کسب و کار اسماعیلیه قلعه الموت

دولت اسماعیلی در بازار کسب‌و‌کار به‌ویژه در امر کشاورزی فعال بود و به‌خصوص در کاشت و برداشت گیاهان دارویی مهارت داشت و بسته‌های داروهای گیاهی را به فراوانی به نقاط دیگر صادر می‌کرد. یک فعالیت اقتصادی جانبی در دولت اسماعیلی ساختن اسلحه سرد بود زیرا معتقد بودند که همه باید سرباز باشند و همه باید سلاح داشته باشند و اسلحه آن روزها نیز فقط چیزهایی از قبیل شمشیر، نیزه، قمه، سپر و امثال اینها بود و ساخت آنها در داخل حکومت، نیروی کار فراوانی را می‌طلبید. آنان همچنین برای پرتاب سنگ روی دشمنان، به‌ویژه از فراز قلعه، از منجنیق استفاده می‌کردند و ساختن منجنیق نیز هنر و حرفه‌ای بود که نیروی کار ویژه‌ای ایجاب می‌کرد. به‌علاوه، ساختن دژهای سنگی مستحکم یا مرمت و تجهیز دژهای متصرفی موجود و آبادسازی زمین‌ها و مزارع آنها نیازمند نیروی کار ساده و متخصص بود و همه موارد فوق، فعالیت اقتصادی متنوع و گسترده‌ای را به همراه داشت.

کشف داروهای گیاهی و تولید زیتون و برنج، به‌خصوص در منطقه رودبار و الموت، با فعالیت گسترده و هدفمند کشاورزان اسماعیلی به‌تدریج زمینه تجارت این‌گونه محصولات را فراهم آورد و دولت اسماعیلی را به مهم‌ترین صادرکننده این اقلام تبدیل کرد؛ به‌طوری‌که صباح در آخر عمر به این موفقیت افتخار کرد و گفت: «ما بزرگ‌ترین صادرکننده دارو در جهان هستیم... آنقدر زیتون داریم که سکنه کشورها [ = شهرها ] استرآباد، طبرستان، گیلان، قومس و حتی ری با روغن زیتون ما غذا طبخ کنند و همچنین آنقدر برنج داریم که می‌توانیم سکنه قسمتی از کشورها را از برنج اینجا سیر نماییم و از دام الموت گوشت آنان را تامین کنیم.» الموت بیمارستان مجهزی هم داشت که حسن صباح به آن اشاره کرده و گفته: «اطبا و بیمارستان ما آنقدر شهرت دارد که از تمام دنیا بیماران صعب العلاج یا ناامید به الموت روی می آورند تا در اینجا مداوا شوند.» بیمارستان مذکور حتی بیماران غیراسماعیلی را به رایگان مداوا می‌کرد.

یک نکته جالب اینکه طبق نقل برخی از منابع، حسن صباح که نمی‌خواست قبرش معلوم باشد تا دشمنان استخوان‌هایش را با نبش قبر بسوزانند، تدبیری اندیشید تا از امکانات بیمارستان برای اختفای قبرش استفاده شود و بدین‌گونه عمل شد که جنازه بیماری را که به‌مرض طاعون مرده بود و باید شبانه از بیمارستان خارج و دفن شود تا دیگران آلوده و مبتلا نشوند به‌جای جسد حسن صباح در کنار ورزشگاه الموت دفن کردند و جسد حسن صباح را مخفیانه در محلی دیگر که فقط چهار تن از آن مطلع بودند به خاک سپردند. پیش‌بینی صباح درست درآمد؛ چراکه سربازان هلاکوخان قبر موسوم به حسن صباح را که تا سال ۶۵۴ هـ. ق به نام او شناخته می‌شد و زیارتگاه اسماعیلیان بود، شکافتند و استخوان‌های بیمار طاعونی را به‌عنوان استخوان‌های حسن صباح درآوردند و به رودخانه ریختند. این داستان به همین صورت در همه منابع نیامده و در برخی بدون هیچ توضیحی به قبر حسن صباح و دفن کیا بزرگ امید، چهارده سال بعد از مرگ حسن، در جوار او، در رودبار و تخریب قبر ازسوی هلاکوخان مغول اشاره شده و به هرحال، امروز هیچ محلی با عنوان قبر حسن صباح شناخته نیست.

- «تاریخ و عقاید اسماعیلیه» نوشته فرهاد دفتری، ترجمه فریدون بدره‌ای.

- «حکمت شیعی، باطنیه و اسماعیلیه» نوشته قاسم پورحسن، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا