در جامعه ما افرادی وجود دارند که می‌گویند: «نمی‌دانم چرا هر کاری که می‌کنم به بن بست می‌رسم و شکست می‌خورم. نمی‌دانم دلیل این اتفاقات چیست. خسته شدم اینقدر سرزنش شنیدم.» این افراد نیاز به کمک دارند و برای کمک به این افراد، می‌خواهیم در این مقاله اشاره‌ای کوتاه به چند دلیل برای این اتفاق داشته باشیم:

۱- باور‌های برنامه‌ریزی شده در ذهن شما ویروسی شده است! باور‌های ویروسی باور‌هایی هستند که شما را سمت بیماری می‌برند. این بیماری می‌تواند بیماری روانی باشد، می‌تواند بیماری جسمی باشد، می‌تواند بیماری ذهنی یا حتی بیماری سبک زندگی شما باشد. ذهن شما از دوران کودکی بد تربیت شده است و باورهایی وارد آن شده است که مهر ناکارآمدی، بی کفایتی و بی لیاقتی را بر شما زده است. یکی از دلایلی که برخی از افراد به ندرت کاری را با موفقیت انجام می‌دهند این است که مبتلا به باور‌های تضعیف‌کننده در ضمیر ناخودآگاه یا نیمه خودآگاه خود هستند. برای شناسایی و اصلاح این باور‌ها باید حتما از یک متخصص کمک بگیرید.

۲- شما خود را نمی‌شناسید! شاید باور نکنید، اما شناخت خود به شما کمک بزرگی در یافتن راه مناسب می‌کند. یکی از دلایلی که برخی از افراد به ندرت موفق می‌شوند این است که خود را و سبک‌های موجود در وجود خود را نمی‌شناسند. آنها نمی‌دانند که سبک زندگی کردنشان، کار کردن‌شان، تفریح کردن‌شان، فکر کردن‌شان، ارتباط برقرار کردن‌شان، پیش رفتن‌شان، جذب کردن‌شان و... چیست. بنابراین، از مسیر‌ها و با شیوه‌های اشتباه می‌خواهند به مقصدی درست برسند. بعضی از افراد توانایی‌ها، علایق واقعی و استعداد‌های خود را نمی‌شناسند؛ بر اساس شناخت اشتباه از خود تصمیم می‌گیرند و قدم بر می‌دارند و به تبع آن، شکست می‌خورند. بنابراین، اینکه شما بدانید دقیقا چه کسی هستید کمک شایانی به شما در یافتن راه مناسب می‌کند.

گاهی افراد تصورات نادرست و توهماتی نسبت به توانایی‌ها و استعداد‌های خود دارند. این افراد غالبا خود را خیلی آماده برای مشاغل و سمت‌هایی می‌بینند که مهارت، تجربه یا دانش بالایی می‌خواهد. مصداق این افراد، کسانی هستند که وارد دنیای کار می‌شوند و بدون هیچ مهارتی خود را مستحق میز مدیریت و درآمد بالا می‌دانند. خودشناسی به این افراد کمک می‌کند که از توهم بیرون بیایند، بر زمین و در واقعیت قرار گیرند، جایگاه خود را پیدا و از همان جا شروع به پیشرفت کنند. فراموش نکنید اگر جایگاه واقعی خود را نشناسید، پیشرفت نخواهید کرد زیرا نمی‌دانید از کجا باید شروع کنید.

۳- شما یک مسیر را ادامه نمی‌دهید. یکی دیگر از دلایلی که بعضی از افراد به ندرت موفق می‌شوند می‌تواند این باشد که دائما از این شاخه به آن شاخه می‌پرند. اگر شما یک مسیر را تا رسیدن به هدف پیگیری نکنید و پس از مدتی آن را رها کنید، بالطبع موفق نمی‌شوید. پیگیری و ممارست از اصول اولیه و مهم رسیدن به موفقیت در انجام کار‌ها است.

۴- شما برنامه‌ریزی صحیح در انجام کار‌ها ندارید. داشتن برنامه‌ای منسجم، صحیح و هوشمندانه از مهم‌ترین اصول رسیدن به موفقیت است. اگر برنامه صحیحی برای انجام کارهایتان نداشته باشید پس از مدتی تلاش متوقف می‌شوید. برنامه‌ریزی صحیح به شما کمک می‌کند که بدون سردرگمی راه را بپیمایید و برنامه‌ریزی هوشمندانه به شما کمک می‌کند که از اتلاف وقت، انرژی و سرمایه خود جلوگیری کنید.

۵- شما هدف‌گذاری را بلد نیستید. هدف‌گذاری یک مهارت و یک علم است. آیا شما در زندگی خود هدف یا اهدافی دارید؟ این اهداف چه هستند؟ آیا این اهداف متناسب با شما و واقعی هستند؟ آیا به این اهداف متعهد هستید؟ آیا این اهداف، اهداف خود شما هستند یا آنها را از دیگران قرض گرفته‌اید ؟ آیا هدف‌گذاری را بلد هستید؟ آیا می‌دانید که چطور می‌توانید به اهدافتان برسید؟ آیا می‌دانید که ده سال دیگر یا حتی سه سال دیگر می‌خواهید کجا و در چه موقعیتی باشید؟

۶- شما از موفقیت می‌ترسید. یکی از بزرگ‌ترین ترس‌های بسیاری از افراد «ترس از موفقیت و قدرت درون» است. اغلب فکر می‌کنند که مردم از شکست می‌ترسند اما جالب است بدانید که بسیاری از مردم به همان اندازه که از شکست می‌ترسند از موفقیت نیز هراس دارند. بسیاری از انسان‌ها زمانی که می‌بینند موفقیت‌شان نزدیک است وحشت زده می‌شوند و به هر طریقی و به‌صورت ناخودآگاه موفقیت و شادی را از خود دور می‌کنند. آیا زمانی که به موفقیت نزدیک می‌شوید بسیار هیجان‌زده می‌شوید؟

۷- شما خودکم‌بینی دارید. بر اساس باور‌های سمی و ویروسی، ممکن است شما دچار خود کم بینی باشید و خود را لایق رشد و موفقیت ندانید. جملاتی مانند: «تو هیچی نمی‌شوی! تو هیچوقت نمی‌توانی یک کار را درست انجام دهی! تو کافی نیستی! این کار را هم مثل کار‌های دیگری که انجام ندادی کنار می‌گذاری! و...» جملاتی هستند که دائما در ذهن شما تکرار می‌شوند. جملات ناامیدکننده‌ای که از والدین و بزرگتر‌های خود به ارث برده‌اید و امروز درون شما زندگی می‌کنند. واقعیت این است که هیچکدام این باور‌ها واقعی نیستند و شما نباید آنها باور کنید. شاید بگویید واقعی هستند چون اتفاق می‌افتند، اما ما به شما می‌گوییم که « آنها اتفاق می‌افتند، چون شما باور دارید که باید اتفاق بیفتند!»