عزیز آمریکایی‌ها - ۱۰ خرداد ۹۵

بروس ریدل
تحلیلگر موسسه بروکینگز
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش پنجم گفته شد که عبدالله عسیری، یکی از تروریست‌های القاعده، گفته بود اگر موفق شود دیداری چهره به چهره با محمد بن‌نایف داشته باشد نه تنها خود را تسلیم می‌کند، بلکه برادرش ابراهیم و سایر رفقایش را نیز تشویق به تسلیم می‌کند. وی طی دیداری که در اتاق بن‌نایف با او داشت روی زمین نشست. ناگهان زیر گریه زد و بر خود لرزید. در تماسی تلفنی با برادرش اندکی به او توپ و تشر زد و ناگهان بمبی را که در شکم خود پنهان کرده بود منفجر و خود را قطعه قطعه کرد و بن‌نایف را هم به گوشه‌ای پرتاب کرد. در اینجا تهدید القاعده جنبه‌ای عملی یافت. این بار سومی بود که به جان شاهزاده سوء قصد می‌شد.

در سال 2011، نایف (پدر) ولیعهد عربستان شد. این باعث نگرانی مقام‌های آمریکایی شد که مایل به حضور او در این مقام نبودند. در همین سال جوانه‌های بهار عربی شکفتن گرفت. بسیاری در غرب از سقوط مسالمت‌آمیز رژیم‌های اقتدارگرا در تونس و مصر استقبال کردند. این وضعیت در قسمت‌های دیگر منطقه هم استقبال شد از جمله در بحرین، همسایه نزدیک عربستان. با این حال، نایف همچون بسیاری دیگر از قدرتمندان در منطقه که در راس هرم قدرت تکیه داده بودند از آنچه در حال رخ دادن بود وحشت زده شد. او وقتی فشار اوباما بر حسنی مبارک مبنی بر ترک ریاست جمهوری را دید از کاخ سفید رنجید. نایف خواستار مداخله در بحرین بود تا هم‌کیشان سنی خود در بحرین را مطمئن سازد که در قدرت خواهد ماند. در بحرین شیعیان به اعتراض برخاسته بودند. سرکوب خشونت‌آمیز شروع شد و جنبش اصلاح‌طلبی این جزیره کوچک را تار و مار کرد. با وجود اعتراضات بی‌صدای آمریکا اما نیروهای سعودی در این جزیره باقی ماندند.

در داخل، نایف (پدر) از برادر ناتنی خود ملک عبدالله خواست تا به درخواست برای تغییر بدون ریسک پاسخ دهد. اما عبدالله یک خط انعطاف‌پذیرتری را دنبال کرد. چند سالی بود او به‌صورت تدریجی و با احتیاط اصلاحات محدودی را شروع کرده بود. در دوران زمامداری عبدالله، زنان بیشتری به آموزش عالی دسترسی یافتند و توانستند در مشاغل میانی در سطوح دولتی هم وارد شوند. اشاراتی در دربار سلطنت وجود داشت مبنی بر اینکه اگر اوضاع چنین ادامه یابد زنان اجازه رانندگی هم خواهند یافت. عبدالله شورای نمایندگان را انتخاب کرد که در امور شهری مشورت می‌داد. او همچنین میلیون‌ها دلار صرف طرح‌هایی کرد که براساس آن شرایط طبقات پایین و متوسط شهروندان سعودی بهتر می‌شد.

اما اصلاحات عبدالله هرگز مبانی نظام سیاسی سعودی را به چالش نکشید. وزارت کشور، که اکنون در دست محمد بن‌نایف است، مخالفان را به شکل بی‌رحمانه‌ای سرکوب کرد و هر کسی را که موافق اصلاحات بود زندانی کرد. بن‌نایف نسبت به تهدیدات تروریستی علیه این پادشاهی هوشمندانه عمل کرد، اما نسبت به اینکه آزادی بیان شهروندان را نفی کرد، درست عمل نکرد. اصلاحات عبدالله به تدریج واژگون شد یا به بن‌بست رسید. مرتجعان بار دیگر اصلاحات را به بن بست کشاندند. سلامتی نایف در سال 2012 رو به افول رفت. وقتی او در ژوئن همان سال در ژنو در 78 سالگی درگذشت، نشانه‌های آرامش در راهروهای واشنگتن به گوش می‌رسید؛ روح خوش‌بینی در مورد همکاری با فرزندش محمد طنین افکن شد، فردی که تا آن زمان ردای «شاهزاده ضدتروریسم» را بر تن کرده بود.

محمد بن‌نایف در خط مقدم تاکتیک‌های خلاقانه جدید در مبارزه با تروریسم قرار داشت، به‌ویژه در تلاش برای بازپروری تروریست‌هایی که یا از سوی پلیس دستگیر شده یا از دست دستگاه‌های مربوطه به دلیل سرخوردگی از انگیزه‌های جهادی گریخته بودند. وزارت کشور امروز 5 زندان فوق امنیتی خاص با 3500 زندانی دارد که تقریبا همگی اعضای سابق القاعده هستند. هدف این مراکز نه فقط زندان، بلکه بازپروری زندانیان است. زندانیان برای حمام گرفتن پول می‌دهند، دیدار با خانواده‌هایشان در زندان فراهم است و حتی مجازند که به مراسم‌های عروسی و تشییع بروند، البته با نظارت؛ خانواده‌هایشان از دولت مبالغی برای زندگی بهتر، خدمات درمانی و آموزش دریافت می‌کنند. هدف آماده کردن خانواده تروریست‌های سابق برای پذیرش مسوولیت آینده فرزندانشان است. فرض این است که اگر خانواده احساس کند که در توانبخشی کودک متمرد خود نقش دارد، وظیفه اقناع آنها در مورد خطاهای مسیرشان را بر عهده خواهند گرفت.