تناقض ‌های تلگراف

نصرت خاتون علوی ناهوکی/دکترای تاریخ ایران دوره اسلامی
رضا شعبانی / استاد دانشگاه شهید بهشتی

هنگام شورش بزرگ مردم هندوستان در سال 1857 م. / 1274 ق، ضرورت ایجاد ارتباط تلگرافی با هندوستان برای دولتمردان انگلیس آشکار شد، زیرا در این زمان ارسال و دریافت یک پیغام بین هند و انگلیس نزدیک به سه ماه طول می‌کشید. چنین بود که انگلیسی‌ها توانستند امتیاز کشیدن خطوط تلگرافی را در سال 1279 ق. / 1862 م. با دولت ایران به امضا برسانند. بعد از کسب این امتیاز وزارت خارجه بریتانیا به دولتمردان انگلیس توصیه کرد که چند هزار لیره به‌منظور اهدا به شاه ایران و وزیران و مامورانی که به عقد قرارداد کمک کرده‌اند، فراهم آورد و به این ترتیب «از خدمت بزرگ دولتمردان ایران به ملت بریتانیا به‌ویژه حکومت هندوستان» قدردانی شود (رایت، 1364: 156).

محمود محمود؛ مولف کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزده، در مورد اهمیت کشیدن خطوط تلگراف انگلیس در ایران نوشته است؛ «رشته سیم تلگراف» به رشته سیاست انگلیس در ایران مربوط می‌باشد. چراکه از هر محلی که سیم تلگراف عبور می‌کرد، نفوذ دولت انگلیس بر آنجا برقرار می‌شد (محمود، 1358: 784). با کشیده شدن سیم‌های تلگراف، سواحل ایران از اروندرود تا بلوچستان که دارای اهمیت استراتژیک بود و یکی از راه‌هایی به‌شمار می‌رفت که روس‌ها برای دسترسی به آب‌های آزاد و رقابت با انگلیسی‌ها در نظر داشتند، با شبکه تلگرافی، تحت نظارت و کنترل انگلیسی‌ها قرار می‌گرفت. به هنگام شروع به کار انگلیسی‌ها در مناطق ساحلی بلوچستان برای احداث خط تلگراف، ابراهیم‌خان سرهنگ حاکم بم و بلوچستان، ماموران انگلیسی را که مشغول کشیدن خطوط تلگرافی بودند، تهدید کرد و برخی افراد محلی را تحریک کرد تا منطقه را ناامن سازند (مکاتبات وزارت خارجه ایران با سفارت انگلیس در مورد خطوط تلگراف، اسناد وزارت امور خارجه، 9، 10، 13، 1277 ق.). در چنین اوضاعی بود که وزیر مختار انگلیس، تامسون در دیدار با میرزا مهدی‌خان نماینده وزارت خارجه ایران درخواست کرد که «حکمی به ابراهیم‌خان سرهنگ نوشته شود که معترض نباشد که مایه زحمت و معطلی گماشتگان این کشور بشود» (همان سند).

با شروع به کار ماموران انگلیسی برای کشیدن خطوط تلگرافی، مساله حقوق دولت ایران در جنوب بلوچستان به‌طور رسمی مطرح شد و دولت ایران به سفیر انگلیس در تهران اعلام نمود: اگر قبل از قرارداد شرایط لازم (یعنی قراردادی که کلیه شرایط لازم در آن لحاظ شده، گماشتگان دولت انگلیس بخواهند اسباب کشیدن آن را در خاک این دولت فراهم آورند، حکام و سردمداران این دولت حق ممانعت خواهند داشت و اولیای دولت علّیه هم، رفتار آنها را تصدیق خواهند نمود» (همان سند). اصرار ایران به حفظ حقوق خود در بلوچستان، دستاویز مناسبی برای انگلیسی‌ها در جهت جدایی بخش‌هایی از بلوچستان بود. بنابراین در چنین شرایطی کمیسیون مشترکی بین ایران و خان نشین کلات که بر بخش‌های شرقی بلوچستان حکومت داشت، به حکمیت انگلیس تشکیل گردید. قبل از بیان وقایع و رویدادهایی که در جریان تشکیل این کمیسیون روی داد، لازم است زمینه‌های تشکیل این کمیسیون بیان شود.

