علم تاریخ و بحران‌های اساسی

اشاره: آنچه می‌خوانید بخشی از سخنان دکتر قباد منصوربخت، استاد دانشگاه شهید بهشتی به نقل از گفت‌وگو با دایره المعارف بزرگ اسلامی است.

به نظر من علم تاریخ - با تسامح علم تاریخ را به‌کار می‌بریم- در ایران دچار بحران‌های اساسی است؛ یعنی هم ما خودمان به لحاظ تاریخی در یک دوره بحرانی به‌سر می‌بریم و هم علم تاریخ در یک دوره بحرانی به‌سر می‌برد. اتفاقاتی که در جامعه‌ ایران به لحاظ تاریخی در تبدیل به علم رخ داد، متاسفانه روندی برخلاف خاستگاه اصلی علم تاریخ در اروپا را طی کرد و بی‌توجهی به این مسائل ما را با مشکلاتی مواجه کرد که در زمان خود به‌درستی مطرح نشدند. مجموعه عواملی که باعث شد چیزی به لحاظ تاریخی به‌عنوان دنیای جدید یعنی فرهنگ و تمدن جدید ظهور کند، خود مجموعه‌ای از زمینه‌های اجتماعی علل و مجموعه‌ای از زمینه‌های اجتماعی فکری یا دلایل را به همراه داشت. آنچه که این تحولات را تمشیت می‌کرد و به جلو می‌برد، تفکر جدید و اندیشه جدید بود. تفکر جدید در حقیقت به یک معنا خصلت تاریخی داشت؛ یعنی میراث اندیشگی تاریخی در اروپا را در دو وجه به نقد کشیده بود.

هم تفکر فلسفی به‌عنوان میراث‌کهن یونان و هم تفکر دینی مسیحی در اروپا. این تفکر فلسفی به‌عنوان مدبر و راهبر تحولات جدید اروپا به‌عنوان یک عامل تاریخی عمل می‌کرد، عاملی که خود هم در متن جریان حضور داشت. ویژگی‌های این تفکر و اختلافات فکری، مورد بحث اکنون ما نیست، مهم آن است که این جریان به‌طور پیوسته این تحولات را رهبری و تمشیت می‌کرد. تغییرات و به‌تدریج تحولات جامعه اروپا تمام ارکان و اساس زندگی اجتماعی اروپایی را به‌هم ریخت، بنابراین اروپاییان با مجموعه‌ای از مسائل در حوزه‌ اقتصاد، سیاست و اجتماع روبه‌رو شدند، پرسش‌هایی مطرح شد که این پرسش‌ها در زمان خودشان اگرچه ناظر بر وضع موجود بودند؛ اما الزاما برای پاسخ‌گویی به آنها باید به گذشته رجوع می‌شد، کتاب‌های نوشته‌شده توسط اسمیت و فرگوسن در حیطه اقتصاد، کتاب منتسکیو در حیطه حقوق، همه بن‌مایه‌های تاریخی دارند؛ یعنی یک تحقیق دقیق تاریخی هستند که با نتیجه‌گیری‌هایی که از داخل آنها شده، بنیان‌های علوم جدید به‌وجود آمد.

بنابراین پیدایش این علوم در حقیقت به‌عنوان بدیل علم تاریخ عمل کردند، اگرچه علم تاریخ هم در آن زمان در حال ظهور بود. پرسش‌های مقدماتی و اولیه‌ای که افرادی همچون ولتر در مورد تاریخ و وضع فلسفه تاریخ مطرح می‌کنند یا پژوهش‌های تاریخی که افرادی همچون گیبسون انجام می‌دهند، هرچند کار تاریخی هستند؛ اما مساله دارند، مساله‌ای که به‌هرحال یک پیش‌فرض بنیادین را با خود دارند که این پیش‌فرض‌ها به نوعی تحقیقات تئوریک را فراهم می‌کنند. بنابراین شما با مساله‌ای به نام تغییر اجتماعی مواجه می‌شوید که این تغییرات در یک‌جا تثبیت می‌شوند و نهادهای خاص خودشان را به‌وجود می‌آورند؛ اما اتفاقی که در ایران می‌افتد این است که از قرن نوزدهم محصولات صنعتی و سپس علوم انسانی به‌صورت نیم‌بند وارد ایران می‌شوند، ولی ماندگار نمی‌شوند تا دوره پهلوی که تثبیت مدرنیزاسیون اتفاق می‌افتد. در این دوره نظام آموزشی که در حال شکل‌گیری است بدون آنکه بر پایه تحولات درونی شکل بگیرد و تنها به دلیل احساس نیاز به‌وجود می‌آید.

این نظام با الگوسازی صرف و تقلید از غرب تنها به‌صورت شکلی و ظاهری به‌وجود می‌آید بدون آنکه هیچ مناسبتی با غرب داشته باشد. همچنین در این دوره یعنی با آغاز قرن نوزدهم تاریخ با تبدیل شدن به علم، وارد حوزه دانشگاه می‌شود. ایرانیان با توجه به مسائل ایدئولوژیکی که وجود داشت متوجه شدند که تحولات جدید نیاز به یک پشتوانه تاریخی دارد. جمله آتاتورک به فروغی مبین این سخن است؛ آتاتورک به فروغی گفت: «خوشا به حالتان که شما تاریخ دارید و نیازی به ساختن تاریخ ندارید، ما باید برای خود تاریخ بسازیم.» این نشان می‌دهد که تبلیغات رسمی و نظام‌های آموزشی به تاریخ چه نیازی داشتند.

