گریختن مستر دریک به بصره! اولین هیات مدیره شرکت نفت پس‌از خلع ید

۲۹ خرداد ۱۳۳۰ مصوبه خلع ید از شرکت نفت انگلیس به اجرا گذاشته شد. مجلس شورای ملی روز هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰، طرح ۹ ماده‌ای ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب کرده و «فرانسیس شپرد»؛ سفیر وقت انگلیس در ایران، عصر‌‌ همان روز در یک کنفرانس مطبوعاتی به این اقدام مجلس اعتراض کرد. روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ مجلس شورای ملی و سنا، بنا بر ماده اول قانون اجرایی ملی شدن صنعت نفت، نمایندگان خود را برای تشکیل هیات مختلط در خلع ید از شرکت نفت سابق انتخاب کردند و این بار که انگلیس خطر را جدی‌تر می‌دید و به دلیل آنکه به چیزی جز یک نوع ملی شدن در‌‌ همان چارچوب گذشته -تصویب ملی شدن صنعت نفت در بیست و نهم اسفندماه ۱۳۲۹- رضایت نمی‌داد، شکایتی را تنظیم کرد و آن را به دیوان بین‌المللی دادگستری (دادگاه لاهه) فرستاد.

لاهه نیز‌‌ همان روز دادخواست دولت انگلیس را به وزارت خارجه ایران تسلیم کرد. با وجود واکنش شدید انگلیسی‌ها، روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۰، اعضای هیات مدیره شرکت ملی نفت ایران و سه نفر از اعضای هیات مختلط، با استقبال پرشور ده‌ها هزار نفر از مردم خوزستان وارد آبادان شدند. انگلیسی‌ها که در قالب شرکت نفت انگلیس و ایران و به مدت ۶۰ سال بزرگترین و گرانبهاترین ثروت طبیعی ایران را فارغ از هرنوع نگرانی بلعیده بودند، هرگز فکر نمی‌کردند که قانونی که از مجلس ملی ایران گذشته و به مرحله اجرا گذاشته شده می‌تواند مدیران این شرکت یغماگر را از سریر قدرت به زیر بکشد. انگلیسی‌ها این رخداد عظیم را یک نمایش نیمه جدی از سوی ایرانیان ستمدیده می‌انگاشتند، اما هیات ایرانی درمیان گردباد مخوف طبیعی ۲۹ خرداد و تظاهرات مردم خرمشهر در دفاع از مصوبه مجلس شورای ملی از پله‌های اداره مرکزی شرکت نفت بالا رفتند. در آن روز «مستر دریک» مدیرعامل انگلیسی شرکت نفت انگلیس و ایران و سایر مدیران آن به تلخی دریافتند که با هیاتی سروکار دارند که از یک پشتوانه عظیم ملی برخوردارند. وقتی هیات در برابر دفتر مدیرعامل خشمگین شرکت نفت جنوب قرار گرفت، دریک از آنان پرسید برای چه منظوری به اینجا آمده‌اید؟ سخنگوی هیات ایرانی پاسخ داد: «برای اجرای قانون ملی شدن نفت!»

دریک در حالی که رخساری برافروخته از خشم و آمیخته با نگرانی داشت در پاسخ اظهار کرد که ما قانون شما را به رسمیت نمی‌شناسیم و از لندن دستور می‌گیریم نه از دولت شما! نماینده هیات ایرانی گفت: تا رسیدن دستور از لندن فعلا یک اتاق با تمام وسایل در اختیار ما قرار دهید تا در آنجا استقرار پیدا کنیم. دریک آشفته حال که نمی‌دانست واگذاری یک اتاق در اداره مرکزی شرکت نفت انگلیس و ایران به منزله نخستین گام برای اجرای ماموریت اصلی هیات است، بدین امر رضایت داد و هیات درآنجا مستقر شد. وقتی نخستین موفقیت هیات به اطلاع مردمی که در آن سوی رود کارون گرد آمده بودند (در آن هنگام هنوز پلی روی رود کارون مقابل اداره مرکزی زده نشده بود) رسید، هیجانات و فریادهای پرشور آنها به اوج رسید و همین قضیه وحشت تازه‌ای در میان مدیران شرکت چپاولگر انگلیسی ایجاد کرد.

دریک که تازه از رویای دردناک واگذاری جایگاه و هیجانات مردم بر خویشتن تسلطی نسبی یافته بود عصر آن روز به حکم مهمان‌نوازی، مجلس عصرانه‌ای ظاهرا به منظور آشنایی با هیات ایرانی در اتاق خود ترتیب داد و به جای اینکه در پشت میز قرارگیرد در کنار اعضای هیات روی یک صندلی نشست. انجام این کار از سوی دریک ظاهرا به منزله احترامی بود که نسبت به مهمانان عالی‌مقام ایرانی به جای می‌آورد. اعضای هیات ایرانی که در دفتر دریک گرد آمده بودند، عبارت بودند از: مهندس بازرگان، رئیس هیات مدیره موقت - گزینه‌ای که مهندس حسیبی او را به دکتر مصدق معرفی کرده بود-، ناصر قلی اردلان از مجلس شورای ملی، دکتر متین دفتری از مجلس سنا، حسین مکی، عضو ناظر از مجلس شورای ملی (الهیار صالح، رئیس هیات مختلط و نجم الملک، سناتور انتصابی در میان هیات نبودند و در تهران مانده بودند).

هنگامی که دریک که خود را عامل و در واقع صاحب شرکت نفت به اعضای هیات معرفی و مترجم سخنان این مامور انگلیسی و معاون وی «مسترمیس» را به فارسی ترجمه می‌کرد یک اقدام بسیار متهورانه و جالب از طرف حسین مکی انجام شد که وضع را به نفع هیات ایرانی تغییر داد. مکی اشاره‌ای به بازرگان کرد و او را به پشت میز مدیرعامل نشاند؛ هنگامی که دریک به عقب نگاه کرد و بازرگان را در جایگاه خود دید با عصبانیت و خشم زایدالوصف از جای خود برخاسته و در حالی که به این عمل اعتراض شدید می‌کرد، فریاد زد: «من از اینجا با کشتی مخصوص شرکت به بصره خواهم رفت و از آنجا امور شرکت را اداره خواهم کرد، اما در غیاب من مسترمیس معاونم امور اینجا را زیر نظر خواهد داشت!»

اما پس از خارج شدن دریک از شرکت، میس و بقیه اعضای انگلیسی هم از اداره بیرون رفته به کشتی نشستند و به بصره شتافتند. در این وقت هیات مدیره به مکی تکلیف کردند تا به کمک کارکنان ایرانی دفتر هیات مدیره شرکت نفت انگلیس و ایران و مردم به بالای بام شتافته، پس از برداشتن پرچم انگلیس از روی بام، پرچم ملی ایران را به جای پرچم انگلیس به اهتزاز درآورند. بدین ترتیب ۲۹ خرداد ماه ۱۳۳۰، روز خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران نام گرفت. در پی خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران، کارکنان خارجی این شرکت که بیش از ۴۵۰۰ تن بودند، به‌طور دسته جمعی از ایران خارج شدند و دولت انگلیس، دست به اقدامات سیاسی وسیعی زد و ایران را تهدید نظامی کرد که البته به جایی نرسید، اما آغاز طرح کودتا علیه دولت مصدق را رقم زد.

منبع: خاطرات حسین مکی، «مصدق، سال‌های مبارزه و مقاومت» نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی