وضع طبقات مختلف در ایران باستان

رویا غلامپور- کریستن سن مستشرق نامدار دانمارکی در مقدمه کتاب خود می‌نویسد: از زمان‌های بسیار قدیم، ایرانیان جامعه دودمانی تشکیل داده بودند طایفه و کشور. قوم ایرانی خود را آریا می‌نامید و اصطلاح نژادی و جغرافیایی ایران از آن است. در ایران غربی اساس و قاعده دودمانی تا حدی در زیر قشری که از تمدن بابلی اخذ و اقتباس شده بود، پنهان بود. شاهنشاهی هخامنشیان دنباله سلطنت آشور و بابل و عیلام به شمار می‌رفت. روش سیاسی این سلسله، همان بود که پادشاهان بابل و ماد داشتند و بعد در نتیجه کاردانی و کفایت و تدبیر سیاسی کورش و داریوش به کمال رسید، اما تشکیلات دودمانی معذلک از میان نرفته و در سرزمین ماد‌ها و در پارس باقی بود. از آثاری که در کتیبه مزار داریوش، در نقش رستم، باقی‌مانده پیداست که در آن داریوش خود را از حیث نسب، پسر ویشتاسب و از لحاظ دودمانی، هخامنشی و از جهت طایفه، پارسی و از حیث ملیت، آریایی می‌نامد. ایران هخامنشی هفت دودمان ممتاز داشت که یکی از آنها نژاد سلطنتی بود. هرودوت به خطا است که امتیازات این دودمان‌ها را اجرا و شرکت آنها را در قتل گئومات (بردیای دروغی) می‌داند. علاوه بر این حلقه، از بزرگان نسبی در شاهنشاهی هخامنشی، یک سلسله از گماردگان (گمارده، گماشته یعنی مقطع و تیولدار) نیز وجود داشتند. مثلا در آسیای صغیر خاندان‌های کهنی از امرا تحت ریاست و فرمان شاه سلطنت می‌کردند؛ ولی شهربانان در کار آنها نظارت موثری داشتند. کسانی هم که به دودمان‌های بزرگ منسوب نبودند از پارسی و مادی و حتی یونانیان تبعید شده از وطن، ممکن بود بر اثر عطای شاهنشاه، صاحب اراضی و عنوان «امارت»شوند. روابط این تیولداران با شهربانان برای ما واضح نیست، همین قدر معلوم است که کمابیش امتیازاتی داشته‌اند؛ چنانکه می‌توانسته‌اند مالیات رعایای خویش را پس از وصل، به خود اختصاص دهند. زندگی اجتماعی در عصر ودایی «عصر ودایی عصری است که آریایی‌های ایرانی و هندی با هم می‌زیستند یا تازه از هم جدا شده و هنوز آداب و رسوم یکدیگر را فراموش نکرده بودند. این عصر را به‌نام کتاب ودا که قدیمی‌ترین کتب آریایی است عصر ودایی نامیده‌اند... آیین زندگی در عصر ودایی بر اساس خانواده و عشیره و قبیله بود... خانواده هسته مرکزی تشکیلات اجتماعی آریایی بود که ریاست آن را پدر خانواده داشت که حامی و نگهبان اهل خانه خود بود و مادر بانوی خانواده شمرده می‌شد. پس از خانواده، عشیره یا گوترا قرار داشت و گوترا به معنی محل حفاظت گاوهاست و چون آریاها در شرایط شبانی زیست می‌کردند، خانواده‌هایی که برای نگاهداری گاوهای مشترک داشتند گشتی نامیده شدند. از اجتماع چند گشتی یک گرامه تشکیل می‌شد که معنی آن «مجموعه» است. و «ویسه» یا «ویس پارتی» می‌خواندند. مجموعه چند ویس را یک جانه یا قبیله بزرگ می‌خواندند و رییس آن را «راجان» یعنی شاه می‌نامیدند» عقیده شرق شناسان روسی: پیش از فتوحات پارس