حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان از موضوعات مهمی است که دولت تدبیر و امید با در نظر گرفتن تمهیدات بسیار ویژه‌ای آن را دنبال می‌کند. یادآوری این امر که فاصله اقتصاد دانش‌بنیان در دنیا با کشور ما بسیار زیاد است باعث می‌شود تا بدانیم رسیدن به جایگاه قابل‌توجه در اقتصاد دانش‌بنیان نیازمند سرعت عمل در حمایت همه‌جانبه از این شرکت‌ها است. شرکت‌های دانش‌بنیان در دنیای امروز سهم بسیاری از اقتصاد کشورهای پیشرفته را به خود اختصاص داده‌اند؛ امری که ارزش افزوده بسیاری را با خود به همراه دارد. کشور ما هرچند با حدود ۲۷۰۰ شرکت دانش‌بنیان در ابتدای راه قرار دارد اما باید با سرعت عمل برای رسیدن به تکنولوژی روز دنیا برنامه‌ریزی شود، زیرا رقابت در حوزه فناوری و دستیابی به تکنولوژی در شرایط امروز بسیار شدید است. در این بین شرکت‌های دانش‌بنیان یا شرکت‌هایی که در این راه قدم برمی‌دارند، بیشترین انتقادها را از بوروکراسی‌های اداری می‌دانند که وقت و انرژی بسیاری را از این شرکت‌ها می‌گیرد. معضلی که باید برای آن راهکاری اساسی در نظر گرفت.

توانمندی شرکت‌های صنعتی برای توسعه اقتصاد دانش‌بنیان

مسعود شنتیائی
مدیرعامل شرکت تولیدی میکرو نرم‌افزار

مسیری که برای اقتصاد دانش‌بنیان تعریف شده، دارای چالش‌ها و مشکلاتی است که شرکت‌های فعال در این حوزه را به اهدافی که تعیین کرده‌اند، حداقل در حوزه‌های با تغییر سریع فناوری نمی‌رساند یا اینکه بهتر است بگوییم خیلی طولانی مدت است و در کوتاه‌مدت محقق نخواهد شد.این مسیر طولانی در حالی است که دنیا در حال پیشرفت است و تا ما بخواهیم با عبور از موانع و قوانین پیچیده بوروکراسی اداری به اهداف پیش‌بینی شده برسیم، کشورهای دیگر پیشرفت و تغییرات دو چندانی را شاهد خواهند بود که فاصله ما را با آنها افزایش می‌دهد.

پس می‌توان گفت اگر نتوانیم سرعت مورد نظر را در مسیر اقتصاد دانش‌بنیان داشته باشیم و دو سال زمان برای رسیدن به یک تکنولوژی صرف کنیم، آن تکنولوژی دیگر در مقایسه با فناوری سایر کشورها عقب افتاده خواهد بود. این در حالی است که روند کنونی اقتصاد دانش‌بنیان و نیز تکنولوژی موجود در کشور نشان می‌دهد با سرعت کنونی ما به اهداف ۱۴۰۴ و سرآمدی در اقتصاد منطقه دست نخواهیم یافت. به نظر می‌رسد در رسیدن به اهداف ۱۴۰۴ به‌ویژه در دستیابی به فناوری روز دنیا باید به دو نکته توجه داشته باشیم؛ نخست سرعت تغییر در دنیا و دوم سرعت تکنولوژی در کشورمان. اگر نتوانیم این دو را همزمان متحول کنیم همچنان از نظر تکنولوژی با دنیا فاصله خواهیم داشت.

