بازگشت به خاورمیانه - ۶ آبان ۹۵

جیمز اف. جفری/ دیپلمات آمریکایی
مایکل آیزنشتات/ محقق نظامی
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به مسائلی اشاره شد که بر اساس آن آمریکا به شکل دادن به استراتژی‌هایی در برابر عراق پرداخت. عراق با حمله به کویت تیشه به ریشه خود زد، زیرا در دامی گرفتار شد که آمریکایی‌ها برای‌ این کشور پهن کرده بودند. آمریکا از تحریم‌های عراق خسته شده بود و مجموعه تحولاتی باعث شد القاعده زنده شود. سپس به استراتژی آمریکا برای‌ سوریه پرداخته شد. در این بخش به این مساله می‌پردازیم که استفاده از سلاح‌های شیمیایی در این کشور باعث طرح خط قرمز از سوی آمریکا شد. اما انفعال دولت آمریکا در رعایت این خط قرمز باعث حضور روسیه شد و ضربه‌ای بر اعتبار آمریکا وارد آورد.

رئیس‌جمهوری یا تمایل نداشت یا نتوانست بر خط قرمزی که تعیین کرده بود پافشاری و ایستادگی کند و در نتیجه، تسلیحات شیمیایی در سوریه مورد استفاده قرار گرفت. شاید در اوایل دسامبر ۲۰۱۲- که در مارس و آوریل ۲۰۱۳ بدتر شد و در اوت ۲۰۱۳ در حمله به حومه دمشق استفاده از گاز سارین به اوج خود رسید و باعث کشته شدن بیش از ۱۵۰۰ نفر شد. آخرین حمله زمانی رخ داد که بازرسان سازمان ملل برای‌ تحقیق در مورد ادعاهای قبلی در مورد استفاده از سلاح شیمیایی در دمشق حضور داشتند. پرزیدنت اوباما در ابتدا به این طرح با آماده شدن برای‌ حمله نظامی جهت اعمال خط قرمز پاسخ داد. با این حال، اوباما با توجه به سوءظن قوی در مورد کارآمدی زور در این مورد و احتمال کشیده شدن به سوی جنگی دیگر در خاورمیانه، مشاوران اصلی سیاست خارجی خود را احضار و این مساله را برای‌ رای‌گیری به کنگره ارجاع داد. در کنگره نیز احساس غالب مخالفت با اقدام نظامی بود.

ظاهرا در پاسخ به پیشنهاد مطرح شده از سوی جان کری (وزیر خارجه آمریکا) - و شاید تلنگر اوباما در اجلاس گروه ۲۰ در سن‌پترزبورگ- روس‌ها راه دیپلماتیک را برای‌ خروج آمریکا نشان دادند که بعدها پذیرفته شد؛ روس‌ها پیشنهاد دادند که سوری‌ها قابلیت‌های شیمیایی خود را تسلیم بازرسان کنند و به کنوانسیون سلاح‌های شیمیایی (CWC) ملحق شوند. سوریه هم گاز خردل و برخی تجهیزات و مواد شیمیایی خود را تسلیم «سازمان منع تسلیحات شیمیایی» کرد و این سازمان هم تمام این مواد را از میان برد. اما بار دیگر از گاز کلرین در سوریه استفاده شد و از آن زمان در بازه‌ای (بیش از) دو ساله شواهدی بروز یافته دال بر اینکه سوریه احتمالا بخشی از زرادخانه شیمیایی خود را حفظ کرده و این تخلف از تعهدات CWC است. نقاط تاریک زیادی در مورد این مساله باقی‌مانده است.

چرا رئیس‌جمهوری بر سر حرف خود در مورد خط قرمز نماند تا آن دو وضعیت نامطلوب را وارونه سازد: یکی وضعیتی که او را مجبور کرد تا از تهدیدی که کرده بود ابراز ندامت کند و دوم وضعیتی که او را مجبور کرد که نزد انظار عمومی از تعهد خود عقب‌نشینی و «دبه» کند؟ چرا سوریه پذیرفت که بخش زیادی از زرادخانه شیمیایی خود را نابود و به CWC ملحق شود وقتی - لااقل برای‌ بسیاری‌ها در واشنگتن- روشن شد که ایالات‌متحده به دلیل سکوت رئیس‌جمهوری و مخالفت کنگره دست به حمله نخواهد زد؟ آیا سوریه واقعا به دلیل تهدید آمریکا مبنی بر استفاده از زور پذیرفت که به CWC ملحق شود (چنانکه مقام‌های آمریکایی چنین ادعایی دارند)، یا به دلیل فشار روسیه یا برای‌ جلب رضایت آمریکا و روسیه چنین کرد، در عین حالی که برخی سلاح‌های شیمیایی مهلک خود را مخفیانه حفظ کرد تا به بازی برد- برد برسد. تحقیقات بیشتری در مورد تصمیم سوریه مبنی بر الحاق به CWC لازم است.

این مرحله همچنین بحث‌هایی در مورد تاثیر این شکست در اجرای‌ خط قرمز CWC برای‌ اعتبار آمریکا در منطقه و فراتر از آن را برانگیخت. آنها که بر این باورند که این رویداد بر اعتبار آمریکا تاثیر گذاشت مدعی‌اند که این انفعال احتمالا به تداوم استفاده از این سلاح‌ها کمک کرد و نفوذ آمریکا را طی مذاکرات هسته‌ای با ایران کاهش داد و ادعای اوباما را مبنی بر اینکه «تمام گزینه‌ها روی میز است» تضعیف کرد. به همین ترتیب، آنها ادعا می‌کنند که مرحله خط قرمز در قبال سوریه باعث شد روسیه، چین و کره شمالی برای‌ به چالش کشیدن منافع آمریکا در جاهای دیگر جسورتر شوند. مخالفان- مانند اوباما- بر این باورند که جامعه سیاست خارجی بر این باور است که ریختن بمب برای‌ اثبات اینکه «فقط بمب ریخته باشید» بدترین دلیل برای‌ استفاده از زور است. با این حال، تجربه نشان می‌دهد که اعتبار و شهرت یک کشور می‌تواند محاسن پایدارتری داشته باشد یا مسوولیت بیشتری به دنبال بیاورد.

اوباما - بدون اینکه به‌قدر کافی روی آن اندیشه کرده باشد- در اعلام خط قرمزی که خودش از آن عقب نشست، اشتباه کرد. وقتی خط قرمز اعلام و از آن عدول شد و برخی دیگر از آن عبور کردند، باید پاسخی لازم برای‌ حفظ اعتبار آمریکا و جلوگیری از چالش‌های مضاعف برای‌ منافع آمریکا داده می‌شد. وقتی رئیس‌جمهوری در اجتناب از حمله نظامی دست به توجیه زد، دیپلماسی روسی وارد میدان شد و باعث مداخله تمام‌عیار و بی‌انتهای این کشور شد. بمباران سوریه تنها گزینه نظامی در دسترس نبود. آمریکا می‌توانست با افزایش حمایت از اپوزیسیون پاسخ نامتقارنی بدهد تا اعتبار آمریکا را نجات دهد، هزینه‌هایی بر دمشق بار کند و نفوذ بر رژیم اسد را به‌دست بگیرد. اگرچه این پاسخ تبعات خاص خود را داشت اما بهتر از این بود که اصلا هیچ پاسخی ندهیم.

مورد مطالعاتی 4: شکاف‌های دیگر در اعتبار آمریکا اطمینان به متحدان و شرکا

ایالات‌متحده برای‌ اطمینان دادن به متحدان خاورمیانه‌ای خود مقادیر زیادی از تسلیحات را به آنها منتقل کرد، شراکتی امنیتی با دولت‌های دوست برقرار کرد، حضور نظامی خود را تقویت کرد و خطوط قرمزی برای‌ بازداشتن دشمنان بالقوه مطرح کرد تا مانع از این شود که آنها دست به اقداماتی خاص بزنند. با این حال، در سال‌های اخیر، چنین اقداماتی اغلب اعتماد میان متحدان آمریکا را تضعیف کرده و سوالاتی در مورد اعتبار تعهدات امنیتی آمریکا به شرکایش در منطقه برانگیخته است.