهنگ حرکت، جهت و واقعیت دنیای تولید نباشد. اگر سیاست‌گذاران می‌خواهند تصمیمات آگاهانه برای تجارت بگیرند، داشتن معیار درست و مبتنی بر شواهد ارزش واقعی تجارت ضروری است.

ابتکار«ساخت جهان»

قراردادهای بین‌المللی سال‌ها طول می‌کشد تا تغییر کنند. به همین دلیل هم هست که از آمارگران در سازمان تجارت جهانی در خواست کردم برای پرکردن این فاصله راهی پیدا کنند. ضروری است آماردان‌ها سیستم حسابداری ملی را برای محاسبه دقیق تعامل‌های صنعتی بین نواحی مختلف دنیا بازسازی کنند. ایده اصلی ساده است و به کارلئونتیف در دهه ۱۹۶۰ بر می‌گردد. شما یک ماتریس بزرگ داده- ستانده بین‌المللی برای توضیح همه محصولات قبلی تجارت درون صنعتی و مصرف یک کالا یا خدمت نهایی ایجاد می‌کنید. ایده ممکن است ساده باشد، اما اجرایی کردن آن مشکل

است.

کاربرد چنین ابزاری نه تنها هماهنگی درست هر کدام از حساب‌های ملی شرکا را لازم دارد، بلکه تحلیلی دقیق درباره مصرف کالاها و خدمات مبادله‌شده برای مصرف‌کنندگان، برای سرمایه‌گذاری یا برای استفاده در یک فرآیند مولد جدید را می‌طلبد. آخرین مورد البته تعیین‌کننده است، زیرا شاخص تجارت بین‌الملل در زمینه زنجیره‌های ارزش است دلیل شما برای وارد کردن یک کالای واسطه‌ای این است که قبل از صدور دوباره یا مصرف داخلی به آن کالا ارزشی بیفزایید.

وزارت تجارت و صنعت ژاپن پیش از این، برخی اقدامات اولیه درباره تجارت درون صنعتی در جنوب شرقی آسیا را انجام داده است، که از طریق آنچه به عنوان ابتکار پایگاه داده-ستانده دنیا شناخته می‌شود، تکمیل شده

است.

آنها یک نقشه از تجارت بین‌الملل تهیه کرده‌اند که با مدل قدیمی‌اش تفاوت دارد. مثلا خدمات اغلب به‌عنوان رابط ضعیف جهانی سازی تعریف شده‌اند. در واقع خدمات در قلب زنجیره‌های ارزش - چه ملی چه بین‌المللی -هستند؛ زیرا تدارک خدمات تجاری یا صنعتی مثل فناوری اطلاعات، بازاریابی، مونتاژ و توزیع، خدمات پس از فروش و غیره اغلب واگذار می‌شوند. بنابراین خدمات عامل اصلی تجارت جهانی هستند درحالی‌که سهم تولید صنعت به همان نسبت کاهش پیدا می‌کند.

شما باید بدانید چطورکالا وارد کنید تا بتوانید به راحتی آن را صادر کنید. وقتی یک صنعت رقابتی به اثر هزینه‌ای کالاها و خدمات واسطه‌ای که زنجیره تولید را تشکیل می‌دهند متکی می‌شود، کارآمدی تمامی بخش‌های زنجیره ارزش ضروری است.

در واقع یک همبستگی مثبت بین شناور بودن صادرات یک کشور و ادغام آن در زنجیره‌های ارزش از طریق واردات کالاهای واسطه‌ای وجود دارد. نکته مهم دیگر این است که تجارت جهانی بر حسب موانعی که با آنها روبه‌رو می‌شود، در حال تغییر است.

اقدامات احتمالی تعرفه‌ای و غیرتعرفه‌ای مثل تعرفه‌های گمرکی ضددامپینگ موانع اصلی تجارت را به‌طور سنتی شکل داده‌اند. آنها قطب مذاکرات تجارت بین‌الملل بودند. در همین حال، سیاست‌های عمومی که اقدامات غیر تعرفه‌ای نامیده می‌شوند، مثل استانداردهای تکنیکی، مقررات بهداشت و امنیت و آیین‌نامه‌های خدمات، بیشتر از همیشه جلوه کرده‌اند. با توسعه سهم تولید جهانی، استانداردهای تولید و پردازش به‌طور فزاینده‌ای به مراحل مختلف زنجیره‌های ارزش جهانی مرتبط می‌شوند.