نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به کلیاتی اشاره شد که به تعریف نسل اول و دوم تسلیحات هسته‌ای می‌پرداخت. همچنین به «قصد» و «قدرت» آمریکا در استفاده از سیستم‌های دفاع موشکی‌اش نیز اشاره و گفته شد که چین مجبور خواهد بود برنامه تحقیقاتی خود را پی گیرد. چین همچنین نگران است سیستم دفاع موشکی آمریکا قابلیت تلافی هسته‌ای این کشور را تضعیف کند. دلیل این است که پارادایم‌های امنیتی دو کشور متفاوت بوده و بر مولفه‌های متفاوتی تاکید دارد.

مفاهیم اساسی: بازدارندگی و اجبار (COERCION)

بازدارندگی [deterrence] مفهوم اساسی استراتژی هسته‌ای در آمریکا و کشورهای دیگر است. این مفهوم همچنین مفهوم مهمی برای امور متعارف نظامی است. متخصصان چینی و آمریکایی مدت‌ها است به واسطه اختلاف در رویکردهای یکدیگر در مورد بازدارندگی هسته‌ای دچار ابهام شده‌اند. به‌طور کلی، اندیشمندان آمریکایی معتقدند بازدارندگی هسته‌ای مناسب است درحالی که دانشمندان چینی بر این باورند که بازدارندگی هسته‌ای تاثیر ارعاب‌انگیز نسبتا قدرتمندی دارد. این تفاوت در درک آنها از بازدارندگی هسته‌ای یک مشکل است. بر اساس تعریف آکادمیکی که در آمریکا پذیرفته شده ، بازدارندگی نوعی رفتار اجبارآمیز است به این معنا که تهدید به اقدامات تنبیهی رقیب را وامی‌دارد تا آنچه را می‌خواهد انجام دهد، ترک کند. نوع دیگری از رفتار اجبارآمیز همان چیزی است که «توماس. سی. شلینگ» [Thomas C. Schelling] آن را «وادارندگی» [compellence: «بازدارندگی» یعنی تهدید به تنبیه برای جلوگیری از کنش طرف مقابل و «وادارندگی» یعنی استفاده از تهدید برای مجبور کردن طرف مقابل به انجام کاری که مطلوب تهدید‌کننده است] می‌نامد که در آن تهدید مشابه، رقیب را وامی‌دارد تا اقداماتی اتخاذ کند که مایل به انجام آن نیست. به دلیل شانس بسیار متفاوت موفقیت آنها، میان این دو نوع رفتار اجبارآمیز تمایزاتی نهاده شده است. با استفاده از همان اقدامات تنبیهی، اجبار رقیب به عمل بر یک مساله خاص دشوارتر از واداشتن او به صرف‌نظر کردن از اقدام خاص مد نظر از طریق بازدارندگی است.

تمایز اساسی میان بازدارندگی و وادارندگی این است که آیا آن رفتار اجبارآمیز تلاش دارد تا وضع موجود را تغییر دهد یا خیر. بازدارندگی با واداشتن رقیب به صرف‌نظر از یک اقدام، به دنبال حفظ وضع موجود است. وادارندگی با اجبار رقیب به اتخاذ یک عمل در جست‌وجوی تغییر وضع موجود است. بنابراین، بازدارندگی هسته‌ای شامل استفاده از تسلیحات هسته‌ای به‌عنوان اقداماتی تنبیهی برای واداشتن رقیب به حفظ وضع موجود است. اما وادارندگی هسته‌ای استفاده از تسلیحات هسته‌ای است به‌عنوان اقدامات تنبیهی برای اجبار رقیب به پذیرش تغییر در وضع موجود. این تعاریف از بازدارندگی و وادارندگی برای توصیف منازعات مهم و جداگانه بین‌المللی مانند آغاز ناگهانی یک جنگ هسته‌ای مناسب است. اگر یک کشور تلاش کند که یک حمله هسته‌ای ناگهانی انجام دهد، آن حمله تلاش برای تغییر وضع موجود خواهد بود. اما اگر رقیب این کشور از تهدید تلافی هسته‌ای برای بازداشتن و ممانعت از آن حمله استفاده کند، این تهدید حافظ وضع موجود خواهد بود. بنابراین، این مورد دومی به‌عنوان نمونه‌ای از بازدارندگی هسته‌ای مد نظر قرار خواهد گرفت. اگر یک کشور، حمله‌ای هسته‌ای را به‌عنوان اقدامی تنبیهی برای واداشتن رقیب به تسلیم قطعاتی از آن سرزمین انجام دهد، این نمونه‌ای از وادارندگی هسته‌ای تلقی می‌شود. در مجموع، دانشمندان آمریکایی متقاعد شده‌اند که می‌توان بازدارندگی و وادارندگی هسته‌ای را از هم متمایز کرد. آنها معتقدند که - در مقایسه با وادارندگی هسته‌ای- بازدارندگی هسته‌ای مشروع‌تر است. بنابراین، آمریکا و برخی دیگر از کشورها مسرورانه سیاست‌های هسته‌ای را به مثابه بازدارندگی توصیف می‌کنند.

