تعیین منصفانه دستمزدها

مصطفی با تقوا
حسابدار رسمی، حسابدار مستقل

داستان فیش‌های حقوقی به اصطلاح نجومی، بحثی را برای نمایندگان مجلس مطرح کرده است مبنی بر اینکه حداکثر حقوق مدیران دولتی ماهانه 10 میلیون تومان باشد (قبل از کسر کسورات قانونی). اینجانب به‌عنوان یک کارشناس مالی که سال‌ها است در حرفه حسابرسی مشغول به‌کار هستم قطعا مخالف محدودیت برای مدیران (البته مدیر به معنای واقعی کلمه، یعنی انتخاب بر اساس تخصص و شایسته‌سالاری) هستم مخصوصا رقم 100 میلیون ریال. اگر از نظر عمومی بررسی کنیم با توجه به سطح عمومی هزینه که در کشور ما وجود دارد قطعا رقم ناچیزی است و اگر به سایر طبقات به‌صورت کلی نگاه کنیم بسیاری از طبقاتی که در سطوح شغلی بسیار پایین‌تر از مدیریت هستند، رقم فوق را تحصیل می‌کنند. حال در نظر بگیریم یک مدیر دارای تحصیلات عالیه (مثلا دکترا یا مهندسی از دانشگاه‌های مطرح داخلی یا دانشگاه های معتبر جهان و با سوابق درخشان 20 یا 30 ساله...) و بخواهیم به این مدیران 100 میلیون ریال حقوق پرداخت کنیم!

چند مبحث درباره این موضوع مطرح است:

الف) هدف نمایندگان مجلس از این طرح چیست؟

ب) آیا نمایندگان مجلس فکر عواقب آتی این کار را کرده‌اند و کار کاملا کارشناسی شده است؟ (از جمله ترک کار توسط مدیران متخصص، کاهش انگیزه، جبران مزایای حق تخصص به طرق دیگر و...)

آیا مدیری که خصوصیاتش بیان شد حاضر است در سال با 120 میلیون تومان برای یک بنگاه تولیدی کار کند، سودآوری کند، ارزش افزوده ایجاد کند و مدیران و معاونان زبده برای قسمت‌های مختلف تولید، فنی، فروش و بازاریابی، مشارکت‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها و... استخدام کند؟ و قطعا افراد فوق باید سالانه کمتر از 120 میلیون تومان بگیرند! آیا امکان‌پذیر است؟

بحثی که مطرح است، می گویند مثلا استادان و اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها و معلمان حقوقی پایین با مبالغی معادل 30 تا 40 میلیون ریال می‌گیرند.

اینجانب نیز معتقدم که رقم حقوق معلمان و استادان دانشگاه‌ها بسیار ناچیز است باید حتما حقوق این افراد شریف افزایش داده شود و شکی نیست ولی چند مبحث مطرح است:

• بسیاری از افراد که به‌عنوان عضو هیات علمی مشغول به‌کار هستند، واقعا به‌صورت عاشقانه آن را پذیرفته‌اند و ضمن تدریس در کارهای تحقیقاتی، سمینار و به‌صورت مشاور هیات مدیره در شرکت‌های بزرگ تولیدی و سرمایه‌گذاری و.... مشغولند و هرگز ریسک‌های عمده‌ای را که برای مدیریت شرکت ایجاد می‌شود به‌صورت عاقلانه نخواسته‌اند بپذیرند و از آن فرار کرده‌اند. در ضمن عده‌ای فکر می‌کنند فردی که به‌عنوان مدیر انتخاب می‌شود دارای حقوق بالا، پاداش، مزایا، راننده اختصاصی و... است در حالی که ریسک‌های بسیاری برای مدیران مخصوصا اعضای غیر موظف هیات مدیره (که دریافتی ماهانه آن حق حضوری معادل یک میلیون تومان است و ضمن اینکه پاداش پایان سال اگر شرکت سودده باشد به شخص حقوقی (سهامدار) پرداخت می‌شود) حاکم است. به‌عنوان نمونه عملی، اینجانب سال گذشته در یک شرکت مشغول حسابرسی بودم که این شرکت تنها عملیاتش خرید سهام یک شرکت بزرگ دولتی از سازمان خصوصی‌سازی در راستای اصل 44 (البته اینکه چرا سازمان خصوصی سازی یک شرکت بزرگ تولیدی رابه یک شرکت کاغذی که فاقد هر گونه سرمایه قابل توجه، دارایی‌ها و... است،‌واگذار کرده است، عجیب است ولی موضوع بحث امروز ما نیست) در قبال ارائه چند فقره چک که توسط هیات‌مدیره ظهر نویسی شده بود. به دلیل نبود نقدینگی چک‌های فوق نقد نشد و وزارت امور اقتصاد و دارایی برای اعضای غیر موظف هیات مدیره جرایم زیر اعمال کرد:

*ممنوع الخروج شدن

*مسدود کردن کلیه حساب‌های بانکی شرکت (بدیهی است ممنوعیت افتتاح هر گونه حساب جاری در بانک‌های دیگر و...)

*مسدود کردن حقوق بازنشستگی و حساب‌های بانکی نمایندگان اشخاص حقوقی هیات‌مدیره

*ممنوعیت نقل وانتقال ملکی برای شخص حقیقی (اعم از خرید و فروش و...)

و...

