روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش به بررسی لوکس گرایی انسان در طبیعت در برابر زندگی سالم سنتی پرداخته است.

در این گزارش ، می خوانیم: از پزشک پرسیدند: تو از چه به وجود آمده ای؟ گفت: از عصب و سلول و هورمون. از دانشمند پرسیدند: وجود تو از چه ساخته شده است؟ پاسخ داد: از آهن، نیکل، روی و مواد معدنی؛ همان عناصری که همه کهکشان ها از آن ساخته شده اند. و از درویش پرسیدند: «تو از چه؟»، درویش مُشتی خاک از روی زمین برداشت و خواست بگوید: «از این...» اما در میان خاک مُشتش، تکه های نایلکس، خرده سی دی، و سر نوشابه و ته سیگار دید!

**کوه آشغال های زمین!

با صابون مایع ساده، ظرف بشویم؟ مگر چنین کاری ممکن است؛ مگر واپس مانده و اُمل ام که سبزی را با نمک و سرکه و آبلیمو، ضدعفونی کنم، یا کثیفی روی اجاق را با جوش شیرین بسابم و یک پیراهن را تا وقتی پاره نشده است، دور نریزم؟ پس سطل های زباله را برای چی اختراع کرده اند و در گوشه وکنار شهر کار گذاشته اند؟

به حق حرف های نشنیده! تفاله دستگاه آبمیوه‎گیری را پای گُل ها بریزم؟ می‎خواهی کارخانه های تولید کود شیمیایی، ورشکست شوند؟!‏

جای دستمال کاغذی سفره، دستمال پارچه ای جلوی مهمان بگذارم؟ می خواهی فامیل ها فکر کنند که من از پشت کوه آمده ام؟ می خواهی از خجالت آب شوم و به زمین فرو روم؟ هزاره سوم و این حرفها، واقعا خجالت آوراست!

مگر می شود در زندگی امروز به جای کیسه های نایلکس از پاکت های کاغذی بدرنگ و بدبو استفاده کرد؟ ‏

آری! زندگی لوکس یعنی استفاده از یک روی کاغذ برای نوشتن و بدرود گفتن همیشگی به دستمال پارچه ای و استفاده فراوان از دستمال کاغذی! و یا تندتند، تبلت و گوشی جدیدخریدن و تولید مدام زباله الکترونیکی. زندگی لوکس یعنی ابراز بیزاری از بوی سرکه خانگی و به کاربردن هرچه بیشتر وایتکس و سفیدکننده و شستشوگرهای آنتی باکتریال و پودرها و مایع های ضدعفونی کننده! زندگی لوکس به گفته برخی کسان، یعنی آپدودیت کردن مدام ابزارها و وسایل خانگی؛ و نیز به دور انداختن هرچه که امروزی نیست و رنگ و بوی قدیمی دارد؛ و در این راه مهم نیست که زیست کره(بیوسفر) آسیب ببیند، بلکه مهم این است که آبرویمان نرود و برچسب عقب افتاده به ما نخورد!‏

شاید برای برخی افراد، بسیار دیر باشد که یک بار و برای همیشه، کیسه های نایلکس را کنار بگذارند و به جایش از پاکت استفاده کنند که از کاغذهای بازیافتی تهیه می شود. آن هم به این دلیل ساده که کیسه های نایلکس، در طبیعت تجزیه نمی شود و پرندگان و جانوران آبزی به اشتباه از آن تغذیه می کنند.

به چه کس باید گفت باور بیاورد که ظرف های یکبار مصرف با منشا گیاهی، بهتر است و نه فقط تندرستی انسان ها را تضمین می کند، بلکه در شمار اشیایی است که در پیوند با زیست کره قرار دارد و آلودگی کمتری متوجه آب و خاک می کند.