سازمان اجتماعی قبیله‌های ایرانی بر پایه «جماعت عشیرتی» (ویس) قرار داشت که پیر عشیره در راس آن بود. خانواده (که پدر رییس آن بود) جزو جماعت عشیرتی شمرده می‌شود. دسته‌ای از جماعت‌های عشیرتی «زانتو» را تشکیل می‌دادند و قبیله رییس یا پیشوایی را شاخص می‌داده که در آن باره در اوستا، کتاب دین زرتشتی، آمده است. در این دوران بود که در داخل عشیره قشرهایی به وجود آمد و از میان دیگر اعضای عشیره که عامه مردم را تشکیل می‌دادند، کاهنان و اعیان که قشر علیای آن شمرده می‌شدند، پدید آمدند. به اضافه شکی نیست که بردگان نیز وجود داشتند؛ ولی عده آنان اندک بود و بیشتر کارهای خانگی را انجام می‌دادند. پس از آنکه در دوره هخامنشیان حوزه قدرت پارسیان وسعت گرفت، وضع طبقات مختلف بیش از پیش مشخص گردید. داریوش بزرگ چه در امر تمرکز و اتحاد کشور خویش و چه در مورد سازمان دادن آن، به قشرهای عالیه، به توانگران و اعیان و روحانیان و کاهنان متکی بود... در آن زمان روحانیان و کاهنان در جامعه از لحاظ سیاسی و اقتصادی نیروی بزرگی شمرده می‌شدند و داریوش به منظور جلب مساعدت ایشان، اقدامات فراوان برای حفظ مبانی رفاه و آسایش کاهنان به عمل آورد و املاک و عواید معابد را از ورشکستگی محفوظ می‌داشت، مثلا یکی از ساتراپ‌های آسیای صغیر را توبیخ کرد که چرا از زارعینی که منتسب به رب النوع «آپولون» بوده‌اند، عوارض دریافت داشته و امر کرده است که اراضی شخصی او را شخم بزنند. گواهی «اودزاگورسنت» کاهن نیز درباره حمایتی که داریوش از وی و اموال معبدی که او اداره می‌کرده، نموده است در منابع موجود محفوظ مانده. پارسیان در دستگاه دولت و کشور وضع خاصی داشتند و خراج نمی‌پرداختند. در نظر پارسیان آزاد، حمل سلاح یا اشتغال به کشاورزی یا دامداری به یک اندازه موجب احترام و شرافتمندانه بود. در جامعه ایرانی کار اجباری بردگان وجود داشت و از آنان برای انجام امور گوناگون استفاده می‌کردند، مثلا پارسیان کار ساختمانی انجام نمی‌دادند... شاه که به لشکریان متکی بود... کار ساده و ناچیز کشاورزی را تحقیر نمی‌کرد و از آن رویگردان نبود. اصول ملوک الطوایفی عهد هخامنشی و سازمان دودمانی آن، در عصر اسکندر و سلوکی‌ها و در روزگار اشکانیان نیز محفوظ ماند و تغییر اساسی در آن پدید نیامد. در طی این دوره طولانی روسای خانواده‌ها، رییس تیره و روسای تیره، رییس قبیله را انتخاب می‌کردند. زندگی مردم از شبانی و زراعت تامین می‌شد و با تکامل وسایل تولیدی همراه با گله‌داری و زراعت زندگی شهری نیز آغاز گردید و کم‌کم بر قدرت و نفوذ روسای قبایل افزوده گردید و قدرت پول جای قدرت خون را گرفت و وضع بی آلایش قدیم رو به فراموشی رفت. مطالعات گرانبار دکترگریشمن در دوره ما قبل تاریخ ایران در تپه سیلک معرف تکامل تدریجی زندگی مردم در نجد ایران است. به عقیده باستان شناس نامبرده با هجوم اقوام خارجی در طرز زندگی بومی تغییرات شگرفی حاصل می‌شود. استعمال متناوب