مرتضی پیچکا 

دعوای زرگری برانکو و کی روش هرچه نداشت، تا مدت‌ها سوژه در اختیار رسانه‌ها قرار داد. خصوصا که این ماجرا با استعفای کی‌روش وارد فاز جدی‌تری هم شد. پینگ‌پنگ آنها یک هفته‌ای ادامه داشت. مرد کروات می‌گفت و مرد پرتغالی هم پاسخ می‌داد. در این میان اتفاق نادری که به نظر نمی‌رسد در جای دیگری به جز ایران رخ دهد، دیپورت هفت ملی پوش پرسپولیس از اردوی امارات به تهران بود که مطمئنا هم تیم ملی و هم سرخپوشان پایتخت را در ادامه مسیر دچار یک بحران دوگانه خواهد کرد. درحالی که این موضوع به مشکل روز فوتبال ایران تبدیل شده است، یک مقایسه ساده با کشورهای صاحب فوتبال می‌تواند نشان دهد که استقرار یک مدیریت منسجم در راس این هرم، می‌تواند از بروز چنین اتفاقات و چالش‌هایی، جلوگیری کند.

داستان نیمار

موردی که باعث نزاع میان بارسلونا و فدراسیون فوتبال برزیل در سالی که گذشت شد، بحث استفاده از نیمار در تیم ملی این کشور بود. لوییس انریکه از مدیران تیمش خواسته بود که زمان استراحت مهاجم جوان تیمش کاهش پیدا نکند. آن هم در سالی که سلسائو هم کوپا آمه‌ریکا را در پیش رو داشت و هم المپیک را. در این میان مسوولان بارسا میخ خود را محکم کوبیدند و اعلام کردند که تنها اجازه حضور در یکی از این دو تورنمنت را به نیمار خواهند داد. موردی که ابتدا با مخالفت برزیلی‌ها مواجه شد اما پس از کشمکش‌های فراوان، سرانجام تصمیم به حضور این ستاره در المپیک ریو گرفته شد. این چنین بود که زور آبی و اناری‌ها به فدراسیون سرشناسی مانند برزیل رسید. دلیل آنها هم قانع‌کننده بود. آنها سالانه چندین میلیون یورو به نیمار حقوق می‌پردازند و نمی‌خواستند به راحتی او را درزمان غیرموجه دراختیار تیم ملی برزیل قراردهند.

لجوج مانند کونته

هرچند که جان اوبی میکل جزو بازیکنان ثابت چلسی به شمار نمی‌رفت اما عدم حضور در اردوی پیش فصل تابستانی این تیم، سبب شد تا مربی جدید باشگاه رسما هافبک اهل نیجریه را به نیمکت غل و زنجیر کند. میکل درحالی که طبق قانون این اجازه را داشت تا با چلسی باشد، ترجیح داد تا افتخار مدال برنز المپیک ۲۰۱۶ را با جوانان کشورش تجربه کند و به همین راحتی و با اعلام رسمی آنتونیو کونته، در برنامه‌های تیم باشگاهی‌اش قرار نگرفت. به همین دلیل هم بود که اوبی میکل چند روز قبل تصمیم به جدایی از چلسی گرفت. آن هم پس از ۱۰ سال. وقتی خود مربی رسما اعلام می‌کند که به بازیکنی بازی می‌دهد که در تمرینات حضور داشته باشد، دیگر جای هیچ سوالی باقی نمی‌ماند.

داستان‌های گران‌قیمت

خرید ۷۵ میلیون یورویی رئال مادرید، چندی پیش محل نزاع میان این باشگاه و فدراسیون فوتبال کلمبیا شد. داستان از این قرار بود که خامس رودریگس با وجود آسیب دیدگی در دیدار تیم باشگاهی‌اش در برابر ایبار، برای جدال برابر پاراگوئه در مقدماتی جام جهانی به تیم ملی دعوت شد. موضوعی که خشم پزشکان رئال را در پی داشت. اما لجبازی خوزه پکرمن سرمربی تیم ملی کلمبیا تمامی نداشت و درحالی که می‌رفت کار به جای باریک کشیده شود، مدیران رئال رسما فدراسیون کلمبیا را تهدید کردند و اینگونه بود که خامس به اسپانیا بازگشت. بازهم اولویت و قانون حق را به باشگاه داد.به همین راحتی.

دعوا بر سر مسی

همانگونه مشخص است، هیچ گاه مربیان ملی و باشگاهی بابت دعوت و یا عدم دعوت بازیکنان مد نظرشان با یکدیگر وارد جنگ نمی‌شوند. شاید ورژن محدودتر این اتفاق را می‌توان به حمله ادگار بائوزا سرمربی تیم ملی آرژانتین به مربیان بارسلونا مثال زد، آن هم بر سر لیونل مسی. پس از مصدومیت مسی در بازی برابر بیلبائو، او بدون آمادگی صد در صد به تیم ملی دعوت شد، نود دقیقه برابر اروگوئه به میدان رفت، گل زد و آسیب دیدگی‌اش تشدید شد. به همین دلیل خیلی زود به بارسلونا بازگشت تا دوران نقاهت خود را پیگیری کند. پس از دو بازی مسی دوباره مصدوم شد تا در آستانه فیفا دی، حضور در تیم ملی را از دست بدهد. به همین دلیل مربی تیم ملی آرژانتین مربیان بارسا را متهم به عدم مراقبت از بهترین بازیکن تیمشان کرد. پس از این انتقاد، مسوولان بارسلونا فشار‌های بائوزا را عامل مصدومیت‌های پی در پی مسی دانستند و اعلام کردند که شرایط حضور او در تیم ملی را محدود‌تر خواهند کرد. اینگونه بود که مربی آرژانتین از گفته‌های قبلی خود عقب نشینی کرد تا یک بار دیگر مشخص شود این باشگاهها هستند که مطابق قانون فقط ۴۸ ساعت قبل از بازی ملی می‌توانند بازیکن را در اختیار تیم ملی قرار دهند. در آن مقطع رسانه‌ها به شوخی نوشتند برای موفقیت تیم ملی آرژانتین و البته بارسلونا باید مسی را از وسط نصف کرد.

درس عبرت

۹ سال قبل و در حالی که تیم ملی انگلیس در رقابت‌های مقدماتی یورو ۲۰۰۸ می‌جنگید، استیو مک لارن سرمربی وقت این تیم از اینکه نمی‌تواند بازیکنانش را به‌طور کامل در اختیار داشته باشد از برنامه‌های فشرده اتحادیه فوتبال این کشور گله کرد و خواستار چند روز تعطیلی بازیکنان در ژانویه شد. موردی که آرسن ونگر سرمربی هم با آن هم عقیده بود اما نمی‌خواست که بازیکنانش را در اختیار تیم ملی قرار دهد. البته همان طور که پیش‌بینی می‌شد، اتحادیه درخواست این دو نفر را بررسی کرد اما دست آخر با همان برنامه‌ای پیش رفت که از تابستان تدوین شده بود. شاید اگر اهالی فدراسیون فوتبال کشورمان نه مانند همتایان انگلیسی‌شان بلکه چند دهم آنها اقتدار داشتند و برنامه‌ریزی لیگ به هر بهانه دستخوش تغییر نمی‌شد فوتبال ایران هم جنگی از این دست که میان کی‌روش و برانکو رخ داد را تجربه نمی‌کرد.