ورود رقبای مجازی

پوریا گل‌شناس

فعال حوزه کتاب

روزگاری نشر کتاب در ایران خلاصه می‌شد به چند موسسه‌ انتشاراتی. فرانکلین که بعدتر به بنگاه نشر و ترجمه‌ کتاب تغییر نام یافت و امروز آن را با نام موسسه انتشاراتی علمی-فرهنگی می‌‌شناسیم و امیرکبیر. بنگاه نشر کتاب‌های بسیار مهمی را به ویژه در حوزه‌ ادبیات داستانی و رمان‌های خارجی به چاپ رساند. بعد از اینکه این کتاب‌‌های قدیمی دیگر چاپ نشدند، به‌رغم بگو مگوهای حقوقی و غیره، بسیاری از این کتاب‌ها توسط انتشاراتی‌های دیگر به چاپ رسید. پارسال انتشارات علمی-فرهنگی بسیاری از این کتاب‌ها را بعد از سه‌دهه به چاپ رساند و در نمایشگاه کتاب از آنها رونمایی کرد. این‌سری رمان‌ها با گذشت این‌ زمان طولانی ترجمه‌هایی دقیق و خواندنی هستند. نسبت به حجم فزاینده‌ و متعدد کتاب‌‌ها در ایران امروز، این کتاب‌ها تقریبا ناچیز به‌چشم می‌آیند؛ اما همچنان خواندنی‌اند و تقریبا همگی به لحاظ ترجمه بی‌نظیرند. مترجم‌های آن دوران مثال‌زدنی بودند: مثلا به‌آذین، قاضی و دریابندری. در همان دوران انتشارات زمان دست به‌کار چاپ ادبیات داستانی فارسی بود که امروز کپی‌هایی غیرقانونی از این کتاب‌ها را کف خیابان انقلاب می‌شود پیدا کرد.

هوشنگ گلشیری، بهرام صادقی، قاسم هاشمی‌نژاد و بسیاری از داستان‌نویسان مهم آن دوران آثارشان را در نشر زمان چاپ کردند از مترجمان بنامی که با زمان کار می‌کردند ابوالحسن نجفی مثال‌زدنی است که ترجمه‌هایش به‌راستی تکرارنشدنی‌اند. جالب اینکه آثار باقیمانده از دهه‌های گذشته، یعنی زمانی که فقط بنگاه نشر، امیرکبیر و زمان کتاب‌های ادبی چاپ می‌کردند، همگی تکرار نشدنی و مثال‌زدنی‌اند. اوضاع نشر کتابْ امروز بسیار تغییر کرده‌است. امروز تعداد موسسات انتشاراتی که در ایران مشغول به‌کارند سر به فلک می‌‌کشد. آمار کتاب‌هایی که چاپ می‌شوند به هیچ‌وجه قابل قیاس با گذشته نیست. بسیاری از انتشاراتی‌های بزرگ ماهانه ده‌‌ها رمان فارسی وارد بازار کتاب می‌‌کنند. ترجمه‌ کتاب‌های ادبی چه در حوزه‌ شعر و داستان و چه در حوزه‌ ادبیات نمایشی بسیار متعدد و فراوان است. از رمان‌های معروف چندین ترجمه در بازار موجود است. حتی کتاب‌هایی هستند که بنام‌ترین مترجم‌های ما آنها را ترجمه کرده‌اند و خواندن کارشان کلاس درس خوبی برای مترجم‌های تازه‌کار است، با این‌حال ترجمه‌های جدیدی از این کتاب‌ها به بازار می‌آید که اغلب پرغلط و سردستی است. هرکسی با یک گشت و گذار کوتاه در کتاب‌فروشی‌های تهران به این وقایع صحه می‌گذارد. جالب اینکه به‌رغم کارهای پژوهشی بسیار زیادی که روشنفکران آن‌دوره در راستای ترجمه‌‌کاوی، درست‌نویسی و ویرایش نگاشتند و به‌رغم پیشرفت‌های بسیار و سهل‌الوصول‌شدن کتاب‌سازی به واسطه‌ پیشرفت‌های تکنولوژیک، کتاب‌هایی که این روزها چاپ می‌شوند بسیار پرغلط هستند، حال‌آنکه به سختی می‌توانید در کتاب‌هایی که بنگاه نشر یا زمان چاپ می‌کرد یک غلط نگارشی پیدا کنید.اما مساله اینجاست که این رشد فزاینده و سرسام‌آور کتاب‌ها در ایران، کدام مخاطبان را برای خودش می‌جوید؟ موسسه‌‌های خصوصی نشر کتاب در ایران امروز چه جایگاهی دارند؟ آیا کارویژه‌ خصوصی‌سازی نشر کتاب در ایران به وعده‌های بنیادینش دست یافته است؟