اما چه باید کرد ؟برای اینکه بتوانیم به اقتصاد دانش‌بنیان دست یابیم باید از شرکت‌هایی که در این راه سال‌ها قدم بر می‌دارند حمایت کنیم، هرچند توجه ویژه دولت در دو سال اخیر قابل مشاهده است اما حقیقت این است که این حمایت‌ها کافی نیست. در حال حاضر تعداد زیادی شرکت نوپا داریم که در ابتدای راه اقتصاد دانش‌بنیان هستند و باید بستر‌های رشد را برای آنها فراهم کرد ولی نمی‌توان انتظار دستیابی کوتاه‌مدت آنان را به اهداف تجاری سازی موثر در اقتصاد داشت و احتیاج به زمان برای کسب تجربه دارند. برخی دیگر از شرکت‌ها در نیمه راه دانش‌بنیان شدن هستند که باید به آنها کمک کرد تا زودتر به اهداف خود برسند. اما در این میان شرکت‌های با تجربه صنعتی هستند که قابلیت توسعه سریع فعالیت‌های تکنولوژی نو را به‌خوبی دارند. این شرکت‌ها با توجه به سرمایه‌گذاری‌های قبلی توسط خودشان توانایی برَآورد کردن نیازهای کشور را در کوتاه‌مدت دارند، اما در شرایط کنونی اگر آنها را رها کنیم، ممکن است از ادامه راه جدید منصرف شوند، بنابراین دولت نباید فقط حمایت از شرکت‌های نوپا و تازه تاسیس را دنبال کند و حمایت از شرکت‌های با تجربه قدیمی را به فراموشی بسپارد، بلکه باید برای حمایت از این سه بخش برنامه‌های متفاوت و مدونی داشته باشد.

نکته مهم این است هرچند توجه به این سه بخش در قوانین ما پیش‌بینی شده است، اما توجه کافی عملیات به این موضوع از سوی دستگاه‌های اجرایی صورت نمی‌گیرد و کارگزاران یا تیم‌های اجرایی شناخت کافی از تفاوت‌های آنان ندارند و همه را از یک زوایه دید نگاه می‌کنند. به‌عنوان نمونه شرکت تولیدی میکرو نرم‌افزار با ۳۱ سال تجربه فعالیت‌های تخصصی و تولیدی پیشرفته، از ۵ سال پیش با همکاری برخی پارک‌های علم و فناوری و مراکز تخصصی مرتبط موفق شد در شرایط سخت تحریم با سرمایه‌گذاری در ساخت و راه‌اندازی تجهیزات تولیدی بومی، اولین تولیدکننده صنعتی نانو ذرات فلزی با روش انفجار الکتریکی در کشور باشد. درحالی که امروز در مقیاس صنعتی توان تولید این محصول را داریم و آن را تجاری کردیم، اما به علت بوروکراسی اداری و سلیقه‌ای و نه مسائل فنی هنوز نتوانسته‌ایم تاییدیه دانش‌بنیانی شرکت را از معاونت علمی و فناوری دریافت کنیم. در صورتی که کارشناسان حرفه‌ای این سرمایه‌گذاری و این نوع فعالیت را دانش‌بنیان و جا افتاده تلقی می‌کنند که با اکثریت شرکت‌هایی که به‌عنوان دانش‌بنیان مجوز گرفته‌اند، قابل قیاس نیستند. بنابراین نتوانسته‌ایم از حمایت‌هایی که از سوی دولت مشمول شرکت‌های دانش‌بنیان هستند، بهره‌ای داشته باشیم تا ذره‌ای از مشکلات کنونی شرکت در حوزه نانو تکنولوژی پس از صرف ۵ سال وقت کم شود.

از سوی دیگر برخورد سلیقه‌ای کارگزاران معرفی شده از سوی معاونت علمی برای بررسی پرونده شرکت مانعی در راه دانش‌بنیان شدن شرکت‌ها است. ما معتقدیم واگذاری امور به بخش خصوصی بسیار مناسب و مفید است، اما در بعضی موارد کارگزاران معرفی شده، خود رقیب تولیدکنندگان هم هستند که می‌تواند از نظر حفظ دانش فنی مشکلات خاصی داشته باشد. در واقع این موضوع که شرکت‌های رقیب وظیفه بررسی پرونده‌ها را داشته باشند به نوعی نقض غرض خواهد بود و دیگر صرفا وجهه بازرسی نخواهد داشت. بعضا دیده می‌شود که این کارگزاران خواهان اطلاعاتی هستند که از نظر تولیدکنندگان مرتبط با موضوع هم نیست و مدارک اضافی دریافت می‌کنند. همین امور فرآیند ارزیابی را طولانی و مختل می‌کند. تمام این موضوعات و نگرانی‌ها باعث می‌شود تا شرکت دانش‌بنیان به جای تجاری سازی محصولات خود فقط به دنبال رفع بوروکراسی و مذاکره با کارگزاران مختلف باشد. بر این اساس، مسیر طولانی بوروکراسی که هزینه‌های سنگین هم در بر دارد و اعمال سلیقه‌های شخصی برای شرکت‌ها در حدی مشکل ساز است که برخی شرکت‌ها حاضر هستند به جای صرف وقت از خیر تاییدیه‌های دولتی و طبیعتا امکاناتی نظیر معافیت‌های مالیاتی، گمرکی و تسهیلات بانکی نیز بگذرند.

در این شرایط شرکتی که دارای تمام پارامترهای مورد نظر است، فقط به‌دلیل دلسردی از قوانین از معافیت‌هایی که مستحق آنها است محروم می‌ماند و این یک تبعیض بزرگ است. برای حل این مشکل باید این موضوع را در نظر گرفت که وضعیت شرکت‌های نوپا از شرکت‌های صنعتی و پر سابقه بسیار متفاوت است و به همین دلیل باید در راه اخذ تاییدیه‌های دانش‌بنیان نیز شرایط متفاوتی داشته باشند تا بوروکراسی‌های موجود کاهش و سرعت کار افزایش یابد، زیرا تنها نتیجه مقررات موجود عقب‌ماندن شرکت‌های فعال و صنعتی است که با توجه به امکاناتی که در حوزه نانو و الکترونیک دارند با حمایت دولت و مسوولان قدم‌های بزرگ تری را بر می‌دارند.این شرکت‌های صنعتی بخش بزرگی از راه را رفته‌اند و در واحد‌های تحقیق و توسعه و آزمایشگاهی خود حجم وسیعی از کارها را پیش برده‌اند و تنها نیاز اعطای تسهیلات برای تجاری‌سازی محصولات دارند. در شرایط کنونی موانع موجود در سر راه شرکت‌های صنعتی کمتر از شرکت‌های نوپا نیست و به همین دلیل معتقد هستم شرایط برای صنعتی‌سازی و تجاری سازی اقتصاد دانش‌بنیان فراهم نیست و باید برای آن، تصمیمات فوری اتخاذ کرد. این در حالی است که به نظر می‌رسد مدیریت امور ارزیابی شرکت‌ها در معاونت توجه کافی را در رسیدگی به اعتراضات مهم ندارد.

اقتصاد دانش‌بنیان و نفرین دانایی

امیرحسین جهانی‌کیا

مدیر مشارکت صندوق نوآوری و شکوفایی

اقتصاد مبتنی بر دانش یا اقتصاد دانش‌بنیان به‌عنوان یکی از راهکارهای ایجاد اقتصاد مقاومتی مطرح بوده است. با توجه به جوان بودن اقتصاد دانش‌بنیان و شرکت‌های فعال در این حوزه، تزریق منابع مالی به این شرکت‌ها به‌عنوان یکی از راهکارهای تقویت آنها مدنظر بوده اما تخصیص منابع بهینه همیشه در اقتصاد محل بحث‌های فراوانی بوده است. در خصوص اقتصاد دانش‌بنیان نیز تخصیص منابع با توجه به تعدد شرکت‌های متقاضی دارای پیچیدگی‌های فراوانی است. بدیهی است اگر این منابع درست هزینه نشود، همان‌طور که قبلا تجربه‌های مشابهی در کشور وجود داشته است، غیر از هدررفت منابع چیز دیگری عاید کشور نخواهد کرد. اما تقاضای فزاینده و انتظارات زیاد شرکت‌های دانش‌بنیان و از سوی دیگر محدود بودن منابع مالی باعث شده است که مساله تخصیص منابع به یکی از چالش‌های مهم صندوق نوآوری و شکوفایی مبدل شود. از سویی شرکت‌های دانش‌بنیان با حضور نیروهای نخبه و تحصیلکرده کشور انتظار دارند که مورد حمایت حداکثری قرار گیرند و از سوی دیگر صندوق نوآوری و شکوفایی موظف به حفظ و حراست از سرمایه‌ای است که در اختیارش قرار داده شده است. در توضیح انتظارات شرکت‌های دانش‌بنیان می‌توان از مفهومی استفاده کرد که از آن با عنوان نفرین دانایی (Curse of knowledge) یاد می‌شود.

مفهوم نفرین دانایی نخستین‌بار از سوی کامرر، لواشتاین و وبر (Colin Camerer, George Loewenstein) مطرح شد و سپس فیشهاف (Baruch Fischhoff) روی آن پژوهش کرد. شواهد تجربی مرتبط با این مقوله از سوی الیزابت نیوتن(Elizabeth Newton) در سال ۱۹۹۰ در دانشگاه آکسفورد مورد تایید قرار گرفت. نفرین دانایی در حقیقت یک مشکل شناختی است که بر اساس آن فرد نخبه، دانشمند یا متخصص هنگام ارتباط با دیگران به صورت ناخودآگاه این فرض را در نظر می‌گیرد که دیگران نیز به همان اندازه راجع به آن موضوع خاص، اطلاعات، دانش یا علاقه دارند. یکی از مثال‌های رایج در این زمینه در حوزه آموزش است. شاید همه ما در دوران تحصیل با معلم یا استاد دانشگاهی برخورد کرده باشیم که سعی دارد حجم عظیمی از دانش را در یک کلاس یک تا ۲ ساعته به دانشجویان منتقل کنند. درک عدم علاقه یا یادگیری ضعیف دانشجویان برای این قبیل استادان مشکل است، زیرا نمی‌توانند خودشان را جای یک فرد کاملا بی‌اطلاع از موضوع قرار دهند و نمی‌توانند سختی‌ای را که دانشجویان در مواجهه با مطالب جدید با آن روبه‌رو هستند درک کنند. این مساله در حوزه آموزش مشکلاتی را به وجود می‌آورد اما کاربردهای این مفهوم فقط به حوزه آموزش محدود نمی‌شود.

اولین بار سه اقتصاددان به نام‌های کامرر، لواشتاین و وبر این مفهوم را در حوزه اقتصاد مورد بررسی قرار دادند. هدف اولیه آنها این بود تا توضیح دهند چرا نماینده‌های فروشی که اطلاعات بیشتری در خصوص محصول دارند نسبت به آنهایی که اطلاعات کمتری دارند نه تنها مزیتی ندارند بلکه گاهی ناموفق‌تر هم هستند. یا افرادی که قبل از ورود محصول به بازار آن را آزمایش می‌کنند مانند کسانی که یک نوع پنیر جدید را قبل از ورود به بازار مزه می‌کنند در پیش‌بینی استقبال مردم (که هیچ اطلاعاتی هم در خصوص انواع پنیر و تفاوت‌های احتمالی آنها با هم ندارند) ناکام هستند. مثال دیگر افرادی هستند که یک قطعه موسیقی یا فیلم را قبل از ورود به بازار می‌بینند یا گوش می‌کنند. این افراد با وجود دانش و تجربه کافی، به کرات در پیش‌بینی میزان فروش، به‌رغم داشتن اطلاعات بسیار بیشتر از مشتریان، دچار خطا می‌شوند. عدم موفقیت در بازار در این گونه موارد آنقدر تلخ است که گفته می‌شود این‌گونه افراد دچار نفرین دانایی شده‌اند. دانش آنها عملا نه‌تنها کمکی به آنها نکرده است، بلکه شاید حتی بتوان گفت به ضرر آنها نیز بوده است. در حقیقت اطلاعات نامتقارن (asymmetric) که در ظاهر باید به سود طرف دارنده اطلاعات باشد، در عمل این‌گونه عمل نمی‌کند.

مثال‌های دیگری در حوزه اقتصاد در خصوص این موضوع وجود دارد، اما آنچه در این نوشته بیشتر مد نظر بوده است استفاده از این مفهوم برای توضیح اتفاقی است که در توزیع منابع مالی بین شرکت‌های دانش‌بنیان می‌افتد. صندوق نوآوری و شکوفایی از بدو تاسیس با توجه به رسالتی که در حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان داشته سعی کرده است منابع را حتی با میزان زیادی از تساهل به بهترین شکل بین شرکت‌ها توزیع کند، اما باید به این نکته نیز توجه کرد که آنچه برای کمک به اقتصاد کشور مد نظر است کمک به تولید محصولاتی است که اولا مورد نیاز کشور باشد و ثانیا بازار مناسبی نیز برای آن وجود داشته باشد. شرکت‌های دانش‌بنیان از آنجا که در لبه تکنولوژی فعال هستند شاید به اشتباه این تصور را داشته باشند که هر نوع محصول تولیدی آنها حتما و در هر شرایطی باید مورد حمایت قرار گیرد. همیشه بین دانشگاه و صنعت در کشور ما شکاف زیادی بوده است، آنچه در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود مفاهیم و دانشی است که در سطح کشورهای پیشرفته وجود دارد اما آیا صنعت و بازار ما نیز به همان اندازه نیاز به محصولات پیشرفته دارد؟ واقعیت این است که کشور ما نیازهایی دارد که با آنچه در کشورهای دیگر مورد نیاز است متفاوت است.

این لزوما به معنای جلو بودن یا عقب بودن سطح فناوری در کشورها نیست، بلکه صحبت از وجود تفاوتی است که باید مورد توجه قرار گیرد. به‌عنوان مثال در ژاپن با میانگین سنی حدودا ۴۴ سال و کمبود نیروی کار جوان و توانمند، ممکن است فناوری روبات‌های اجتماعی-تعاملی و استفاده از آنها به‌عنوان نیروی کار در کارخانه‌ها و یا استفاده از آنها برای کمک به افراد سالمند یا حتی کار به‌عنوان پیشخدمت در رستوران‌ها بسیار مورد توجه باشد اما باید پرسید که در کشور ما با میانگین سنی حدودا ۲۸ سال فناوری این قبیل روبات‌ها تا چه حد مورد نیاز است. اینجا است که استادان دانشگاه و مهندسانی که در این حوزه آموزش می‌بینند و تخصص دارند زمانی که قصد فروش محصول در بازار را دارند با چالش‌های فراوانی روبه‌رو می‌شوند و اصطلاحا دچار نفرین خواهند شد. نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که جذاب بودن محصول از نظر فنی، لزوما منجر به استقبال بازار از آن نخواهد شد.

محصولات زیادی به بازار عرضه می‌شوند، اما مورد پذیرش واقع نمی‌شوند. به‌عنوان مثال کامپیوتر نکست(NeXT)، ازکارآفرین مشهور استیو جابز که در بازار موفقیتی کسب نکرد، عملا به لحاظ فنی در زمان خودش شگفت انگیز بود و هنوز میراث فنی آن توسط شرکت‌های بزرگ مورد استفاده قرار می‌گیرد یا شاهکار مهندسی، هواپیمای مسافربری مافوق صوت کنکورد، را مسائل اقتصادی مجبور به فرود دائمی و بازنشستگی کرد. مثال دیگر بر می‌گردد به پروژه‌های راه آهن در کشور هندوستان، زمانی که برای احداث خطوط آهن در این کشور پهناور، پیشنهاد شد که از دستگاه‌هایی که به صورت کاملا خودکار زیرسازی و نصب ریل را انجام می‌دهند، استفاده شود. این پیشنهاد مورد پذیرش پیمانکار پروژه قرار نگرفت زیرا معتقد بود در کشور هندوستان با بیش از یک میلیارد جمعیت و نیروی کار ارزان نیازی به استفاده از این نوع فناوری وجود ندارد.

هدف این نیست که دانشجویان و متخصصان حوزه‌های پیشرفته دست از هرگونه کار و فعالیت در حوزه‌های اینچنینی بکشند. قطعا هر روزه شاهد دستیابی متخصصان کشور به فناوری‌های روز دنیا و کسب افتخار برای کشور هستیم، اما اینکه اقتصاد دانش‌بنیان تا چه حد می‌تواند در اثر این پیشرفت‌ها رشد یابد محل سوال است. باید به این نکته توجه کرد که علاوه‌بر صندوق نوآوری و شکوفایی نهادهای دیگری مانند پژوهشگاه‌ها و نهادهای حاکمیتی دیگر با نگاه کمتر اقتصادی شاید بتوانند از این گونه فناوری‌ها حمایت کنند، اما جایی که صحبت از منطق اقتصاد است و واقعیت‌های گاه تلخ بازار حکمفرماست، جذابیت فنی محصول لزوما منجر به استقبال از آن نمی‌شود.

