ایران و انتخابات ایالات متحده

دکتر محمدعلی کاشفی
مدرس اقتصاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف

کابوس 8 نوامبر به واقعیت پیوست و پایه‌های سست نهادگرایی لیبرال بار دیگر به لرزه افتاد. رئالیست‌ها به صف!

علل و ریشه‌های اقبال بسیار گسترده مردم آمریکا به دونالد ترامپ هرچه بوده باشد، این انتخاب یک پیامد مستقیم دارد که می‌تواند چارچوبی برای پیش‌بینی رفتارهای آتی ایالات‌متحده در صحنه بین‌المللی به‌طور عام و در قبال جمهوری اسلامی ایران و برجام به‌طور خاص باشد.

کابوس 8 نوامبر به واقعیت پیوست و پایه‌های سست نهادگرایی لیبرال بار دیگر به لرزه افتاد. رئالیست‌ها به صف! علل و ریشه‌های اقبال بسیار گسترده مردم آمریکا به دونالد ترامپ هرچه بوده باشد، این انتخاب یک پیامد مستقیم دارد که می‌تواند چارچوبی برای پیش‌بینی رفتارهای آتی ایالات‌متحده در صحنه بین‌المللی به‌طور عام و در قبال جمهوری اسلامی ایران و برجام به‌طور خاص باشد: تضعیف نهادگرایی لیبرال (Liberal Institutionalism) و تقویت مجدد واقع‌گرایی (Realism). نهادگرایانی چون رابرت کوهن، جوزف نای و توماس شلینگ با دستاویز قراردادن تئوری‌های اقتصاد خرد و تئوری بازی‌ها معتقدند که همکاری (Cooperation) می‌تواند خروجی عقلایی (Outcome) روابط بین ملت‌ها باشد. نهادگرایان باور دارند که «نهادها» (Institutions)- مجموعه‌ای از قوانین، هنجارها، اقدامات و رویه‌های تصمیم‌گیری که به انتظارات شکل می‌دهد - قابلیت غلبه بر عدم قطعیت‌های موجود نسبت به نیات و انگیزه‌های بازیگران بین‌المللی را دارد؛ مساله‌ای که مورد تردید جدی واقع‌گرایان است. در حقیقت، نهادگرایان معتقدند که معاهدات، قراردادها و سازمان‌های بین‌المللی، با توسعه قوانین بازی، منجر به افزایش افق زمانی روابط بین بازیگران (بازی‌های تکرارشونده)، شفافیت و افزایش کارآیی می‌شود. رفتارهای اوباما و هیلاری کلینتون - که از قضا هردو حقوقدان هم هستند- در بسیاری موارد با این تئوری قابل توصیف است.

چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا هراندازه هم که هنوز برای تحلیلگران ناشناخته باشد، بارها نشان داده است که اعتقاد چندانی به بسیاری از نهادهای بین‌المللی فعلی از جمله معاهدات تجاری نفتا، شراکت فراپاسیفیک (TPP)، ناتو و برجام ندارد. نفتا و TPP را عامل اصلی کاهش اشتغال آمریکایی‌ها می‌داند، بودجه بندی فعلی ناتو را غیر منصفانه و سایر اعضا را متهم به سواری مجانی می‌کند، و برجام را «یکی از بدترین توافقاتی که دیده است» و نیازمند «مذاکره مجدد» ارزیابی می‌کند، حتی از پاره کردن آن هم ابایی ندارد. بازنگری در نحوه تعامل با متحدان و دوستان، در اولویت قرار دادن آمریکا، همکاری با روسیه در حل بحران سوریه، نشانه‌هایی از اتخاذ رویکرد رئال‌پلیتیک (Realpolitik) از سوی دولت منتخب جدید است. چنانچه تضعیف نهادگرایی و تقویت واقع‌گرایی را مبنای تحلیل خود قرار دهیم، می‌توان گفت که مرگ تدریجی برجام در راه است. به نظر نمی‌رسد که تداوم اجرای برجام، دیگر نفع چندانی برای ما داشته باشد. فراموش نکنید که بانک‌های بزرگ بین‌المللی، شرکت‌های بزرگ اروپایی، چینی و ژاپنی همگی در انتظار نتایج انتخابات آمریکا از هرگونه توسعه همکاری‌های معنادار با همتایان ایرانی خود اجتناب می‌کردند، به این امید واهی که هیلاری کلینتون به‌عنوان ادامه‌دهنده راه اوباما و کری، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده شود.

حال با روی کار آمدن ترامپ، آنها می‌دانند که ریسک‌های تجارت با ایران نه تنها کاهش نیافته و عدم قطعیت‌های اقتصادی نه تنها از میان برداشته نشده که همگی به شدت افزایش نیز یافته است. برجام 10 ساله نخواهد شد. بالغ بر 25 طرح ضدایرانی از زمان مذاکرات هسته‌ای در مجلس نمایندگان و سنا آماده تصویب و امضای رئیس‌جمهور آمریکا است. با هماهنگ شدن هردو مجلس کنگره با رئیس‌جمهور جدید جمهوری‌خواه آمریکا، احتمال تصویب برخی از این طرح‌ها در ماه‌های آتی بسیار بالا است یا لااقل تهدید به تصویب آنها از سوی بنگاه‌های اقتصادی خارجی بسیار معتبر ارزیابی می‌شود؛ بنابراین حد بالای برجام همچنین چیزی است که الان می‌بینید. اگر هم اوباما در همین 2 ماه باقی‌مانده دست به اقداماتی برای تقویت روند اجرایی شدن برجام بزند، آنها را چندان جدی نمی‌توان قلمداد کرد.