تا ۳۰ سال دیگر جمعیت جهان به ۱۰ میلیارد می رسد و انسان ها به همان نسبت، آشغال بیشتری تولید خواهند کرد؛ بنابراین انسان بیش از آن که در اندیشه سفر خود به سیارک های دیگر باشد، باید فکری برای کوه آشغال های خود کند و در کهکشان ها، جایی برای دفن آن ها بیابد، زیرا از هم اکنون، زمین بی شباهت به انبار بزرگی از زباله نیست و ظرفیت زیر خاک نیز برای دفن آشغال ها تکمیل شده است. ‏

**خودروها بر گرده شهروندان

از اگزوز پراید، گازکربنیک بیرون نمی آید و از اگزوز پورشه «اکسیژن!» یا پراید از آهن پاره درست نشده است و پورشه از الیاف گیاهی. از این لحاظ، تفاوتی در خودروها نیست و همه شان کمر به قتل زیست کره بسته اند. راه رهایی هم سوارشدن بر چهارپا و یا درشکه نیست، بلکه مدتها پیش از ساخت پژو و پراید و پورشه، وسایلی به نام اتوبوس و مترو اختراع شده است.

برخی کارشناسان به واردات کالاهای لوکس ایراد می گیرند و ساده اندیشانه بر این باورند که باید سرچشمه لوکس گرایی جامعه را با جلوگیری از واردات خشکاند؛ انگار زندگی لوکس، یعنی سوارشدن بر مازاراتی و لامبورگینی! در حالی که لوکس گرایی، یک گفتمان و جریان و فرهنگ است و دارا و ندار و پایین شهری و بالاشهری ندارد و نمادش هم خودروهای وارداتی لوکس نیست.

استفاده از خودروی لوکس ۲ میلیارد تومانی - به ظاهر- ایرادی ندارد، اما بدی پنهانش افزایش کوخ ها است؛ و دیگر این که گرایش به چیزهای لوکس را در جامعه تشدید می کند و نیز کارخانه های لوکس سازی، تشویق به تولید اشیای لوکس و خودروهای بالای ۲۵۰۰ سی ‍ سی می شوند.

گاهی می شنویم فلان مقام بلندپایه در غرب، رشوه گرفته است؛ آشکارشدن ته توی این رازها برای حسابرسی دقیق دارایی های افراد - حتی رئیس جمهوری -

در پیش و پس از روکار آمدن است. هنگامی که در جامعه، روی پول های دزدیده شده، حسابرسی بدون سوگیری نباشد، به اندازه ای پول ها روی هم انبار می شود که برای برخی افراد، گزشِ از میان رفتنِ یک میلیارد در یک روز، به اندازه نیشِ یک پشه هم نیست. چندی پیش تصادفی در شهر رخ داد که یک خودروی ۲۵۰۰ سی سی تبدیل به آهن پاره شد؛ ۴ روز بعد دیدم طرف یک خودروی بنز کروک و گرانتر از قبل خریده و جلوی محل کارش پارک کرده است! حالا این همه پول برای چه پرداخت شده؟ برای آن که آقا از خانه داخل شهر خود به دفتر داخل شهرش برود و برگردد و برای ندارها فقط دودش بماند!

برای کسانی که لوکس گرایی، در ریخت ارزش، نمود یافته است، مهم نیست که خودروی لوکس در ایران، چندبرابر غرب باشد؛ بهایش هرچه باشد، آن را هزینه به گفته خود «زندگی بهتر» می دانند که باید بی درنگ بپردازند. همان گونه که کسانی، داشتن واپسین مدل گوشی روز و یا همپای مدروز بودن را برتر از شام شب می دانند و حتی برتر از تندرستی خود؛ زیرا ناچارند برای مدیست بودن و یا به دست آوردن یک شی، استرس بیشتر و کار بیش از توان را تاب آورند.

به هر رو، خوش خیالی است اگر بپنداریم محوکردن لامبورگینی از خیابان ها و قدغن کردن خرید کوشک‎های کاخ سان، لوکس گرایی را در جامعه از میان خواهد برداشت. چرا که لوکس گرایی یک اندیشه است و البته زاییده شکاف های ژرف طبقاتی در جامعه!