آجر خام و سنگ‌های خشتی که با آنها دیوارها را می‌ساختند، فنون ساختمانی است که تاآن زمان در نزد ایرانیان شناخته نبود؛ فاتحان می‌بایست آن را از جای دیگر و در طی مهاجرت به تدریج آموخته باشند. این طرز بنا کردن در زمینی مسطح، که روی آن باید قصر و اقامتگاه‌های نجبا ساخته شود، مستلزم گروهی کارگر، بنا، آجرچین، عمله و سنگ کن بود. بنابراین، امیر عده‌ای را استخدام می‌کرد که برای او و بعضی نجبا مستلزم رکاب و نگهبانان خاص وی کار می‌کردند. سپس دکتر گریشمن می‌گوید، در این جامعه، به موجب آثار و قبوری که از آنها به یادگار مانده، دو طبقه توانگر و فقیر زندگی می‌کردند. در قبور طبقه ثروتمندان زینت آلات سیمین با اسلحه و ابزار مختلف دیده می‌شود، در حالی که در قبور طبقه دیگر تزئینات مختصر آهنی وجود دارد و حتی بعضی قبور، که شاید متعلق به سکنه بومی مغلوب بود، فاقد تخته سنگ و هرنوع آلات زینتی است. در نتیجه مبارزه دائمی روسای قبایل جدید با یکدیگر و با امرای محلی، عده‌ای از امرا که مقام و موقعیت مهم‌تری به دست آوردند با بزرگان و ملتزمین خود به روستاییان حکومت می‌کردند و از آنها برای شکار کردن و صید ماهی و تربیت اغنام، مالیات می‌گرفتند و در زمین‌های اختصاصی امرا عده‌ای کارگر برده مشغول کار بودند. علاوه بر این، روستاییان مجبور بودند بر حسب دستور امرا، برای ایجاد جاده‌ها، قنوات، پل‌ها و استحکامات، بیگاری کنند. در مواردی با اخذ مالیات و عوارض، مخارج روزافزون خود را تامین می‌کردند. جامعه به چندین طبقه تقسیم می‌شد: امیر، نجبا، آزاد مردان، مالک زمین و کسانی که چیزی نداشتند و در آخر بردگان. در این عهد از پیش نشانه‌هایی از ستیز آینده بین طبقات غیر مالک و روستاییان بر ضد نجبا دیده می‌شود. وضع ایران در طی سال‌های نخستین هزاره اول ق. م. می‌بایست بسیار شبیه به وضع یونان، آنچنان که «اومیروس» (هومر) شرح داده، باشد. در ساری امرا و بزرگان قرن نهم و هشتم ق. م. به نظر می‌رسد که غلامان و کنیزان (بردگان) و از همه انواع پیشه‌وران آزاد هم بودند ولی بسیار به ندرت از آنان استفاده می‌شود. همچنین آن زمان عهدی بود که ممالک کوچک شروع به توسعه نمودند و دانشمندان عموما معتقدند که روستاییان این عصر از آزادی در ایران استفاده بیشتر می‌کردند تا در بین‌النهرین یا مصر. فلاحت تمایل به تقسیم املاک را به واحدهای کوچک‌تر و خرده مالکی که تشنه پیشرفت حقیقی در وضع موجود شرق قدیم در عهد مفرغ بود، نشان می‌دهد. هنگامی که پارسیان قدم به خاک ایران گذاشتند با سازمان ملوک‌الطوایفی وسیعی که در ایران بود، روبه‌رو گردیدند. آنها ضمن فراگیری بسیاری از مظاهر تمدن ایران هنرهای خود را نیز به آنها آموختند. مقارن تشکیل حکومت مادها، آهن بیش از پیش در فعالیت‌های تولیدی به کار می‌رود، شهرها وسعت می‌یابد و صنوف و پیشه وران هر یک موقعیت خاص پیدا می‌کند. روی کارآمدن حکومت هخامنشی و بسط قدرت فرمانروایان این سلسله در منطقه