زمینه‌های تشکیل کمیسیون مرزی بلوچستان

کشیدن خطوط تلگراف از بلوچستان و نادیده گرفتن حقوق ایران در این منطقه موجب گردید دولتمردان تصمیم به گسترش دایره نفوذ خود در بلوچستان بگیرند. با پیشروی نیروهای ایران در شرق کشور، تامسون وزیر مختار دولت انگلیس در دیدار با مستوفی‌الممالک در مورد توجه نیروهای ایران به بلوچستان گفته بود: «اگر واقع شود خلاف رضای انگلیس و اگر نشود موجب امتنان آن دولت خواهد بود» (سازمان اسناد ملی ایران، میکروفیلم 295، حلقه 4، پرونده، 220، 4). در چنین شرایطی وقتی در مارس 1869 م. / 1285 ق. ایران به سوی کلات پیشروی کرد، نایب‌السلطنه هندوستان و حکمران بمبئی از چارلز الیسون خواستند که در این کار دخالت کند. میرزا سعیدخان وزیر خارجه طی یادداشتی توضیح داد که سرزمین‌های مورد بحث پیوسته جزو خاک ایران بوده‌اند و دولت می‌خواهد دوباره در آنجا نظم برقرار کند. (کاظم‌زاده، 1354: 37)

پیشروی سریع روس‌ها به سوی هند، در زمان الکساندر دوم، مایه وحشت انگلیسی‌ها شد و در نظر آنان حتی وسیع‌ترین کویرها و بلندترین کوه‌ها و ژرف‌ترین دریاها برای نگهبانی هند، ارزشمندترین مستعمره آنها کافی نبود، زیرا از زمان نقشه ناپلئون برای حمله به هند، ترس و بدگمانی اسباب وسوسه و خیال انگلیسی‌ها شده بود، اما خطر روسیه برای هند جنبه پایدار و مداوم داشت، چرا که روسیه خیلی بیشتر به هندوستان نزدیک بود و با ممالک همسایه آن امپراتوری مرزهای مشترک داشت و یکی از این همسایه‌ها ایران بود.

به دنبال پیروزی‌های نظامی روسیه در دور دوم جنگ‌هایش با ایران، بر نفوذ سیاسی - اقتصادی آن کشور در ایران افزوده شد و روس‌ها بعد از عهدنامه ترکمانچای توانستند کاملا در امور ایران دخالت کنند. در این سال‌ها سیاست روس‌ها در ایران تغییر کرده و دیگر از ایران برای تهدید مستقیم هند استفاده نمی‌کردند، بلکه قصد داشتند به‌تدریج تسلط اقتصادی خود را بر ایران تثبیت کنند و از این راه، خود را به تدریج به سواحل اقیانوس هند نزدیک کرده، از آنجا به‌عنوان مبدأ صدور کالاهای تجاری امپراتوری روسیه و رقابت با انگلستان و تهدید هندوستان استفاده نمایند (ترنریو، 1363: 121).

بر اثر فشار و اصرار انگلیسی‌ها دولت ایران موافقت کرد خطوط مرزی در شرق ایران را تعیین نماید. به همین منظور گلد اسمیت از طرف دولت انگلستان حرکت نمود و دستور داشت به تهران برود. سپس به همراه کمیسر دولت ایران عازم سیستان گردد و در آنجا با معاینه محل و رسیدگی به ادعاهای طرفین اظهار عقیده نموده، رای بدهد و حدود و سرحدی را معین نماید تا برای دولت ایران و افغانستان حدود دائمی شناخته شود (محمود، 1358: 945). درخواست امیر افغان شیرعلی خان مبنی بر مداخله بریتانیا در اختلافات مرزی با ایران فرصت مناسبی برای حکومت هند بود تا خط مرزی بلوچستان را که مدت‌ها در پی تعیین آن بودند، نیز مشخص کنند (مجتهدزاده، 1378: 346). از طرف دولت ایران میرزا معصوم‌خان انصاری به‌عنوان رئیس‌ کمیسیون مرزی انتخاب شد و نمایندگان ایران و انگلیس برای تعیین مرز سیستان از تهران حرکت کردند.

