حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل به حمایت مردمی از داعش اشاره و گفته شد که دولت اسلامی عمدتا براساس ارعاب یا رضایت حکم می‌راند نه حمایت فعال مردمی. مساله مهم برای مردم این است که آنها اولا «بدیل»ی به جای داعش ندارند یعنی هیچ گزینه‌ای به جای داعش به آنها ارائه نشده و آنها چاره‌ای جز پذیرش این گروه ندارند. دوم اینکه آنها بعضا به داعش یا گروه‌های شبه‌داعشی عادت کرده‌اند. مطالعه‌ای که در سومالی انجام شد، نشان داد که تمام مردمی که زیر یوغ القاعده در مغرب اسلامی (AQIM) یا گروه‌های مرتبط زندگی می‌کنند تقریبا به پذیرش حضور جهادیون در زندگی‌شان معتاد شده‌اند. در این بخش دلایل حمایت یا عدم حمایت مردمی از داعش بررسی شده است.

در پاکستان، این وضعیت تیره و تارتر است. در حالی که تعداد اندکی از داعش حمایت می‌کنند اما اکثریت (62 درصد) می‌گویند که «چیزی درباره آن نمی‌دانند.» تجربیات قبلی از نظرسنجی‌ها در پاکستان احتمالا به این معنا است که بسیاری ترجیح می‌دهند به سوالات سیاسی پاسخ ندهند. با حرکت به سوی شرق، در جوامع دارای اکثریت مسلمان در بنگلادش یا اندونزی یا در جامعه دارای اقلیت مسلمان اما فعال فیلیپین، داده‌ها در مورد این سوال متاسفانه بسیار اندک است.

تحلیل منطقی اما امپرسیونیستی «عاصف مقدم» و دیگران از پتانسیل داعش برای استخدام حامیان در این منطقه گسترده نشان دارد که ممکن است کوچک اما بااهمیت باشد. نتیجه گیری دقیق‌تر به شواهد بیشتری نیاز دارد. اما در جامعه مسلمانان غرب آفریقاست که نظرسنجی‌ها از بالاترین درصد همراهی مردمی با داعش نشان دارد هرچند پیمایش‌های معدودی از مکان‌هایی معدود گزارش شده است: در سنگال 8 درصد حمایت خود را از داعش اعلام کردند؛ در بورکینافاسو 10 درصد؛ در نیجریه و در میان تقریبا نیمی از جمعیت مسلمانش حدود 20 درصد.

زیرشاخه محلی داعش در نیجریه یعنی «بوکوحرام» به‌دلیل فجایع گسترده و جمعی مانند آدم ربایی، تجاوز و قتل شهره خاص و عام است. بنابراین باید در مورد رقم مذکور اندکی تامل کرد. یک توضیح قانع‌کننده برای آن فراتر از تخصص نویسنده است؛ اما حدس این است که شکاف فرقه‌ای عمیق در آن کشور (در این مورد، مسلمان / مسیحی به جای سنی/ شیعه) ممکن است یکی از انگیزه‌های لازم برای جذابیت مردمی این جنبش افراطی باشد.

آخرین مورد در این نگاه ژئوپلیتیک - بر حسب تعداد - جوامع مسلمان اروپا یا نیمکره غربی است. در اینجا، ابتدا باید گفته شود که هیچ آمار واقعا قابل اعتمادی موجود نیست. هیچ‌کس با اطمینان یا دقت نمی‌داند چه تعداد مسلمان در بیشتر این مناطق سکونت دارند. با این حال، براساس بررسی نویسنده [دیوید پولاک] از بسیاری از این نظرسنجی‌های ادعایی، یک تخمین یا ارزیابی کاملا حدسی این است که نسبت مسلمانانی که با داعش در اروپا همدردی و همراهی می‌کنند تقریبا به اندازه نیجریه است؛ 20 درصد. این آمار بسیار نرم (soft) بسیار تعجب‌آور است زیرا به نظر می‌رسد یک ارجاع واقعی جهانی دارد. سرانه جریان مبارزان تروریست خارجی (FTFs) از کشورهای مختلف اروپایی به سوی داعش نشان می‌دهد که حامیان فعال داعش درصد بالاتری از مسلمانان در این کشورها را نسبت به هر منطقه زبانی دیگر تشکیل می‌دهند.

