ناصرالدین شاه آخرین پادشاهی بود که کشورش را از دست‌اندازی‌های قدرت‌های بزرگ مصون نگه داشت. وی دریافته بود که سخت‌ترین مخاطرات از جانب همسایه شمالی مملکت، یعنی روسیه متوجه ایران است. آن‌طور که رئیس الوزرای وقت، مخبرالسلطنه روزی به من (بلوشر) گفت؛ پدر او از طرف ناصرالدین شاه به‌صورت پنهانی مامور شد در سال ۱۸۸۳م. با بیسمارک مذاکره کند تا مطمئن شود که با چه شرایطی ایران می‌تواند از حمایت دولت آلمان در برابر روسیه برخوردار گردد. از سوی دیگر، هیاتی نظامی از دولت آلمان بیاورد که با کمک آن بتواند قشون ایران را تجدید سازمان دهد. بیسمارک ضمن دو جلسه مذاکره از اوضاع و احوال حاکم بر ایران به تفصیل اطلاع حاصل کرد، اما اظهار آمادگی نکرد تا با ایجاد اتحاد برای دولت آلمان، روابط خود را با روسیه در معرض خطر قرار دهد. به هر حال موافقت کرد دو افسر آلمانی برای فرماندهی قسمت‌های پیاده نظام و توپخانه از طرف دولت ایران استخدام شوند و در سایر موارد به ایران توصیه کرد که به دولت انگلستان متکی باشد. نتیجه دیگر این مسافرت سیاستمدار ایرانی به برلین آن شد که سفارتخانه آلمان و همچنین یک مدرسه آلمانی در تهران تاسیس شود.»

منبع: بلوشر، ویبرت، سفرنامه بلوشر، ترجمه کیکاووس جهانداری.