در تاریخ 16 شعبان 1287 ق. میرزا معصوم‌خان از اصفهان نامه‌ای به وزیر خارجه ایران، میرزا سعیدخان فرستاد. او در این نامه نوشته بود: «مامور مخصوص دولت انگلیس در رفتن به سیستان مضایقه می‌کند و فقط منظورش رفتن به بلوچستان است (نامه معصوم‌خان به میرزا سعیدخان، وزیر امور خارجه، اسناد وزارت امور خارجه، 10، 13، 16، 16 شعبان سال 1287 ق.). اختلاف‌نظر بین نماینده ایران و انگلستان ادامه یافت و سرانجام بعد از مکاتبات مکرر نماینده ایران، در شوال 1287 ق. به او جواب داده شد که می‌تواند قبل از تعیین حدود سیستان به همراه گلد اسمیت، حدود بلوچستان را تعیین نماید. گلد اسمیت که در جریان کشیدن خطوط تلگراف از جنوب بلوچستان در سال 1279 ق. اطلاعات کاملی از بلوچستان به‌دست آورده بود، توانست از این اطلاعات به سود دولت هند انگلیس در جریان کمیسیون مرزی استفاده نماید.

در جریان تشکیل کمیسیون مرزی، دولت ایران متوجه نقش سرداران بلوچ در تعیین مرز و حفظ حقوق ملکی ایران در بلوچستان شد. این در حالی بود که از سال‌ها قبل، انگلیسی‌ها فعالیت‌هایی برای جلب سرداران بلوچ به‌سوی خود آغاز کرده بودند که موفقیت‌آمیز نبود. از طرف دیگر نارضایتی از عملکرد و سیاست‌های دولت قاجار به حدی بود که احتمال از دست رفتن بخش‌های وسیعی از بلوچستان وجود داشت، زیرا با اظهار تمایل برخی سرداران بلوچ به دولت هند انگلیس، بهانه‌ای به‌دست انگلیسی‌ها می‌افتاد تا آن نواحی را جزو قلمرو خان کلات به‌شمار آورند. در توصیه‌نامه‌ای که گلد اسمیت از طرف دولت هند انگلیس همراه داشت، یکی از مسائلی که به‌نظر انگلیسی‌ها در تعیین حدود مرزی نقش زیادی داشت، اقرار سرداران نواحی مورداختلاف به پذیرش و اطاعت از دولت ایران یا خان کلات بود.

انگلیسی‌ها در چنین شرایطی از هیچ‌گونه اقدامی برای متمایل ساختن مردم بلوچستان و حاکمان بخش‌های مختلف آن خودداری نمی‌کردند. انگلیسی‌ها برای جلب سرداران بلوچ ایرانی عده‌ای از سرداران معروف ناحیه کلات را با خود به بمپور آورده بودند. گلد‌اسمیت می‌خواست از رابطه دوستانه و پیوندهای خانوادگی سرداران بلوچستان ایران و خانه‌نشین کلات استفاده کند و با متمایل ساختن سرداران بلوچ تحت حاکمیت ایران، بخش بیشتری از خاک ایران را در بلوچستان جدا نموده و به خان کلات واگذار کند. میرزا معصوم‌خان نیز قصد داشت با همراه بردن سرداران بلوچ تحت‌حاکمیت ایران به گوادر و ایجاد زمینه برای ملاقات بین آنها، وسیله جلب حاکمان آن نواحی را به ایران فراهم نماید. گلد اسمیت که بر این امر واقف بود به نماینده ایران اجازه نداد به همراه سرداران بلوچ وارد گوادر شود، زیرا به به نظر او ممکن بود سرداران آن بخش از بلوچستان در نتیجه ملاقات با سرداران بلوچ ایرانی به حکومت ایران مایل شوند. (نامه میرزا معصوم‌خان به وزیر امور خارجه، اسناد وزارت امور خارجه، 39، 13، 17، 1277ق.)