شاید نه فقط در اروپا؛ در یک کنفرانسی اشاره شد که در میان کشورهایی که دارای بالاترین نسبت مبارزان تروریست خارجی (FTFs) به ازای نفر هستند ترینیداد و توباگو قرار دارد که تقریبا از هر یک میلیون نفر 84 موردشان در زمره FTFs هستند. این کشور جزیره‌ای در این تمایز مشکوک با کوزوو اشتراک دارد اما جمعیت کوزوو- بر خلاف ترینیداد و توباگو- عمدتا (لااقل به لحاظ اسمی) مسلمان هستند.

این گشت و گذار مختصر در جوامع مسلمان اقلیت و دورافتاده باید به‌عنوان یادآوری در نظر گرفته شود که مساله عضویت FTFs متفاوت از حمایت مردمی بومی در ولایت‌های داعشی است یعنی همان جایی که داعش دارای حضور فیزیکی و سرزمینی است. همچنین متفاوت است از مساله حمایت مردمی در جوامع همسایه - عمدتا مسلمان- که ممکن است آماده مداخله و حضور داعش باشند یا نباشند. یک مثال چشمگیر دیگر: تونس دارای بالاترین سرانه نسبت مبارزان تروریست خارجی (FTFs) به هر کشور دیگر عرب است. اما این ضرورتا بدین معنی نیست که تونس دارای بالاترین نسبت کلی هواداران داعش در کل جمعیتش باشد. در مقابل، ممکن است به این معنا باشد که «به تناسب» تونسی‌های بیشتری به سوی جهاد در خارج از کشور می‌روند زیرا احساس می‌کنند در کشورشان استقبالی از آنها نمی‌شود. حقیقت این است که - مثل بسیاری دیگر از سوالات مربوطه- ما پاسخ این معما را نمی‌دانیم. چه نتیجه‌گیری کلی‌ می‌توانیم از این بررسی به دست آوریم؟ اول، البته تحقیقات بیشتری مورد نیاز است. دوم، یک مساله بزرگی که باید آن را درک کنیم- اما اغلب درک نمی‌کنیم- این است که داعش حمایت مردمی اندک اما با ارزشی در تمام جوامع عربی نظرسنجی شده دارد و شاید حمایت اندکی بیشتر در جوامع مسلمان دارای اکثریت غیرعرب در جهان یا اجتماعات مسلمان اقلیت در غرب داشته باشد. سوم، این به معنی دو مساله مهم، متضاد و دلگرم‌کننده دیگر است: «دولت اسلامی» در جایگاهی نیست که با ربودن دل‌ها و قلب‌ها بتواند سرزمین جدیدی را تسخیر کند. همچنین در جایگاهی نیست که بتواند دست به خشونت در جاهای دیگر بزند یا خشونت در جاهای دیگر را تحریک کند یا الهام‌بخش آن باشد.

آنجا که داعش به راستی حکم می‌راند - خواه در مناطق مرکزی یا ولایت‌های پیرامونی‌اش- این به معنای بازتاب مشروعیت یا حمایت مردمی نیست. بلکه کنترل این گروه بر آن منطقه یا از اجبار محض برمی‌خیزد یا از تسلیم شدن منفعلانه آن هم در غیاب گزینه‌های جایگزین عملی برای مردم محلی. نباید انتظار طغیان مردمی در برابر سلطه موجود داعش را داشته باشیم. در عین حال، نباید برای بیرون راندن داعش و نابودی قدرتش در جاهای دیگر ترسی به خود راه دهیم و نباید از واکنش شدید مردمی در برابر تلاش‌هایمان برای ریشه‌کن کردن این گروه ترسی به دل راه دهیم.