میزبان در بحران کوچ لهستانی‌ها به ایران در جنگ جهانی دوم

دولت، برای تامین آذوقه و خواربار شهرها با معضل جدی مواجه شد و دیری نپایید که کمبود خواربار به بحران عمومی تبدیل شد. یکی از علت‌های اصلی این معضل، اشغال ایران از سوی ارتش‌های بیگانه و حضور گسترده نیروهای متفقین در ایران بود. آنها مسبب کمبود ارزاق عمومی و صعود سرسام‌آور بهای کالاهای مصرفی از جمله نان شده بودند. به‌طوری‌که شاهدان متذکر شده‌اند، آنها علاوه بر اینکه خود مصرف‌کننده اصلی خواربار از جمله نان بودند، محصول غله ایران را نیز به خارج صادر می‌کردند. در میان نیروهای متفقین، نیروهای شوروی سهم بسزایی در تداوم بحران نان داشتند، زیرا آنها از حمل غله از مناطق تحت نفوذ خود به نواحی قحطی زده ممانعت می‌کردند. علاوه بر حضور نیروهای متفقین در ایران عوامل دیگری چون عدم جمع آوری به موقع محصول به علت وجود ناامنی و غارتگری، قطع ارتباط منظم بین شهرها و روستاها و احتکار گندم از سوی برخی مالکان در ایجاد بحران تاثیر داشت.

این بحران به قدری مشکل بود که برای تهیه کالایی مانند نان در تجمعاتی که در برابر نانوایی‌ها تشکیل می‌شد، درگیری‌هایی بین نانوایان و مردم به‌وجود می‌آمد. روزنامه «نسیم شمال» ضمن اشاره به درگیری‌های بین مردم و نانوایان، دکان‌های نانوایی را به علت شلوغی بیش از حد آنها با رویکرد طنزآمیز به شهر فرنگ تشبیه کرده بود. با این اوصاف، حضور تعداد زیادی پناهنده لهستانی در کشور نه تنها نیاز به خواربار را افزایش می‌داد، بلکه با سهیم کردن آنها در ارزاق مصرفی شهروندان به بحران خواربار در سطح کشور به‌خصوص در تهران دامن می‌زد. ارتش انگلیس مسوولیت تغذیه آوارگان لهستانی را با هزینه خود برعهده گرفته بود. اما گزارش‌ها خلاف این امر را نشان می‌دهند. به‌طوری‌که بر پایه برخی اسناد هر روز در سطح شهر کامیون‌هایی دیده می‌شد که به‌طور غیرقانونی از محل ارزاق عمومی شهروندان ایرانی، برای لهستانی‌ها خواربار حمل می‌کردند. به این علت، نشریات، خریدهای مکرر مهاجران لهستانی را یکی از عوامل اصلی کمبود خواربار و نان تهران می‌دانستند.

اطلاعات در این زمینه در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۲۱ با عنوان «تاثیرخریدهای مهاجران لهستانی در خواربار تهران» می‌نویسد: «چون شکایاتی به وزارت خواربار رسیده بود که علت عمده ترقی خواربار در تهران خریدهای روزانه مهاجران است موضوع مورد توجه آقای شریدان مستشار وزارت خواربار واقع شده و درنتیجه کمیسیونی مرکب از دو نفر نمایندگان صلیب سرخ آمریکا با حضور وزیر مختار لهستان و نمایندگان مهاجران لهستانی تشکیل شده و آقای شریدان نظریه دولت ایران را راجع به طرز معاش مهاجران بیان کردند که خریدهای مهاجران هم از حیث کمیت و هم از حیث کیفیت تاثیر کاملی در اوضاع خواربار اهالی پایتخت کرده و موجب تنگی و گرانی و نایابی اجناس می‌شود؛ به‌خصوص اینکه خریدها یکجا و یک قلم انجام می‌شود.