حال در این زمینه می‌توان چندین دلیل آورد که رقم‌های پرداختی به مدیران در قبال تلاش‌ها، تحصیلات، ریسک‌ها و... هرگز رقم قابل توجهی نیست. شما قضاوت کنید مدیری حاضر است ماهانه 100 میلیون ریال بگیرد و برای یک بنگاه تولیدی به‌صورت مثبت کار کند. بدیهی است شاید به فعالیت خود ادامه دهد قطعا به‌صورت یک کارمند معمولی و هرگز آینده شرکت و.... برایش مهم نباشد به قول معروف، هرچه شد، شد.

درخصوص اینکه برای مدیران خلاق نباید محدودیت حقوقی گذاشت، می‌توان کتاب‌ها نوشت و لی در ادامه با چند نکته و مثال مطلب را به پایان می‌رسانیم.

1) قطعا درخصوص اینکه در زمینه پرداخت حقوق و مزایا و پاداش، نظام مدونی در کشور مطرح نبوده و بی‌عدالتی و بی‌برنامگی وجود دارد شکی نیست (از جمله عدم اجرای قانون از کجا آورده ای در قبال روند افزایش دارایی‌ها به تناسب حقوق دریافتی)، ولی این موضوع نیز صادق است که وقتی یک مدیر متخصص درآمد یک فوتبالیست را بدون هر گونه تحصیلات، خلاقیت و تخصص می‌بیند چه فکری خواهد کرد؟ یا پرداخت 200 میلیون تومان وام بانکی بدون بهره از سوی بسیاری بانک‌ها حتی به کارمندان خدماتی، اگر از نظر مقایسه‌ای بخواهیم تحلیلی انجام دهیم، مدیر متخصص باید چند میلیارد تومان وام و مزایا دریافت کند و هرگز عجیب نیست.

2) اینجانب با بسیاری از هم حرفه‌ای‌های خود در زمینه محدودیت پرداخت حقوق برای مدیران صحبت کردم. به اتفاق بیان کردند این محدودیت زمینه‌ساز فساد و جبران تفاوت درآمدی از سایر راه‌ها خواهد شد.

3) برای پایان بردن مطلب لازم است نگاهی به کشورهای پیشرفته بکنید. آیا آنها محدودیت ایجاد کردند یا نه برعکس، زمینه رشدو خلاقیت را به‌صورت بی‌نهایت برای مدیران فراهم کردند.

لازم است به دو مثال بسنده کنیم:

الف) پروفسور حسابی، پدر فیزیک ایران در خاطراتش آورده است بعد از اینکه نظریه خود را به انیشتین می گوید انیشتین اعلام می‌کند که نظریه شما در آینده نه چندان دور علم فیزیک جهان را متحول خواهد کرد و بر این اساس به آقای حسابی پیشنهاد می‌کند برای تکمیل نظریه خود در آزمایشگاه مجهز دانشگاه شیکاگو به کار خود ادامه دهد. پروفسور نقل می‌کند که لابراتور این دانشگاه از نظر امکانات و تجهیزات در دنیا بی‌نظیر بود و از نظر اقامت اتاقی شبیه یک هتل مجلل داشت. ضمن اینکه پرفسور نقل می‌کند وقتی می‌خواستم تحقیقات را در آزمایشگاه شروع کنم متوجه شدم در کشوی میز یک دسته چک سفید امضا بود و ابتدا فکر کردم اشتباهی رخ داده ولی پس از بررسی، مسوول آزمایشگاه اعلام کرد که همه تجهیزات و وسایل برای آزمایش و تحقیقات که خواسته بودید فراهم کردیم. علاوه بر آن یک دسته چک سفید امضا نیز گذاشتیم هرچه خواستید دستور بدهید بیاورند و آن وقت رقم مربوط را روی چک بنویسید و به فروشنده بدهید و به این ترتیب کار شما با سرعت بیشتری پیش می‌رود. جالب تر اینکه پرفسور حسابی می‌گوید در کمال تعجب سوالی پرسیدم که پاسخ آن برایم جالب بود و آن اینکه پرسیدم با این وضعیت امکان سوءاستفاده از چک‌ها وجود دارد شما چه خواهید کرد؟ جواب دادند حق با شماست ولی باید قبول کنید که درصد پیشرفتی که در سال بر اساس این اعتماد به دست می‌آید قابل مقایسه با خسارتی که ممکن است اتفاق بیفتد نیست.

ب) مثال دیگر می توان به نحوه سهامداری آقای استیو جابز در شرکت اپل اشاره کرد. نامبرده حقوق دریافت نمی‌کرد ولی در قبال خلاقیت، نوآوری و... خود یک جت شخصی 90میلیون دلاری در خدمت ایشان بود و بعدا با افزایش بهای سهام شرکت به 73333 دلار استیو جابز که مالک 5/ 5 میلیون سهم از سهام شرکت بود، ارزش آن را به 84 میلیارد دلار رساند. درآمد خالص شرکت در سال مالی 2010 با جهشی70درصدی به 14 میلیارد دلار رسید، در حالی که بازده ناشی از فروش محصولات اپل به خاطر استقبال شدید کاربران با جهش 52درصدی به 2.65 میلیارد دلار رسید. مطمئن باشیم اگر انگیزه برای مدیران ایجاد نکنیم همچنان باید در دایره پیکان و پراید وانت محصور باشیم.