این شکاف چه در کشور ما و یا دیگر کشورها مانند لایه ازن در حال افزایش است؛ برای نمونه در هند، ۵۰۰ میلیون خانوار در خانه خود، دستشویی(‏WC‏) شخصی ندارند؛ البته وضعیت بهداشت در ایران به آن بدی ها نیست، ولی در دوردست های همین شهرهای لوکس ما- در روستاها- دستشویی ها پوشش بهداشتی ندارند و خاستگاه ناخوشی و بیماری اند.

**سرشت شناسی لوکس گرایی‏

لوکس گرایی مانند فاخته، بر پیکره ارزش ها آشیان می‎کند و کم کم خود را در شمار ارزش ها جای می دهد. لوکس گرایی همچنین بی مکان است. یعنی مگر شهر، در بیرون شهر و در کوه و بیابان هم دیده می شود. اینک در برخی کشورها کسانی برای قرارگرفتن در قلب طبیعت، درون غارها را برای زندگی انتخاب کرده اند و در همان غارها از لوکس ترین اشیا و امکانات استفاده می کنند، از دکور لوکس گرفته تا مبلمان و وسایل و خودروی لوکس. یعنی با خود وسایلی به طبیعت دلخواه خود برده اند که ضد طبیعت است!

وسوسه اشرافی گری حتی در ساده زیست ها هم هست. اگر کسی بگوید نیست، راست نمی گوید؛ چون لوکس زیستن، گیرایی ای دارد که در برخی کسان رفتارشان و در برخی افراد ذهن شان را درگیر می کند؛ اما این که چرا ساده زیست ها خود را از مهلکه کنار نگه می دارند، به کیش شخصیت آنان بر می گردد؛ کیش شخصیت نه به معنای تنها مذهب، بلکه مرام و آیین! کسانی به اندازه ای جوانمردند(جنتلمن) و یا زن بزرگوار(جنتل وُمن) هستند، که با همه دارامندی، ندارها را در زندگی ساده در پیش گرفته خود، همباز و شریک می کنند و با این کار، جامعه را رو به برابری می برند.

لوکس گرایی همیشه بوده است حتی در دوران قدیم؛ و در آن زمان ها نمودش مادیگری بود؛ یعنی مادیگری آن زمان، همان لوکس گرایی امروز است که در انسان های باخدا و بی خدا دیده می شود.

این که می گویند مادیگر -چه باخدا یا بی خدا- پول را نه وسیله، بلکه هدف می ‎داند، دریافت درستی نیست. کامروایی، ناهنجاری نیست. پول حتی برای مادیگر، وسیله کامروایی است، نه هدف؛ خواهش ها و گرایش های انسان را پایانی نیست؛ مادیگر، در جنگلی پر از درختان میوه قرار دارد و نمی داند کدام یک پاسخگوی تشنگی و گشنگی اش است و با زیاده روی از همه درختان می خورد و از نوشیدنی ها می نوشد، ولی باز گشنگی و تشنگی اش برجاست. بنابراین مادیگر، دچار کژاندیشی در شناخت کامروایی است.

از احمد نوروزی - کارشاس شهری می پرسم:آقای مهندس! از چه زمانی ورود به زندگی لوکس یا به گفته شما «سبک زندگی خاص» آغاز شده است؟

نوروزی نخست از واژه آغاز می کند:جمال، یعنی روی خوش و تجمل در اصل یعنی روی خوش یافتن، مانند کامل و تکامل! بنابراین کاربرد تجمل گرایی، رساننده لوکس گرایی نیست. اما در پاسخ پرسش شما باید گفت، از زمانی که کالاهای ساده بومی و قدیمی را که برشی از فرهنگ مان بود، دور ریختیم. هوس انسان، ته ندارد. انسان با فرهنگ لوکس گرایی و استفاده از چیزهای لوکس، سرانجام میل می کند که پشت ماشین یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی بنشیند؛ برایش مهم هم نیست که با پامال کردن حقوق دیگران که حتی پول خرید یک دوچرخه را ندارند، پول خریدش به دست آید.»

