مدیریت نقاط عطف و گذر بحران میانسالی

ساسان قاسمی (ala.ir)

بحران میانسالی در فرهنگ لغت وبستر این‌گونه تعریف شده است: «دوره‌ای از درگیری عاطفی در میانسالی که مشخصه ویژه آن میل قوی به تغییر است». افراد واکنش‌های مختلفی به بحران میانسالی دارند، اما غالبا تغییری در عمل و احساس آنها و نگرششان به زندگی ایجاد می‌شود. بحران میانسالی می‌تواند در هر سنی رخ دهد و سال‌ها به طول بینجامد. اصطلاح «بحران میانسالی» بازتابی از ابعاد منفی تغییر است. پدیده بحران میانسالی، با عناوین زیر شناخته می‌شود:

• گذر میانسالی

• جست‌وجوی هویت

• تغییر در زندگی

• سندرم پوچی زندگی

• مرور هویت یا ارزیابی هویت

عبارتی که شما برای توصیف بحران میانسالی انتخاب می‌کنید، نسبت به راهبردی که برای مقابله با آن برمی‌گزینید از اهمیت کمتری برخوردار است. این مساله آنقدر ارزش دارد که لحظه‌ای درنگ کرده و به حقیقت این موضوع بنگریم که آیا این دوره گذر الزاما «بحران» است یا اینکه صرفا فرآیند کنار آمدن با تغییر ایجادشده در زندگی و پذیرفتن آن به‌عنوان حقیقتی اجتناب‌ناپذیر است. محققان بحران میانسالی را بین سنین ۳۰ تا ۷۰ سال و اساسا بین سنین ۴۰ تا ۶۰ سال، تعریف می‌کنند.

چه چیزی می‌تواند محرک بحران میانسالی باشد؟

بحران میانسالی می‌تواند با رخدادی قابل توجه در زندگی ایجاد شود؛ رخدادی که اغلب سن ما را به ما یادآور می‌شود و به ما می‌گوید که «بهترین روزهای زندگیمان» را پشت سر گذاشته‌ایم یا اینکه زمان به سرعت در حال گذر است. دلایل اصلی این بحران، یک یا چند مورد از تغییرات زیر در زندگی است، هر چند صرفا به این موارد محدود نمی‌شود:

۱. ترسِ از دست دادن سلامتی

۲. حس «درجا زدن» در حرفه خود

۳. پایان (یا فقدان) روابط معنادار در زندگی خود

۴. فرزندان مستقل می‌شوند و خانه پدری را ترک می‌کنند

۵. افسوس در خصوص اهداف و دستاوردهای ناکام مانده در زندگی

تلنگر ناشی از یک رخداد بزرگ، می‌تواند ما را به تعمق در مورد آنچه در زندگی به‌دست آورده‌ایم و مهم‌تر از آن، آنچه به‌دست نیاورده‌ایم، ترغیب کند. این رخداد می‌تواند ما را دچار یاس و افسوس کند و ما را به ایجاد تغییری شگرف در زندگی و تلاش در راستای کسب دوباره جوانی و تحقق اهداف، مجبور کند. توجه داشته باشیم بحران میانسالی ممکن است با رکود ضمن خدمت، اشتباه گرفته شود. این در حالی است که بحران میانسالی دلایل بسیار مختلفی دارد و اغلب ربطی به حرفه کاری ندارد. اگر در حال حاضر مشغول مدیریت تیمی هستید که عضوی از آن دچار رکود ضمن خدمت شده است، راهکارهای این مقاله می‌تواند مفید باشد.