اما مساله اینجا بود که ایرانیان می‌توانند از غرب فیزیک، شیمی، پزشکی و... را وارد سازند اما نمی‌توانستند تاریخ آنان را وارد کنند. حال سوال اینجا است آن نسلی که تاریخ را به‌عنوان یک ماده‌ آموزشی در مدارس و دانشگاه‌ها وارد کردند چه کسانی بودند؟ در اینجا نسلی از حوزه ادب به‌وجود آمدند و منابع تاریخی را که تا مدتی قبل منابع ادبی انگاشته می‌شدند را در دانشگاه‌ها عرضه کردند. این استادان و معلمان بر پایه ذهنیت ادبی که داشتند و همچنین به دلیل محدودیت‌های سیاسی، ایدئولوژیکی به ارائه صورتی از تاریخ پرداختند که صرفا به بیان حوادث گذشته، آن هم بسته به شرایط مختلف پرداختند و این قضیه آرام‌آرام به روش پذیرفته‌شده‌ای در جامعه ما تبدیل شد و تاریخ صرفا تبدیل شد به مجموعه‌ای از محفوظات، برخلاف آنچه که در اروپا رخ داده بود.

در اروپا تاریخ در کنار سایر رشته‌های علوم انسانی ظاهر شد و توانست تحولات اروپا را توضیح دهد و بگوید چرا اروپا از یک شرایط تاریخی وارد شرایط تاریخی دیگر شد؛ اما علم تاریخ در ایران نتوانست متکفل این قضیه شود و ضربه این معضل تا به امروز گریبانگیر ماست. شما به هر متن تاریخی که رجوع کنید اولین چیزی که توجه شما را جلب می‌کند کاربرد صنایع ادبی در آن متن است و این نشان می‌دهد نویسندگان ما چقدر ملتزم بودند که اثر خود را ادبی بنویسند. این متون هرچند برای ما یک منبع تاریخی هستند اما نگارنده یک متن ادبی خلق کرده است. این سیطره باقی ماند تا اینکه درک ما از تحولات جهانی و شرایط جدید جهان از شناخت مبتنی بر اسناد و واقعیت‌های تاریخی یا همان امر واقع تبدیل شد به نگاه ایدئولوژیک و این نگاه ایدئولوژیک چشم خود را به روی واقعیت‌های طبیعی بست و درک نکرد که بر پایه تغییرات و تحولاتی که در این جامعه به‌وجود آمد چه تبعات سنگین و عجیبی به‌وجود خواهد آمد.

ضرورت کاربرد نظریه در اینجا حس می‌شود. در واقع پرسش‌های تاریخی که در ذهن من وجود دارد قبل از ورود به دانشگاه و آغاز تحصیلات آکادمیک در این رشته ایجاد شد که در تاریخ پاسخ داده نشد؛ ولی در جامعه‌شناسی و علوم سیاسی پاسخ داده شد؛ اما این پاسخ‌ها هم ارضاکننده نبودند، بنابراین این پرسش برای من به‌وجود آمد که کار تاریخ چیست؟ تاریخ در تبیین تحولات اجتماعی چه جایگاهی دارد؟ این پرسش‌ها، پرسش‌های به ذات فلسفی هستند، ولی پاسخ‌دهنده به این پرسش‌ها الزاما نباید فیلسوف باشد، هرکسی که تعقل جدی کند و لوازم تعقل را در تفکرش به کار برد، می‌فلسفد و تفلسف می‌کند. یک فیلسوف هم به طرح پرسش عقلانی می‌پردازد و به دنبال پاسخ عقلانی برمی‌آید. بنابراین، پرسش از اینکه تاریخ چیست یک پرسش فلسفی است و اگر قرار باشد به این پرسش پاسخ دهیم باید لوازم منطقی آن را رعایت کنیم.

جنبه دیگر چیستی تاریخ، علمی بودن آن است. تاریخ علم است، علم هم یک نهاد اجتماعی است و یک چیز شخصی نیست. نهاد تعریف و کارکرد دارد. هر علمی در جامعه توسط عده‌ای از افراد پرداخته می‌شود که آن افراد متکفل امور جامعه می‌شوند، بنابراین علم تاریخ هم یک نهاد است. سوال اینجا است که کارکرد علم به‌عنوان یک نهاد چیست؟ کارکرد علم این است که مسائل زندگی اجتماعی ما را اعم از مادی و معنوی حل کند. حال کارکرد علم تاریخ به لحاظ نهادی چیست؟ کارکرد تاریخ این است که مسائل تاریخی ما را شناسایی کند و به دنبال توضیح و تبیین آن برآید و در نهایت شرایط لازم را برای ارائه راه‌حل فراهم کند.