برای گرفتار نشدن در دام نفرین دانایی شاید به یک تغییر نگرش نیاز باشد. هر چند بین جذابیت فنی محصول و میزان بازار بالقوه آن ارتباطی وجود دارد اما اینکه یک محصول جذابیت فنی داشته باشد لزوما مورد نیاز بازار نیست. این به آن معنی نیست که هر نوع فناوری پیشرفته در کشور نیز لزوما مورد پذیرش بازار نخواهد بود. مهم این است که بتوان تعادلی منطقی و هوشمندانه بین نیاز مشتری و فناوری‌های پیشرفته ایجاد کرد. شاید این توصیه به دانشجویان، استادان و متخصصان بد نباشد که تصور نکنند بازار لزوما نخبه‌ها را دوست دارد و به همان اندازه که آنها به آنچه با علم خود به وجود آورده‌اند علاقه مند هستند، بازار نیز علاقه نشان خواهد داد. آنچه بازار به آن علاقه‌مند است ارزش افزوده است و در نهایت بازار بر اساس منطق خاص خود رفتار خواهد کرد. لازم است قبل از هر اقدامی این نیاز‌ها شناسایی شود و محصولی که بتواند ارزش افزوده‌ای را برای مشتری ایجاد کند در بازار موفق خواهد بود. درک این مساله علاوه‌بر اینکه به شرکت‌های دانش‌بنیان در راه تبدیل شدن به یک بنگاه اقتصادی پایدار کمک خواهد کرد، منجر به ایجاد اقتصاد دانش‌بنیان به معنای واقعی کلمه خواهد شد.

لزوم حمایت جدی‌تر از شرکت‌های دانش‌بنیان

حامد امینی

مدیر بازرگانی شرکت دانش‌بنیان پویا فن آوران کوثر

پدیده شرکت‌های دانش‌بنیان اگر چه چند سالی است که در کشور ایران مورد توجه قرار گرفته است اما پدیده نوظهوری در دنیا نبوده و باید توجه داشت هم‌اکنون که تعداد قابل توجهی از شرکت‌های دانش‌بنیان در سطح بین‌المللی در زمره برترین و ثروتمندترین بنگاه‌های اقتصادی دنیا قرار گرفته‌اند؛ این امر محصول بیش از ۳۰ سال تجربه و حضور مستمر این شرکت‌ها در عرصه‌های ملی و بین‌المللی است. در تمام کشورهای توسعه‌یافته چرخه کاملی در سطح حاکمیت تدوین شده که بر این اساس از خلق ایده تا عرضه محصول یا خدمات به بازار در مسیری صحیح مورد حمایت قرار می‌گیرد. نکته قابل توجه آنکه راهبرد اصلی در این کشورها همانند سیاست‌های آنها در حمایت از کلیه صنایع، میدان دادن به بخش خصوصی و پرهیز از تصدیگری دولتی است. حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان طی چند سال اخیر در ایران نیز مورد توجه ویژه قرار گرفته است. حلقه‌های مختلف زنجیره حمایتی در این راستا تعریف شده که هر کدام به زعم خویش سعی در حمایت همه‌جانبه از این شرکت‌ها و توسعه اقتصاد دانش‌بنیان دارند. عملکرد هر یک از حلقه‌های این زنجیره از یکسو و هماهنگی و یکپارچگی میان آنها از سوی دیگر محل نقد و بررسی جدی است.