تنها ریخت بینی ما(که معمولا نوک بالا نیست)، دل ما را نمی زند؛ بلکه بسیاری از وسایل وارداتی نیز، خیلی زود نزد ما ایرانیان کهنه می شود؛ در حالی که هنوز گوشی تاشو موبایل در کشورهای پیشرفته مورد استفاده است. ‏یلدا خرم نژاد-کارشناس محیط زیست در این باره می گوید: چندی پیش شاهد بودم که یک دلال، با چرب زبانی می گفت که «یک کوشک ۷ میلیاردتومانی، بلندترین پنت هاوس و یک اوکازیون حقیقی، با ۷۵۰ مترمربع زیربنای مسکونی از آرشیتکتی به نام، با فضای سبز شکیل، دید پانورامای۳۶۰ درجه ابدی و تراسی گسترده و چشم نواز و دیزاین مدروز و با ماتریال اروپایی و مبلمان بهترین برند ایتالیایی، کلیدهای لمسی و سونا و جکوزی و با آلاچیق اختصاصی، سالن سینما و با چند پارکینگ، در بهترین مکان کامرانیه... و مرد پولداری که برای قیمت گرفتن آمده بود، بدون چانه زدن، به میان سخن دلال دوید و گفت:«خریدارم!»

خرم نژاد می افزاید: افراد پولدار و تنها با یک فرزند، خریدار چنین خانه هایی هستند و می پندارند، خوشنودی ای برایشان به همراه خواهد آورد؛ اما آنان خوشنود نخواهند شد، در حالی که گاهی یک زن و شوهر جوان با خرید یک خانه ۵۰ متری هم خوشنود می شوند.

**مصرف زدگی؛ روی دیگر سکه

وجدان درد تنها دردی است که می توان آن را برای خود و دیگران آرزو کرد! انسان خوب است به جای سردرد و کمردرد، گاهی هم کمی «وجدان درد» بگیرد. وجدان درد، سبب می شود که انسان به ورای خود سفر کند و دردهای دیگران را ببیند و احساس کند. زندگی لوکس یعنی یک سوم غذاها را دور بریزیم و حتی نکوشیم با رساندن آن ها به دست نیازمندان اش، به گونه ای بریز و بپاش های خود را جبران کنیم. گفتن این سخن که «مگر من مسبب گشنگی دیگرانم که اندوه شان را بخورم؟» از باری که به دوش انسان است، نمی کاهد.

برخی با انبار کردن اشیا، خانه خود را مشابه انبارهای شهر در می آورند که پر از وسایل است؛ اما لوکس گرایی همیشه در مبلمان خانه نمود نمی کند؛ درجه های پایین ترِ لوکس گرایی در مصرف فزاینده موادغذایی است! برخی خانواده ها بی توجه به میزان کالری مورد نیاز بدن خود و فرزندان، تندرستی را در مصرف هرچه بیشتر پروتئین های حیوانی می دانند و هر روز میز غذایشان را با سه گونه گوشت مرغ، گوشت قرمز و ماهی می آرایند، یا برای یک مهمان، چند خورش تدارک می بینند و یا در مصرف غذا پیرو مد روز و غذاهای فرنگی هستند! و در پایان روز، انبوه غذایی هایی را که خدمتکاران برای ۳ نفر اهل خانه تدارک دیده اند، به دستور خانم، روانه دلو آشغال می شود.

