بدیل‌سازی برای داعش

جوزف نای

استاد دانشگاه هاروارد

دولت خود خوانده اسلامی با انتشار فیلم‌های خشونت‌آمیز از قبیل سربریدن‌ها، تخریب آثار باستانی و استفاده ماهرانه از شبکه‌های اجتماعی، بیشترین توجه را در جهان به خود جلب کرده است. این گروه همچنین با اشغال بخش بزرگی از سوریه و عراق و با برگزیدن شهر رقه به‌عنوان پایتخت، ادعای خلافت می‌کند و به این شیوه توانسته بسیاری از نیروهای افراطی خارجی‌تبار را به سوی خود جذب کند.


باراک اوباما، رئیس‌جمهوری ایالات‌متحده می‌گوید خلافت خودخوانده اسلامی باید به‌طور کامل شکست داده شود. او ژنرال «جان آلن» را به‌عنوان فرمانده نیروهای 60 کشور که در ائتلاف آمریکایی حضور دارند برگزیده است. این گروه علیه داعش حملات هوایی انجام می‌دهد، نیروهای ویژه تربیت می‌کند و این نیروها را به جنگ داعش اعزام می‌کند. البته برخی از منتقدها معتقدند باراک اوباما باید سربازان آمریکایی بیشتری را در این جنگ دخیل کند، برخی دیگر هم می‌گویند ایالات‌متحده باید دکترین «مهار» را در مورد این گروه پیاده کند.


نامزدها در کارزارهای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری ایالات‌متحده، مدعی‌اند که پای سربازان آمریکایی را به عراق و سوریه باز خواهند کرد. آنها درست می‌گویند: باید پوتین‌های سربازان برای جنگ با داعش به زمین برسد. اما کسانی که این پوتین‌ها را باید به پا کنند سربازان ترکیه‌ای و سنی هستند نه سربازان آمریکایی. آنها می‌گویند آمریکا و متحدانش با یک تهدید سه‌گانه روبه‌رو هستند.


سه نکته قابل توجه در شاکله دولت خودخوانده اسلامی می‌توان مشاهده کرد: این گروه تروریستی چند ملیتی، مانند یک دولت است و ریشه‌های مذهبی و ایدئولوژیک دارد. این گروه پس از اینکه آمریکا عراق را به اشغال خود درآورد از دل القاعده بیرون آمد، و مانند القاعده یک گروه تکفیری محسوب می‌شود. اما اینها از سلف خود پیش‌تر رفته‌اند، آنها یک خلافت تاسیس کرده‌اند و مانند یک رقیب برای القاعده ظاهر شده‌اند. آنها توانسته‌اند بخشی از خاک عراق و سوریه را به اشغال خود در آورند و سرزمینی برای اهداف ادعایی خود فراهم کنند، و این گروه نه تنها در برابر به گفته آنها کفار بلکه علیه شیعیان و مسلمانان صوفی نیز وارد جنگ شده است، از این رو به این گروه تکفیری می‌گویند و آنها را نباید پیرو راستین اسلام به حساب آورد.


دولت خودخوانده اسلامی اسلام تحریف شده قرن هفتم را می‌ستاید اما با رسانه‌های متعلق به قرن بیست و یک ماهرانه آن را اشاعه می‌دهد. ویدئوها و کانال‌های رسانه‌های اجتماعی برای آنها تبدیل به یک ابزار موثر شده‌ است تا از این طریق بتوانند اقلیتی از مسلمانان، به‌ویژه جوانان اروپایی، آمریکایی، آفریقایی و آسیایی را به سوی خود جذب کنند. جوانانی که در تلاش هستند تا هویت خود را بشناسند، جوانانی ناراضی که بسیاری‌شان به سمت «شیخ گوگل» کشیده می‌شوند و اینجا جایی است که سردمداران دولت خودخوانده اسلامی منتظر آنها هستند.