بالاخره، پس از مذاکرات شریدان پیشنهاد کرد کمیته‌ای مرکب از سه نفر مطلعان ایرانی و نماینده سفارت آمریکا و نماینده سفارت لهستان و انگلیس و نماینده مهاجران لهستانی تشکیل شود و خواربار مهاجران درنهایت صرفه‌جویی و سختی جیره‌بندی شود و به‌طوری که خوراک آنها به کلی ساده و بدون هیچ‌گونه تجمل تهیه شود.» و نیز همان نشریه در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۲۱ درباره محدود کردن خرید خواربار مهاجران لهستانی می‌نویسد: «مساله خوارباری که برای مهاجران لهستانی همه روزه در پایتخت تهیه و مقدار آن جلب توجه کرده بود در کمیسیونی که با حضور آقای شریدان و نماینده سفارت‌های آمریکا و انگلیس و لهستان و نماینده خود مهاجران تشکیل یافت تاثیر خریدهای سنگین آنها تصدیق شد و حتی نمایندگان آمریکا و بریتانیا صریحا اظهار موافقت کردند که از لحاظ تامین آسایش اهالی تهران باید در خرید خواربار مهاجران تخفیف کلی داده شود و پس از مطالعه کامل موافقت شد که خرید خواربار لهستانی‌ها تحدید شود. به‌عنوان مثال گوشتی که قبلا ۴۲۰۰ کیلو مصرف روزانه لهستانی‌ها بود و از سوی آنها خریداری می‌شد من بعد مقدار خرید آنها به ۲ هزار کیلو پایین آورده خواهد شد و همین‌طور اقلام خوراکی دیگر نیز به این شکل خواهد بود.» صورت احتیاجات روزانه مهاجران لهستانی که در تاریخ ۱۲/  ۲ و۱۶/  ۲/  ۱۳۲۱ به سرپرست آنها تحویل داده شده است در اسناد وجود دارد.

علاوه بر این، ازآنجاکه کمبود قماش برای تولید لباس نیز در مدت زمان استقرار آنها در تهران به وجود آمده بود. احتمالا نقش آنها در این زمینه بی‌تاثیر نبوده است. بر پایه یکی از اسناد به دست آمده، مقدار زیادی پارچه از سوی سرپرست لهستانی برای تهیه لباس برای کودکان از ریاست کل اداره معاملات خارجی تقاضا شده بود که با درخواست آنها موافقت شده بود. ازآنجاکه کمبود خواربار و بحران نان علاوه بر تهران در بندر انزلی، اصفهان، و قزوین نیز وجود داشت و گزارش‌ها حاکی از وضعیت وخیم اقتصادی و کمبود خواربار در این شهرها بود. ظاهرا حضور مهاجران لهستانی در این شهرها نیز به بحران خواربار دامن می‌زد. برای مثال، درحالی‌که بر اثر کمبود آرد و خواربار قتل و غارت در شهر اصفهان اتفاق می‌افتاد، برپایه یکی از اسناد، سرپرست مهاجران لهستانی این شهر به نام «دیموویسکی» در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۲۱، علاوه بر درخواست تامین مایحتاج لهستانی‌های مقیم از استاندار، برای تعداد دیگر از اتباع که قرار بود بعدا وارد شوند، درخواست کالاهایی به این شرح کرد: شکر، دو کیسه؛ آرد سفید، یک کیسه؛ و برنج صدری، ۳ کیسه.

درنتیجه، با رسیدن حدود ۳۰۰ نفر دیگرا ز مهاجران لهستانی به اصفهان در ۲۸خرداد همان سال، وی درخواست خود را تکرار کرد و با آن موافقت شد. در قزوین، درحالی‌که بحران نان و خواربار این شهر را فلج کرده بود. برپایه گزارش یکی از اسناد، متفقین حاضر در شهر علاوه بر اینکه خود مصرف کننده خواربار به شمار می‌رفتند برای لهستانی‌های مقیم این شهر تقاضای ۱۲ کیلوگرم گوشت گوسفند و گاو و همین مقدار سبزیجات و پیاز و سیب‌زمینی و مقداری میوه کرده بودند و از فرماندار شهر خواسته بودند مساعدت‌های لازم را در این زمینه فراهم بیاورد. بندرانزلی نیز به علت ورود و اسکان عده زیادی از مهاجران لهستانی با کمبود خواربار و ارزاق روبه رو شده بود. به‌طوری‌که، به علت مصرف بالای برنج در این شهر و کمبود آن، کارکنان اداره بندر تقاضای مقداری برنج کرده بودند. حضور آنها در مشهد نیز تاثیر زیادی بر بحران خواربار گذاشته بود. به‌طوری که، در سال‌های حضور آنها در مشهد یعنی در سال ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲ به علت کمبود ارزاق عمومی قحطی و گرسنگی شدید بین مردم رواج یافته بود که دامن آن همه خانواده‌ها را گرفته بود.

بنابراین، به علت بروز چنین مشکلاتی بود که وزارت امور خارجه از سفارت شوروی در تهران خواسته بود که به علت کمبود خواربار در کشور از ورود مهاجران غیرنظامی لهستانی از خاک این کشور به ایران جلوگیری کند. اما، با درخواست آنها با ورود به ایران موافقت نشد؛ زیرا بر پایه یکی از اسناد حدود ۷۰ هزار نفر دیگر در خاک شوروی منتظر بودند تا به خاک کشور وارد شوند.

 منبع: محسن بهشتی‌سرشت، محمد محمدپور و غلامرضا یوسفی، «تبعات اجتماعی اسکان مهاجران لهستانی در ایران»، فصلنامه گنجینه اسناد، ۱۳۹۲.

تاریخ و اقتصاد