وسیعی از آسیای غربی و ایجاد داهه‌ای امن در خشکی و دریا بیش از پیش وضع طبقات و حدود قدرت و اختیارات سیاسی و اقتصادی آنها را مشخص نمود. در شاهنامه «جمشید» پادشاه بزرگی است که آلت جنگ و فن نوشتن و بافتن را اختراع کرد، طرز استفاده از حیوانات را به مردم آموخت و طبقات چهارگانه روحانی و نظامی، فلاح و پیشه ور را به وجود آورد. علی پاشا صالح مترجم تاریخ ادبی ایران، توضیح می‌دهد که طبقات چهارگانه فوق را گروه نیساریان، گروه بسودی یا نسودی (کشاورزان) وگروه اهنوخوشی یا اهتوخوشی (دست ورزان و کارگران) نیز نوشته‌اند. بنا به حکایت‌های ملی ایران، جمشید در دوران سلطنت هفتصد ساله خود دیوان ناپاک را به کار ساختمان وادار کرد. از احجار کریمه، فلزات و عطریات استفاده نمود. از پزشکی و درمان دردمندان و کشتی‌سازی چاره‌ها کرد (و مانند حضرت سلیمان طبق افسانه‌های اسلامی تختی هوایی بساخت.) و به این طریق هر جا اراده می‌کرد با این تخت پرواز می‌کرد. وی سر سال نو جشن بزرگ ملی یعنی نوروز را در اعتدال ربیعی بنیان نهاد. حدود و قیود طبقاتی از عهد کهن تا ظهور اسلام در ایران برقرار بود. «بلعمی» ضمن توصیف پادشاهی جمشید می‌نویسد: «او مردمان را به چهار گروه پیشه وران تقسیم کرد و هر گروه را گفت که مبادا به جز کار خود هیچ کار کنند.»استاد پورداود در بخش نخستین از گات‌ها ضمن گفت‌وگو از پیشه‌وران می‌نویسد: «پیشه در اوستا... از برای گروه چهارگانه مردم که پیشوایان و رزمیان و کشاورزان و دست‌ورزان باشند، به کار رفته است.» در آغاز مردمان به سه گروه تقسیم شده بودند. بعدها دست ورزان یا دستکاران را از کشاورزان جدا کردند. «پادشاه و همه سران و لشکریان از ارتشتاران، موبدان و پیشوایان و دبیران و دانایان از آرتوربانان، برزگران و شبانان و همه دست‌ورزان چون آهنگر و کفشگر و درودگر و جز آن از والستریوشان به شمار بودند.» پژوهندگان خارجی برای روشن کردن وضع اجتماعی و طبقاتی ایران تلاش بسیار کرده‌اند از جمله ریچارد فرای می‌نویسد: ... بسیاری از محققان موقع یا وضع اجتماعی را از لحاظ عمودی و افقی بررسی می‌کنند. از نظر عمودی، شخص را در واحد‌های خانواده و کلان و ایل می‌سنجند و از نظر افقی، موقع او را در یک طبقه اجتماعی آنچنان که از تولد و شغل او بر می‌آید؛ مانند طبقه پیشه‌وران یا اشراف پایین تر یا مانند آنها بررسی می‌کنند. با آنکه در منابع کهن از چیرگی زن بر مرد در مشرق زمین سخن رفته ولی آثاری از این وضع در میان ایرانیان قرن هفتم و ششم پیش از میلاد نمی‌توان یافت. کلان پدرسالاری که در آن مردان در مناسبات خویشاوندی مقام برتری داشتند واحد جامعه ایرانی بود، اما اهمیت مرد در خانواده‌های کوچک و قبایل بزرگ‌تر اندک بود. می‌توان ساختمان عمودی جامعه ایرانی را به گونه زیر مجسم کرد (مقایسه دقیق نیست): ۱- خانواده۲- کلان ۳- قبیله۴- استان یا کشور۵- ملت یا مردم. سکه‌های دوره هخامنشی

وضع طبقات مختلف در ایران باستان