بر اساس برخی تخمین‌ها در حال حاضر ۲۵ هزار سرباز خارجی به خدمت داعش در آمده‌اند. آنهایی هم که کشته می‌شوند، جای خالی‌شان به زودی با یک نیروی تازه‌نفس‌تر پر می‌شود.


ماهیت سه سویه این گروه موجب شده است تا موقعیت دیپلماتیک دشواری خلق شود. از یکسو، لازم است که علیه این گروه از ضرب و زور نظامی استفاده کرد، زیرا اراضی تحت اشغال‌شان به نوعی موجب مشروعیت بخشی آنها در نزد بخشی از مسلمانان می‌شود، اما اگر پای سربازان آمریکایی به زمین برسد، قدرت نرم‌افزاری این گروه موجب گسترش و رشد عجیب و غریب‌ترش می‌شود و آنها می‌توانند با یک فراخوان سربازان بیشتری را از سراسر دنیا به سوی گروه خود جذب کنند.


به همین دلیل است که می‌گویم باید پوتین این جنگ به پای سربازانی برود که سنی هستند. حضور نیروهای شیعه در جنگ موجب می‌شود که این گروه در بین سنی‌ها مدعی شود که به جنگ کفار رفته است.

البته باید از کردها نیز تشکر کرد که به جنگ داعش رفته‌اند، کردهایی که عمدتا سنی هستند و به همین دلیل، در یک سال گذشته، داعش ۳۰ درصد از اراضی تحت تصرف خود را در برابر کردها از دست داده است.


پس از افتضاح لیبی (جایی که شبه‌نظامیان تندرو کنترل سه استان آن را به دست گرفته‌ و به داعش اعلام وفاداری کرده‌اند)، باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا به فراست دریافته است که باید فشارهای خود را برای سقوط بشار اسد کاهش دهد، زیرا متوجه شده که دولت خودخوانده اسلامی در حال افزایش اراضی‌اش در این کشور است و علیه سوری‌های غیرسنی نیز در حال پیاده کردن یک نسل‌کشی فاجعه‌بار است، البته اسد یک انگیزه خوب برای داعشی‌ها است تا بتواند به این بهانه که دولت وی علوی است، سنی‌های خارجی بیشتری را به‌عنوان سرباز به کار گیرد.


دیپلماسی آمریکا این است تا حامیان اسد، یعنی ایران و روسیه را متقاعد کند تا با برکناری وی کنار بیایند بدون اینکه به ساختار حکومت سوریه دست بزند.

یک منطقه پرواز ممنوع یا منطقه امن برای میلیون‌ها سوری آواره می‌تواند به تقویت مجدد دیپلماسی آمریکا منجر شود. کمک به این آوارگان، به دلیل اهمیت نوع دوستی و بشر دوستی، می‌تواند در نهایت به قدرت نرم‌افزاری ایالات‌متحده در ماجرای سوریه ختم شود.


چنانچه مشاهده می‌شود سرمایه‌گذاری و راهبردهای نرم‌افزاری ایالات‌متحده تاکنون کافی نبوده است، البته استفاده از قدرت سخت‌افزاری نیز نمی‌تواند کارگشا باشد، به ویژه برای مبارزه با دولت خودخوانده اسلامی در فضای سایبری و مقابله با حساب‌های کاربری آنها در شبکه‌های اجتماعی به قدر کفایت عمل نکرده است. حتی اگر آمریکا و متحدان آن بتوانند در یک دهه آینده داعش را نابود کنند‌، باید خود را برای یک گروه تکفیری تندروی دیگر که از خاکستر همین گروه برخاسته‌اند، آماده کنیم.


در اروپا جنگ بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها بیش از یک و نیم قرن به طول کشید و آن هم زمانی به صلح رسید که آلمان در طول بیش از ۳۰ سال، نیمی از جمعیت خود را از دست داد. ما باید انتظار همین پیچیدگی را در خاورمیانه داشته باشیم.