نشانه‌های بحران میانسالی چیست؟

از آنجا که بحران میانسالی می‌تواند به طرق مختلفی بر افراد اثر بگذارد، هیچ فهرست ساده‌ای از رفتارهای مربوط به آن، وجود ندارد. با این وجود، نشانه‌های مشخصی وجود دارد که به نظر متداول‌ترند؛ نشانه‌هایی نظیر تغییرات شگرف در عادات یا نوسانات خلقی، احساساتی نظیر خشم یا تشویش، غلیان‌های عاطفی، یا خطر‌پذیری و تصمیم‌گیری‌های آنی. عضوی که قبلا شاد و پرانرژی بوده ممکن است دیگر از آنچه تا پیش از این عادت به انجامش داشته، لذت نبرد. اکنون ممکن است مدام خود را به شکلی نامطلوب با دیگران مقایسه کند یا در مورد ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی و حرفه خود، صحبت کند. این فرآیند ممکن است با از دست رفتن اعتماد به نفس و تمرکز همراه باشد. دیگر نشانه‌های هشداردهنده عبارت است از داشتن همکاری که مدام می‌گوید می‌خواهد از «همه چیز دست بکشد؛» فردی که ممکن است تصور کند کار یا زندگی‌اش او را به اسارت گرفته و از خود بپرسد آیا حقیقتا این‌گونه است؟ کسی که ممکن است ظاهر و سلامتش تمام فکر و ذکرش شده باشد، با افسوس در مورد گذشته صحبت کند و عادات خود را برای تمرکز بر سرگرمی و هیجاناتی خاص تغییر دهد.

غلبه بر بحران میانسالی

بحران میانسالی اگرچه یک چالش است، اما چیزی‌ است که می‌توانید با آن مقابله کرده و بر آن غلبه کنید. در اینجا ۴ راهبرد برای غلبه بر این مرحله دشوار از زندگی ارائه شده است.

1) صحبت با کسی

احساسات خود را در دلتان محبوس نکنید. رازهای خود را با کسی که به او اعتماد دارید نظیر یک دوست یا شریک زندگی، پزشک، مشاور آموزش دیده و راهنمای زندگی در میان بگذارید. برخی از نشانه‌های بحران میانسالی نظیر از دست دادن اشتیاق به فعالیت‌هایی که پیش از این از آن‌ها لذت می‌بردیم، احساس بدبینی یا بدبختی و در موارد حادتر، فکر خودکشی، علائمی هستند که در افسردگی نیز مشاهده می‌شوند و نادیده گرفتن آنها می‌تواند پیامدهای جدی برای سلامتی به همراه داشته باشد. گزینه دیگر نوشتن احوالات روزانه است. این کار می‌تواند به شما در درک احساسات و افکارتان و استرس‌هایی که در زندگی و کارتان با آنها مواجهید، کمک کند.

2) چارچوب دهی مجدد وضعیت‌تان

ما عادت داریم که به روزگار جوانی‌مان به‌عنوان «روزهای طلایی» بنگریم و تمامی چالش‌ها و دشواری‌هایی که پس از آن با آنها مواجه بودیم را فراموش می‌کنیم. اما بزرگ‌تر شدن، مزیت‌های زیادی دارد؛ اعم از رشد عقل، کسب تجربه و امنیت. به جای اینکه مرتبا بگویید: «بهترین روزهای زندگی‌ام را پشت‌سر گذاشتم» از خودتان بپرسید: «چه چیزی را می‌خواهم تغییر دهم؟» از تفکر منطقی و معقولانه برای به چالش کشیدن افکار منفی خود استفاده کنید و به جای تمرکز بر آنچه از دست داده‌اید، بر آنچه هنوز در زندگی خواهان انجامش هستید، معطوف شوید. موهبت‌هایی که به شما داده شده را به‌یاد آورید و به چیزهایی که به آن مفتخرید، فکر کنید. اکنون که احساس قدرتمند‌تری دارید، به بلندپروازی‌های ناکام مانده خود، نگاهی بیندازید. آیا حقیقتا برای رسیدن به آنها خیلی دیر شده است؟ این برهه را تلنگری برای هشیاری و فرصتی برای بازنگری زندگی و کسب وکار خود و تغییر در راستای زندگی بهتر، در نظر بگیرید.