افراد اهل بریز و بپاش، نمی دانند که دام ها نخستین ماده را -که هوای پاک باشد- برای داشتن گوشتی سالم در اختیار ندارند و در مکان های دربسته خفقان زا، گاز متان برآمده از انبوه پشگل خود را نفس می کشند و شب تا بامداد روی همان پشگل نمور می خوابند!‏

نیازی به دانش بوم شناخت(اکولوژیک) نیست تا بدانیم که برای تامین ملزومات زندگی مصرفی و لوکس، باید درختان بسیاری بیفتند تا بوفه های چوبی خانگی و مبلمان های باشکوه ساخته شود؛ و کوه‏های بیشتری متلاشی شود که مواد موجود در کانی ها را استخراج کنند و رودخانه‏ها را خشک کنند تا در بستر آن برج ها را بالا ببرند و جنگل‏ها را به آتش بکشند و هوا را بیالایند تا با کشاورزی گسترده تر و دامداری های بزرگتر، غذاهای مورد نیاز جامعه های مصرف گرا تامین شود و یا هرچه بیشتر ظرف ها و نایلکس های یک بار مصرف تولید کنند و سپس پسماند آن ها را روانه طبیعت سازند.‏

بی گمان هرچه مصرف بالا رود، پیامدش مگر آلودگی بیشتر زیست کره نخواهد بود؛ و همچنین بی گمان زنان در فرهنگسازی و کنترل مصرف و خرید مواد مورد نیاز خانواده، نقش مدیریتی بنیادین دارند.

یلدا خرم نژاد در این باره می گوید: این که آیا می توان زندگی مصرفی(پدیده جامعه پساصنعتی) را همردیف زندگی های لوکس، مورد بررسی قرار داد، برخی کارشناسان دودل اند. البته زندگی مصرفی، مگر لوکس گرایی است، ولی با پیامدهای همسان! و آزمندی(که فقط در پدیده ای به نام انسان دیده می شود و نه دیگر جانوران) در مصرف فزاینده هر دو شی وجود دارد و شاید صرفاً در استفاده از گونه شی و وسیله، توفیر داشته باشد.‏

**هوای بدتر از بیرون خانه

جاروبرقیِ یوفومانند(در حالی کودک در کنارش در حال بازی است) در همه ۲۴ ساعت شب و روز بدون کوچکترین صدایی در خانه می چرخد و خاک ها و آشغال های ریز را می روبد و سپس به شکل خودکار در دستگاهی، خود را شارژ می کند!

ما مصرف کنندگان بسیار خوب و دست ودل باز و حتی عاشق فناوری های نوین و وسایل لوکس روز هستیم، بی آن که به مطالعه پیامدهایش پرداخته باشیم.

مهندس احمد نوروزی در این باره می گوید: گاهی هوای داخل خانه، آلوده تر از بیرون است. پزشکان سفارش می کنند که به هنگام آشپزی، هواکش و هود روشن باشد؛ در حالی که خود هواکش و هود با کارکردن، یون های منفی هوا را باردار می کنند و با تنفس هوای سنگین، آسم و تنگی نفس به سراغ کودکان می آید؛ این وسایل را مردم روشن می کنند که هوای خانه را پاکیزه کند، ولی خود آن ها آلاینده اند و تفاوتی میان گاز برآمده از سوخت اجاق گاز و تهویه هواکش نیست!

سیگار، سشوار و چرخ دوزندگی و جاروبرقی و ماشین لباسشویی و سرخ سوزی بخاری گازی، تولید منواکسیدکربن می کنند و در آلوده سازی یون های هوای خانه نقش بسزا دارند.( همان کاری که دکل های فشار برق با هوای طبیعت دور و بر خود انجام می دهند.)

او می افزاید: گاه مدرسه ها تعطیل می شوند و به سالمندان سفارش می کنند که به سبب آلودگی هوای شهر از خانه خارج نشوند، در حالی که هوای داخل خانه، آلوده تر از هوای داخل شهر است.

آتشزنه ها و فشفشه های جشن تولد، برف شادی، خوشبوکننده ها، شیشه شوی ها، افشانه(اسپری)های سوسک کش و مواد شیمیایی موجود در کابینت خانه، ترکیبات آلی فرار آزاد می کنند و سیستم اعصاب مرکزی کودکان را هدف می گیرند. هر سال هزاران ایرانی، قربانی آلودگی های محیطی می شوند و در این میان تهران، این شیک ترین شهر کشور، همزمان نام «آلوده ترین شهر جهان» را یدک می‎کشد.

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.