وحشت انگلیسی‌ها از سرداران و خوانین بلوچ به حدی بود که گلد اسمیت در یکی از نامه‌هایش به میرزا معصوم‌خان تاکید کرده بود که «خوانین با اطلاع بلوچستان» و ابراهیم‌خان سرتیپ حاکم بم و بلوچستان، نباید به همراه میرزا معصوم‌خان به منطقه پیشن که او به‌عنوان یکی از محل‌های مذاکره تعیین کرده بود، بیایند. (نامه میرزا معصوم‌خان به وزیر امور خارجه، اسناد وزارت امور خارجه، 26، 13، 15، ذی‌قعده 1287 ق.) نماینده انگلیس در کمیسیون اول مرزی، از آمدن سرداران بلوچ و ابراهیم‌خان به گوادر وحشت داشت؛ زیرا علاوه‌بر احتمال اقدام نظامی این سرداران، امکان داشت که سرداران قلمرو خان کلات در دیدار با دیگر سرداران بلوچ به جانب ایران متمایل شوند. در چنین شرایطی بود که گلد اسمیت در نامه‌ای به الیسون، وزیر مختار انگلیس در ایران از او خواست از اولیای دولت ایران خواهش کند که «بلادرنگ احکامات موکد صادر شود تا ابراهیم‌خان با قشون ایرانی از بمپور به سوی سرحد حالیه حرکت نکند و حکم بدهند که مامور ایران فقط با عملجات شخصی خودش به گوادر برای گفت‌و‌گو با من بیاید.» (تلگراف گلد اسمیت به الیسون، وزیر مختار انگلیس در تهران 21 فوریه 1871 م، 25، 13، اسناد سال 1287 ق.)

در مقابل میرزا معصوم‌خان، نماینده ایران در این کمیسیون طی نامه محرمانه‌ای که برای وزارت امور خارجه ارسال کرد، با توجه به اعلام آمادگی سرداران بلوچ برای دفاع از حدود قلمرو ایران و حفظ حقوق ایران در بلوچستان نوشت: «به اندک توجهی از طرف دولت تمام بلوچستان به تصرف ایران درخواهد آمد.» (نامه محرمانه میرزا معصوم‌خان به میرزا سعیدخان، اسناد وزارت امور خارجه، 2، 13، 17، 13 ذی‌‌الحجه 1287 ق.) هنگامی که میرزا معصوم‌خان برای انجام ماموریت حدود مرزی به بمپور آمده بود، آزادخان خارانی، بلوچ خان برادرزاده خود را همراه با عده‌ای از سرداران ناحیه خاران، نزد او فرستاده بود تا به این وسیله اطاعت خود را از دولت ایران اعلام کند. نمایندگان آزادخان در دیدار با میرزا معصوم‌خان گفته بودند که «خدادادخان (حاکم کلات) مثل ما یکی از نوکران دولت ایران است و کلات را مرحوم نادرشاه افشار در عوض خدمات اجداد او به آنها تیول مرحمت فرموده، چنانچه پنجگور را به اسلاف ما محل مواجب مقرر دانسته و به موجب این رقم نادر سال‌ها در دست ما بود.» (نامه میرزا معصوم‌خان به سعد خان وزارت امور خارجه 13، 9، 17، 24 ذی‌الحجه 1287 ق) بلوچ‌خان سواد (دستخط) دستور نادرشاه را برای نماینده ایران به همراه آورده بود و او نیز این رقم نادری را برای وزیر خارجه ارسال داشت.

نماینده حاکم خاران همچنین در این ماموریت به میرزا معصوم‌خان و ابراهیم‌خان اعلام داشته بود، اگر وکیل‌الملک اجازه بدهد «و اگر بخواهد صدق دعوت و غیرت فردیت من و طایفه مرا نسبت به سرکار اعلی‌حضرت شاهنشاهی به رای‌العین مشاهده نماید، اجازه بدهند در فاصله چند روز کیچ را از لشکر و توپ خدادادخان خالی و به‌دست گماشتگان ایشان بسپارد.» (همان سند). ابراهیم‌خان حاکم بلوچستان عقیده داشت: «از جانب دولت ایران مرحمتی در حق سردار آزاد خان‌ مبذول شود و او به جان و مال خدمتگزاری دولت علیه ایران را قبول می‌کند و چون صاحب ایل بزرگ و طایفه دلیر و جنگجو است، در فقره سیستان هم در خدمت دولت قوی شوکت درمی‌آید.» (نامه میرزا معصوم‌خان به وزیر امور خارجه، اسناد وزارت امور خارجه، 5، 13، 17، ذی‌الحجه 1287).