3) به حساب زندگی خود برسید

اکنون ممکن است عمیقا احساس نارضایتی داشته باشید و بخواهید پیش از اینکه خیلی دیر شود، تغییرات شگرفی در زندگیتان ایجاد کنید. اما پیش از این کار بهتر است ایده‌های بکر و سازنده‌ای که در سر دارید را مرور کنید‌. چه چیز در زندگی شما کارساز است و چه چیز نیست؟ از این زمان به عنوان فرصتی برای بازنگری ارزش‌ها و درک هدف خود در زندگی، بهره ببرید. موقعیت خود را بر اساس انتظارات دیگران قضاوت نکنید و آن ‌را با وضعیت زندگی دیگران مقایسه نکنید. فراموش نکنید که دیگران نیز تردید‌ها و نا‌امنی‌های مخصوص به‌خود را دارند. به دورانی فکر کنید که احساس می‌کردید در زندگی شخصی و کاری‌تان خوشبخت‌ترین، مفتخرترین و موفق‌ترین فرد هستید. آیا هنوز مطابق با ارزش‌هایی که الهام بخش آن تجارب بودند، زندگی می‌کنید؟ اگر جوابتان منفی‌ است، چه تغییراتی می‌توانید برای بازگشت به دوران اوج، ایجاد کنید؟

4) هدف‌گذاری‌های جدید

اهدافی که زمانی داشته‌اید - مانند خرید خانه، پیشرفت کاری، تشکیل خانواده - دیگر مثل قبل برایتان اهمیت ندارد و مناسب احوالاتتان نیست. اگر این‌گونه است، زمان این فرارسیده که آنچه از زندگی می‌خواهید را مورد بازنگری قرار دهید و اهدافتان را با ارزش‌هایی که مشخص کرده‌اید، هماهنگ کنید. برای مثال، ممکن است بخواهید مهارت یا زبان جدیدی را یاد بگیرید یا در خیریه یا انجمنی کاری شرکت کنید.

کمک به اعضای تیم

اگر باور دارید که یکی از اعضای تیم شما بحران میانسالی را سپری می‌کند، به عنوان یک مدیر چه می‌توانید بکنید؟ برای شروع، سعی کنید حامی او باشید. از این بحران صرفا به عنوان یک مرحله از زندگی یا چیزی که باید با ملایمت با آن برخورد کرد، یاد نکنید. درمورد این شرایط شخصا با فرد مورد نظر صحبت کنید و با استفاده از گوش دادن همدلانه، برای رسیدن به درکی عمیق‌تر تلاش کنید. می‌توانید به او در درک اهمیت نقشش و یافتن هدف کاری کمک کنید. همچنین می‌توانید به او در شناسایی چالش‌های جدیدی که ممکن است برای او علاقه ایجاد کند، کمک کنید. با این وجود، اگر عملکرد او آزاردهنده است، باید برای رفع این مشکل مرحله به مرحله پیش روید. می‌توانید با درایت عمل کنید، اما فراموش نکنید در مورد اینکه چه اقدامات و رفتارهایی قابل‌قبول نیستند، شفاف و صریح باشید و توضیح دهید که آنها چه اثری بر تیم دارند. سپس می‌توانید با همکاری یکدیگر در راستای بهبود شرایط بکوشید.

نکات کلیدی

بحران میانسالی، اصطلاحی اغلب بی‌اهمیت قلمداد شده است که به‌عنوان مرحله گذر هویتی و تحلیل اعتماد به‌نفس در میانسالی، توصیف می‌شود. این برهه اغلب ناشی از رخدادی قابل‌توجه در زندگی است، نظیر به خطر افتادن سلامتی یا ترک خانه توسط رفتن فرزندان به هدف کسب استقلال. بحران میانسالی فرآیندی است که هر دو جنس زن و مرد، آن‌را تجربه می‌کنند. بحران میانسالی به احساسات و رفتارهایی منجر می‌شود که مبین میل به کسب مجدد جوانی از دست رفته یا تحقق بلندپروازی‌ها و رویاهای ناکام مانده است. شما می‌توانید ۴ مرحله برای غلبه بر بحران میانسالی اتخاذ کنید: صحبت با کسی که به او اعتماد دارید، چارچوب بندی مجدد وضعیتتان، حسابرسی زندگیتان و هدف‌گذاری جدید. اگر مدیریت تیمی را بر عهده دارید که یکی از اعضای آن، یکی از این نشانه‌ها را دارد، سعی کنید توازنی صحیح بین همدلی کردن و مقابله مستقیم با هرگونه رفتار منفی، ایجاد کنید. اگر با شهامت با این شرایط روبه‌رو شوید و آن‌را مدیریت کنید، به‌زودی درمی‌یابید که بحران میانسالی الزاما یک بحران نیست، بلکه می‌تواند فرصتی باشد برای تغییری مثبت و قابل توجه.