مشکل این است که منازعات بین‌المللی منازعاتی «جزئی» هستند - حتی منازعات «بزرگ» مکررا نتیجه بدتر یا تشدید شدن منازعات جزئی است- و در منازعات جزئی تعیین اینکه کدام طرف ابتدا وضع موجود را تغییر داده، بسیار دشوار است. برخی مناقشات سرزمینی و اصطکاک‌های منطقه‌ای برای دهه‌ها یا حتی بیشتر تداوم یافته‌اند و از این رو، تقریبا تعیین اینکه کدام طرف ابتدا موجب تغییر شده غیرممکن است. در این شرایط، تمایز میان بازدارندگی و وادارندگی بسیار دشوار است. با تعمیم معنا، اگر یک کشور از سلاح هسته‌ای استفاده کند یا تهدید به استفاده از سلاح هسته‌ای در چنین وضعیتی کند، در این صورت قضاوت در این مورد که آیا این بازدارندگی است یا وادارندگی دشوار است. برای درک اینکه چرا ایجاد این تمایز میان وادارندگی و بازدارندگی دشوار است، مثال وخامت دو مرحله‌ای را در نظر بگیرید: اول، یک کشور از تسلیحات متعارف برای حمله به سرزمین رقیب استفاده می‌کند. سپس، رقیب آماده انجام ضدحمله‌ای متعارف برای بازپس‌گیری سرزمین اشغال شده می‌شود. دوم، در این مرحله، کشوری که سرزمین رقیب را اشغال کرده تهدید به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای می‌کند تا مانع ضد حمله‌ای متعارف از سوی رقیب شود. با نگاه به مرحله دوم، می‌توان به این باور رسید که کشور مهاجم در حال اجرای بازدارندگی هسته‌ای است زیرا هدف او حفظ تهاجم خود و اشغال سرزمین رقیب است. با این حال، وقتی به مراحل اول و دوم می‌نگریم، روشن است که کشور مهاجم در حال استفاده از وادارندگی هسته‌ای در تلاش برای اجبار رقیب به پذیرش تهاجم و اشغال خود است. این تحلیل نشان می‌دهد در منازعاتی که در مقیاس کوچک هستند یا به تدریج رو به وخامت رفته و تشدید می‌شوند، تعیین این مساله بسیار دشوار می‌شود که کدام طرف ابتدا وضع موجود را تغییر می‌دهد. دانشمندان چینی این موضع را اتخاذ می‌کنند که مسائل مختلف در یک منازعه «به هم پیوسته» هستند و توجه زیادی به تشدید و وخامت بحران معطوف می‌دارند. بنابراین، در نگاه آنها، بازدارندگی و وادارندگی هسته‌ای اغلب غیرقابل تمایز هستند. در واقع، دانشمندان چینی اغلب تمایزی آگاهانه میان این دو نمی‌نهند. بنابراین، وقتی دانشمندان چینی از عبارت «بازدارندگی هسته‌ای» استفاده می‌کنند شامل ایده وادارندگی هسته‌ای هم می‌شود که در قاموس آنها عبارت «بازدارندگی هسته‌ای» برابر است با عبارت «اجبار هسته‌ای»، چنانکه از سوی دانشمندان آمریکایی مورد استفاده قرار می‌گیرد. دانشمندان چینی به تکرار بازدارندگی هسته‌ای را به نقد می‌کشند؛ اما وقتی آنها چنین می‌کنند، در واقع در حال نقد عنصر وادارندگی اجبار هسته‌ای هستند. اگر نقش تسلیحات هسته‌ای به منازعات در مقیاس وسیع محدود شود، برای بازداشتن «برخورد هسته‌ای» و «برخوردهای متعارف فوق‌العاده آسیب‌رسان»، محتمل است که مساله وادارندگی هسته‌ای به‌طور چشمگیری کاهش یابد. این برداشت از بازدارندگی و وادارندگی انتقاد دولت چین را از «بازدارندگی هسته‌ای مبتنی بر استفاده اول از تسلیحات هسته‌ای» در کتاب سفید سال 1955 در مورد خلع سلاح هسته‌ای توضیح می‌دهد.