از سویی مراکز رشد و پارک‌های علم و فناوری در کشور ایجاد شده و این مراکز به‌عنوان محملی برای استقرار و رشد و شکوفایی شرکت‌های دانش‌بنیان معرفی شده‌اند. اگرچه عملکرد این پارک‌ها طی ۱۰ سال اخیر پیشرفت نسبتا مطلوبی داشته اما با وضعیت ایده‌آل همچنان فاصله بسیاری وجود دارد. یکی از نقاط ضعف این پارک‌ها در برخی موارد اصرار بی‌جهت مجموعه متولیان امر به‌منظور انتصاب یک عضو هیات علمی دانشگاه به‌عنوان مدیر ارشد مجموعه است. متاسفانه اغلب اعضای هیات علمی صرفا سابقه تدریس، تحقیق و پژوهش داشته و به ندرت در میان آنان کسی یافت می‌شود که در حوزه تاسیس و مدیریت مستمر یک شرکت دستی بر آتش داشته باشد. به عبارت دیگر این عزیزان تاکنون تجربه یک بنگاهداری ساده حتی در حوزه‌های غیر دانش‌بنیان را نداشته و به یک‌باره مسوولیت خطیر راهبری مجموعه‌ای که قرار است سیاست‌گذاری و راهبری کلان تعداد زیادی از بنگاه‌های دانش‌بنیان را داشته باشد، به‌عهده می‌گیرند و نتیجه آن در حال حاضر قابل مشاهده است.

اتفاقا در یکی از معدود موارد موجود در این زمینه می‌توان به پارک علم و فناوری پردیس اشاره کرد که بر خلاف اغلب پارک‌های فناوری مدیریت آن به یک شخص غیر هیات علمی واگذار شده و ثبات مدیریتی ایشان (قریب به ۱۵ سال) به‌طور ملموس نتایج بهتری را نسبت به دیگر پارک‌های فناوری رقم زده است. بدیهی است این موضوع انکار وجود برخی اشکالات در مجموعه پارک پردیس نیست و موضوع به‌طور نسبی بیان شده است اما عدم ثبات مدیریتی چنان‌که در اغلب مراکز علمی و غیر علمی مملکت ضربه‌های اساسی به سرعت رشد مجموعه‌ها وارد می‌کند در پارک‌های علم و فناوری نیز به‌عنوان بزرگ‌ترین مراکز رشد و توسعه‌دهنده شرکت‌های دانش‌بنیان موجب عدم شکوفایی و بالندگی مطلوب این شرکت‌ها می‌شود.

نکته قابل توجه دیگری که باید به‌عنوان یک مشکل جدی به آن اشاره کرد و متاسفانه عمق آسیب آن در سال‌های آتی مشخص خواهد شد، این است که به‌طور معمول حدود ۸۵ درصد شرکت‌های دانش‌بنیان در سطح دنیا در بازه زمانی میانگین دو سال از آغاز فعالیت به دلایل گوناگون که برخی کاملا غیرمرتبط با جنبه فناورانه فعالیت شرکت است، به‌طور کامل ورشکسته و از بازار محو می‌شوند. دلایل این موضوع در جای خود قابل بحث و بررسی بوده و موضوعات مختلفی نظیر عدم توانایی در بازاریابی، یا ضعف در تجاری‌سازی محصولات و خدمات و در سطوحی ساده‌تر عدم اشراف صاحبان شرکت به مباحث حقوقی، بیمه و مالیاتی را شامل می‌شود. نکته تاسف‌بار در ایران این است که از آنجا که به صورت سنتی در اغلب حوزه‌هایی که سیاست‌گذاری دولتی و حاکمیتی صورت می‌پذیرد بنا بر یک قانون نانوشته هیچ‌گاه گزارشی مبنی بر شکست یا عدم موفقیت به مراجع بالاتر حکومتی ارائه نمی‌شود و چنان که شاهد هستیم همواره اغلب مسوولان دولتی از افزایش تعداد شرکت‌های دانش‌بنیان و رشد و شکوفایی آنها گزارش داده و هیچ‌یک از این عزیزان سخنی از بنگاه‌های دانش‌بنیان ورشکسته به میان نمی‌آورد.