علاوه‌بر آزاد خان، هنگامی که میرزا معصوم‌خان به دستور میرزا سعید خان مامور شد به گوادر برود، در این شهر یکی از سرداران بلوچ از طرف خود نماینده‌ای نزد میرزا معصوم‌خان فرستاده بود. نماینده این سردار به میرزا معصوم‌خان گفته بود: «مامور کلات سردار فقیر محمدخان منتهای آرزو دارد که شما را ببیند و درد دلی از انگلیس با شما داشته باشد، ولی هاریسن صاحب مامور کلات شب و روز مواظب و نمی‌گذارد و به جانب ختمی مآب صد قسم که ما را هاریسن صاحب گوادر آورده و ابراهیم‌خان سرتیپ می‌داند که من یکی از چاکران شاه ایرانم و اگر تمپ و بلیده به دست انگلیسی‌ها افتاد، یقینا خود و اقوام من به بمپور رفته و رعیتی دولت علیه را اختیار خواهیم کرد.» (همان سند) این سردار بلوچ همچنین گفته بود: «جنرال گلد اسمیت در کوچه و باهه مردم را به خود رام می‌کند که به مقام تبعیت خان کلات برآیند.» (همان سند.)

دلبستگی بلوچ‌هایی که در قلمرو خان کلات سکونت داشتند به ایران به حدی بود که بعد از ماموریت گلد اسمیت و میرزا معصوم‌خان، پنج نفر سواره نظام با لباس و اسلحه و ملزومات نظامی از کلات فرار کرده و به کرمان آمدند تا به این وسیله اعتراض خود را به دخالت انگلیسی‌ها در تقسیم بلوچستان نشان دهند. (نامه وزارت امور خارجه به وکیل‌الملک حاکم کرمان و بلوچستان، اسناد وزارت امور خارجه، 25، 13، صفر 1288 ق) به هر حال با تمام آمادگی مردم بلوچستان برای حفاظت از حقوق حقه ایران در بلوچستان متاسفانه دولتمردان آن دوره از این فرصت مناسب برای حفظ حقوق ایران استفاده نکردند و به ندای آنها که ریشه در وطن‌دوستی و هویت ایرانی آنها داشت، پاسخ مثبتی داده نشد.

سرانجام با همه ایستادگی‌های مردم بلوچستان و میرزا معصوم‌خان و تلاش‌های ابراهیم خان سعد‌الدوله حاکم بم و بلوچستان در مقابل تحریکات و فزون‌طلبی‌های انگلیسی‌ها، در هفتم ذی‌الحجه 1287 از جانب وزیر امور خارجه به میرزا معصوم‌خان ابلاغ شد که: «به من حکم شد که به شما اطلاع بدهم که در امر ملاحظه کردن مکان‌های نزدیک سرحد، در امر جست‌وجو نمودن و خبر گرفتن به رضای جنرال گلد اسمیت عمل نمایند.» (تلگراف میرزا سعید‌خان به میرزا معصوم‌خان، اسناد وزارت امور خارجه 17، 13، 1287 ق) و در ادامه از نماینده ایران خواسته بود که نقشه‌ای از نواحی مورد اختلاف تهیه کرده و به تهران بیاوردو مامور کلات را در هیات مرزی بپذیرد و به همراه خود افراد مسلح غیرضرور نبرد. چنین بود که با همه این تلاش‌ها، دولت ایران در اوت سال 1871/ جمادی‌الاخر 1288 پذیرفت که نقشه یکجانبه گلد اسمیت، مبنای صدور رای نهایی قرار بگیرد.

منبع: فصلنامه مطالعات تاریخ ایران اسلامی، سال اول، شماره دوم، تابستان ۱۳۹۱

- بخشی از یک مقاله