خاطرات زن 114 ساله

گروه تاریخ و اقتصاد‌‌: جنگ جهانی اول از ۶ مردادماه سال ۱۲۹۳ آغاز شد و تا ۱۹ آبان ۱۲۹۷ خورشیدی ادامه یافت. (م. ۱۹۱۸-۱۹۱۴)جنگ پایان تعدادی از نظام‌های پادشاهی اروپا را رقم زد و مایه نابودی چهار دودمان پادشاهی هابسبورگ، دودمان هوهن تسولرن، عثمانی و رومانوف به ترتیب در اتریش-مجارستان، آلمان، امپراتوری عثمانی و روسیه تزاری شد. بیشتر تاریخ‌نگاران باور دارند که شکست گفت‌وگوها پس از جنگ و «معاهده ورسای» و تحمیل غرامت بسیار به آلمان و دیگر دول شکست خورده، مایه پرورش فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان و زمینه آغاز جنگ‌جهانی دوم شد. این جنگ همچنین زمینه ساز انقلاب روسیه بود که بر آینده جهان تاثیر گذاشت و از چین تا کوبا انقلاب‌های سوسیالیستی را دامن زد.

در خاورمیانه با نابودی امپراتوری عثمانی کشور نوینی به نام «ترکیه» پایه‌گذاری شد و سرپرستی موقت مناطق عرب‌نشین تحت حکومت این کشور تا زمان استقلال آنها به بریتانیا و فرانسه واگذار شد. با فروپاشی امپراتوری اتریش-مجارستان در اروپای مرکزی کشورهای تازه‌ای همچون چکسلواکی و یوگسلاوی پدید آمدند و دولت لهستان را دوباره به‌هم پیوند دادند و بخش‌هایی از خاک آلمان، امپراتوری روسیه و امپراتوری اتریش پدید آمد.

جنگ بزرگی در اروپا بین آلمان یعنی رهبر دول محور و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. دولت‌های محور نیز به این‌گونه بودند: فرمانروایی آلمان به رهبری «قیصر ویلهلم دوم» (۱۹۴۱-۱۸۵۹م)، و امپراطوری اتریش - مجارستان - بلغارستان که امپراتوری عثمانی نیز به نفع آنها می‌جنگید. آلمان تا آن زمان قوی‌ترین توان نظامی جنگ به‌شمار می‌آمد.

جنگ تا چهار سال به درازا انجامید و در جریان آن نزدیک به ۱۰ میلیون تن کشته شدند. پس از پایان این جنگ در سال ۱۹۱۹ و در همایشی در پاریس، معاهده ورسای امضا شد و تاوان‌های بسیار سنگینی بر شکست‌خوردگان جنگ تحمیل کرد.

در اینجا خاطرات یکی از بازماندگان جنگ جهانی اول به نام «اما مورانو» را با ترجمه شیدا قماشچی و به نقل از «تاریخ ایرانی» می‌خوانید:

«من و آگوستو آرزوی زندگی مشترک را در سر می‌پروراندیم. جوان بودیم و عاشق. او هم مثل من در سال ۱۸۹۹ به دنیا آمده بود. هنگامی که سربازان را به جنگ فراخواندند او نیز به آلپینی‌ها (ارتش کوهستان) پیوست. از یکدیگر خداحافظی کردیم و برای مدتی از او نامه دریافت می‌کردم. ولی دیگر نامه‌ای به دستم نرسید. دیگر هیچ وقت آگوستو را ندیدم.»

اما مورانو ۱۱۴ سال سن دارد. او مسن‌ترین زن در اروپاست و هنوز خاطرات زیادی از زندگی‌اش را در ذهن نگه داشته است، زندگی او چندین دهه را به خود دیده است. پیش از آغاز جنگ بزرگ، او و خانواده‌اش از خانه‌شان در روستای پیدمونتزه در چیویاسکو به روستای ویلادوسلا نقل مکان کرده بودند، جایی که پدرش توانست در کارخانه فولاد مشغول به کار شود.

امروز او در پالانزا، وربانیا، در نزدیکی دریاچه ماجیوره زندگی می‌کند. مورانو در کنار بنای یادبود ژنرال لوییجی کدورنا (رئیس ستاد ارتش ایتالیا از سال ۱۷‌ـ ‌۱۹۱۵) می‌گوید: «او را شاهزاده جنگ می‌نامیدند.» درون آرامگاه ۱۲ سرباز- مجسمه‌هایی که از سنگ‌های والدوسلا تراشیده شده‌اند - از کدورنا محافظت می‌کنند. این محیط در تضاد کامل است با پلاک ساده‌ای که در آن نزدیکی برای یادبود ۱۰۲ سرباز کشته شده در نبرد نصب شده است: ستوان‌ها، ناخدایان و سرجوخه‌ها. مردان جوانی که داستان زندگی‌شان تفاوت چندانی با داستان زندگی آگوستو نداشته است.

مورانو می‌گوید: «او هم اهل ویلادوسُلا بود. ما در یکی از خانه‌های کارگری پشت کارخانه فولاد زندگی می‌کردیم. من جوان بودم؛ آواز خواندن را دوست داشتم و هنگامی که مردم از زیر پنجره‌ام رد می‌شدند دقایقی می‌ایستادند تا به آواز من گوش دهند. آگوستو نیز عاشق آواز خواندنم شد. من و خواهرم آنجلا به رادیو گوش می‌دادیم و اخبار جبهه را می‌شنیدیم. با وجود جنگ، آن سال‌ها رویایی بودند. ما به مجالس رقص می‌رفتیم. کمی برنج، نان و پنیر می‌خوردیم و خودمان را با اجاق گرم می‌کردیم. من درآمد اندکی هم برای خانواده داشتم؛ در سیزده سالگی در کارخانه کنف‌بافی اوسولانو آغاز به کار کردم. ما با دستگاه‌های بزرگ خیاطی کیسه‌های کنفی می‌دوختیم، وای بر ما اگر چیزی را خراب می‌کردیم، مجبور بودیم هزینه‌اش را بپردازیم. اما وضعیت سلامتی من مناسب نبود و دکتر تشخیص داد که بهتر است به پالانزا بروم، در آنجا در کارخانه کنف‌سازی مایونی مشغول به کار شدم. تا آن زمان دیگر جنگ هم تمام شده بود و فصل جدیدی در زندگی من آغاز شد.»