نتیجه‌ تکثر موسسات انتشاراتی، نوید رهایی‌بخشی فرهنگی داشت، با این‌همه امروز اگر به وضعیت بازار نشر واقع‌بینانه نگاه کنیم، بازاری‌ترشدن و خودمختارشدن نشر کتاب عملا آن را به ورطه‌ یک بازار آزاد انداخته‌است. در چنین بازاری ارزش کالا-کتاب صرفا به واسطه‌ جایگاهش در تبادلات بازار است. درست است که امروز راحت‌تر می‌شود کتاب چاپ کرد؛ اما چگونه؟ کتاب یک شی‌ء مورد عرضه برای فروش است و ارزش‌های کمّی چرخه‌ پول در بازار است که به آن اهمیت وجودی می‌بخشد. بنابراین بر خلاف گذشته‌ای که از آن یاد شد؛ امروز بازار نشر ایران می‌‌رود که نیازهای طبقه‌ متوسط تازه به دوران رسیده‌ای را برطرف کند که رویای کتاب‌خوان بودن را در سر می‌پروراند. برای این فقط کافی است به شکل و شمایلی که این‌روزها کتاب‌ها پیدا کرده‌اند، نگاه کنید؛ بازیگرهای سینمایی، مجری‌های تلویزیونی، صاحبان کافه‌های معروف یا حتی دلقک‌های اسم‌درکرده‌ شبکه‌های مجازی این فرصت را دارند که در انتشاراتی‌های اسم و رسم‌دار کتاب چاپ کنند. بله، امروز هیچ سلطه‌ ناظری بر نشرها وجود ندارد و رویکردهای ایدئولوژیک که قرار است ادبیات را تعین ببخشند کنار زده شده‌اند. ما نیاز به نهاد ناظر نداریم و به زبان صریح‌تر نیاز به انتشاراتی‌های دولتی نداریم. اما سوال اینجاست که این موسسات خصوصی نشر که امروز در ایران مشغول به کارند، عملا چه گلی به سر فرهنگ ما در این دهه زده‌اند، جز اینکه به سطحی‌ترین منطق بازار تن دردهند؟ حال امروز سرگرمی تازه و لوکسی برای طبقه‌ متوسط فراهم آمده‌است تا کتاب‌هایی را که همه می‌خوانند، بخواند و به این واسطه به هویت شهروند بافرهنگ-مصرف‌گرا دست یابد. می‌دانید که امروز پا در هر کتاب‌فروشی که بگذارید، لیست کتاب‌های پرفروش مقابل‌تان قرار می‌گیرد، طوری که پرفروش‌بودن کتاب‌ها دال بر ارزشمند بودن آنها برای خواندن است و این معیار بسیاری از مخاطبان برای کتاب‌خریدن است. در چنین شرایطی منطق خرید کتاب با منطق خرید کالای هویت‌بخش کاذب صنعت مُد هماهنگ است. آیا این شکل تازه در پی آن نیست که فرهنگ را به‌طور کلی بر زمینه‌ فرهنگ مصرفی بنشاند و به این نحو از عاملیت کتاب و ادبیات در عصر ما بکاهد؟