سیاست احتمالی دولت جدید آمریکا در قبال برجام، حفظ ساختار کلی تحریم‌های موجود و حذف تدریجی منافع اقتصادی فعلی توافق برای کشورمان با اتخاد رویکرد یکجانبه‌گرایی از مسیر تصویب تحریم‌های جدید با بهانه‌های جدید (رفتارهای منطقه‌ای، برنامه موشکی و حقوق بشر) است. تلاش این خواهد بود که با تعمیق اختلافات داخلی در میان جناح‌های سیاسی کشورمان، ایران خود به سمت نقض برجام حرکت کند تا بتوانند در نهایت با مقصر جلوه دادن تهران، فشارها را بیشتر کنند. حال سوال مهم این است که سیاست واکنشی ما چه می‌تواند باشد؟ پذیرش واقعیت و قواعد جدید بازی، تغییر مهره‌ها و انتخاب شرکای جدید؛ چارچوب سیاست واکنشی مناسب ایران در قبال تحولات جدید خواهد بود.

نخستین گام، پذیرش این نکته است که برجام، فرجام اقتصادی مطلوب ما را به همراه نخواهد داشت. تراژدی برجام تلاشی قابل تقدیر در حوزه دیپلماسی و احتمالا مورد‌کاوی و مثال بسیار ارزشمندی برای دانشجویان روابط بین‌الملل و حقوق بین‌الملل در سراسر دانشگاه‌های دنیا خواهد بود، نه بیشتر. چنانچه این واقعیت تلخ پذیرفته شود، شاید گام مناسب بعدی تطابق ساختاری دستگاه سیاست خارجی کشورمان با واقعیات موجود باشد. مهره‌های اصلی فعلی وزارت امورخارجه، با برجام هویت می‌یابند. شاید چنانچه از مردم بخواهید محمدجواد ظریف را با اولین کلمه‌ای که به ذهنشان خطور می‌کند توصیف کنند، بی‌درنگ بگویند «برجام.» انتخاب ترامپ می‌تواند تراژدی مرگ سیاسی یک قهرمان ملی باشد، هرچند، تاریخ دیپلماسی، قطعا تلاش‌های صادقانه آقای ظریف را ارج خواهد نهاد. ولی واقعیت‌های سیاسی و منافع ملی، بی رحم و قهرمان کش هستند. بازآرایی نیروها و ترمیم مهره‌ها در وزارت امورخارجه، سیگنالی بسیار معتبر به طرف مقابل خواهد بود که دریافت ایران از آینده برجام تغییر کرده است و تهران آماده تمامی سناریوهاست.

انتخاب و چینش مهره‌های جدید بهتر است با توجه به رویکرد واقع‌گرایانه‌تر سیاست خارجی دولت ترامپ، از میان مهره‌هایی نامهربان تر با برجام با رویکردهای رئالیستی در سیاست خارجی صورت گیرد. گام سوم، استفاده از انشقاق احتمالی در جبهه کشورهای طرف برجام است. تقویت سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه احتمالی دولت ترامپ، به‌خصوص سیاست‌های وی در قبال ناتو و برجام، احتمالا به مذاق «نهادگرایان لیبرال باقی‌مانده در اتحادیه اروپای پسابرگزیت» خوش نخواهد آمد و احتمال همراهی آنها با تحریم‌های جدید واشنگتن علیه ایران پایین است. ترامپ فرصتی استثنایی برای نزدیکی و تعمیق روابط ایران و اتحادیه اروپا خواهد بود. توسعه روابط اقتصادی، سیاسی، و حتی امنیتی- دفاعی دور از دسترس نخواهد بود. گشایش دفتر اتحادیه اروپا در تهران گامی مهم در توسعه روابط خواهد بود که باید با جدیت پیگیری شود.

تعمیق روابط با اتحادیه‌ می‌تواند اثرگذاری تحریم‌های یکجانبه احتمالی آتی آمریکا را تا حد زیادی خنثی کند. ضمن آنکه اتحادیه اروپا - به‌خصوص آلمان، فرانسه و ایتالیا- می‌توانند ایران را در طراحی و اجرای سیاست‌های خروج ملایم از برجام یاری رسانند. پدیده ترامپ، به‌طور حتم مجموعه‌ای از فرصت‌ها و تهدیدات برای کشورمان در حوزه‌های مختلف به همراه خواهد داشت که همه آنها در این مقاله بررسی نشد. با این حال، تضعیف نهادگرایی لیبرال و تقویت رئالیسم، رویارویی‌ها را در حوزه نهادهایی چون توافق هسته‌ای افزایش خواهد داد. این برجام آینده‌ای نخواهد داشت، بنابراین، باید تا دیرتر نشده است از همین ظرفیت‌های فعلی آن برای توسعه منافع ملی کشورمان استفاده شود. پذیرش این تراژدی مهم‌ترین مساله روز سیاست خارجی کشور ما است.