این موضوع شاید در کوتاه‌مدت مخفی بماند اما در میان‌مدت آشکار و عوارض آن پدیدار خواهد شد. یعنی در چند سال آینده با تعداد زیادی افراد تحصیلکرده با تجربه‌های ناموفق در عرصه تجاری شاهد خواهیم بود که هم‌اکنون ایشان را به کمک مسکن‌هایی نظیر تسهیلات و وام‌های مختلف، در حوزه تجارت زنده نگه داشته‌ایم. نکته تاسف‌بار آنکه این روند به‌طور معمول در تمام دنیا رخ می‌دهد و اتفاقا ثروت انبوه از سوی ۱۵ درصد شرکت‌های دانش‌بنیان موفق تولید شده و چرخ‌های اقتصادی کشورها را به حرکت درمی‌آورد. در اینجا لازم است نقبی به یک بیماری قدیمی که گریبانگیر اقتصاد این کشور است، زده شود؛ این بیماری وجود منابع مالی گزاف ناشی از خام‌فروشی نفت در این مملکت است که به‌واسطه آن سال‌هاست برخی از صنایع کشور با تنفس مصنوعی به حیات خویش ادامه می‌دهند. متاسفانه حوزه شرکت‌های دانش‌بنیان نیز در سال‌های اخیر دچار این بیماری شده است.

حاکمیت در یک حرکت صحیح اقدام به یکپارچه‌سازی حمایت‌های مالی از شرکت‌های دانش‌بنیان در قالب صندوق نوآوری و شکوفایی کرده و این اقدام از این منظر قابل تقدیر است. در این راستا یکی از بهترین تسهیلات ارائه شده تسهیلات لیزینگ است. این تسهیلات در صورت وجود خریدار و در راستای تشویق خریداران به خرید از محصولات شرکت‌های دانش‌بنیان تعریف شده و مورد استقبال شرکت‌های دانش‌بنیان که دارای محصولات و خدمات رقابتی در دو جنبه فناوری و قیمت هستند، قرار گرفته است. موضوعی که باید در حوزه ارائه تسهیلات از سوی صندوق نوآوری و شکوفایی مورد توجه قرار بگیرد آن است که باید شرکت‌های دانش‌بنیان در حوزه‌های مختلف نظیر گردش مالی، تعداد قراردادهای مرتبط با محصولات و خدمات دانش‌بنیان و... مورد ارزیابی و رده‌بندی قرار بگیرند. در حال حاضر بیش از ۲۵۰۰ شرکت دانش‌بنیان در کشور در حال فعالیت هستند که طبق برآورد یکی از معاونان صندوق نوآوری و شکوفایی در سال گذشته حدود ۳۰۰ شرکت دارای گردش مالی بالای ۵۰ میلیون تومان در سال بوده‌اند. (آمار در سال ۹۴ از سوی یکی از معاونان محترم صندوق در جلسه‌ای با حضور برخی شرکت‌های دانش‌بنیان باسابقه در محل شورای‌عالی عطف که نویسنده نیز در جلسه مذکور حاضر بوده اعلام شد و مربوط به سال ۹۳ است.) در این میان باید دقت داشت که عدالت لزوما تقسیم بالسویه تسهیلات نیست و اساسا چه لزومی دارد شرکتی که دارای هزینه جاری ۵۰ میلیون تومان در سال است در صف تسهیلاتی (شامل مراحل ارزیابی و تامین بودجه) قرار گیرد که تعداد بسیاری شرکت با گردش مالی سالانه ۵۰ میلیون تومان هستند.

در پایان باید به موضوعی اشاره شود که هر چند شرح و بسط آن مجالی دیگر می‌طلبد اما اشاره به آن ضرورت دارد. رویکرد حاکمیت در حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان باید از حمایت مالی به حمایت‌های بسیار جدی‌تری نظیر الزام شرکای خارجی مشتاق به سرمایه‌گذاری در ایران به انجام فعالیت‌های مشترک با مجموعه‌های دانش‌بنیان معطوف شود. این رویکرد مزایای بسیاری نظیر رشد شرکت‌های مستعد به‌منظور حضور در بازارهای جهانی، انتقال تکنولوژی به معنای واقعی، ایجاد شرکت‌هایی در قد و قامت شرکت‌های بین‌المللی بزرگ و از همه مهم‌تر تربیت نیروی انسانی متخصص با تجربه بین‌المللی که منجر به تولید ثروت فراتر از استانداردهای تعریف شده داخلی می‌شود و در نهایت رشد تولید ناخالص ملی و ده‌ها شاخص اقتصادی را در پی خواهد داشت.