دام یک دختر برای ربودن پسر جوان
به نوشته همشهری، آنطور که مشخص بود یکی از سرنشینان خودرو با ۳نفر دیگر درگیر بود و با هم کتککاری میکردند. مأموران پس از توقف خودرو به سمت آن رفتند و متوجه شدند یکی از مردان جوان که در صندلی عقب نشسته زخمی شده است.
۲نفر دیگر دستگاه بیسیم همراهشان بود اما هنوز مشخص نبود که ماجرا از چه قرار است. مأموران وقتی به تحقیق از جوان مجروح پرداختند پیبردند که ۳سرنشین دیگر ماکسیما ساعتی قبلتر او را ربوده و قصد داشتند وی را به مخفیگاه خود ببرند. همین کافی بود تا ۳گروگانگیر دستگیر شوند.
ماموران در نخستین گام به تحقیق از شاکی پرداختند که وی در شرح ماجرا گفت: من اهل شهرستانی در غرب ایران هستم اما سالهاست که برای کار به تهران آمدم. فروردین پارسال بود که اشتباهی شارژتلفن همراه برای شماره همراه فرد دیگری فرستادم. پس از آن با شماره مورد نظر تماس گرفتم تا موضوع را به او اطلاع بدهم. فردی که تلفن را پاسخ داد دختری جوان به نام غزل بود.از قضا او هم اهل همان روستایی بود که من در آنجا بزرگ شده و زندگی میکردم.درواقع همشهری ما بود. همین موضوع باعث آشنایی ما شد.
وی ادامه داد: غزل در یکی از دانشگاههای شهر تهران درس میخواند و گاهی یکدیگر را میدیدیم. آشنایی ما تا جایی پیش رفت که قول و قرار ازدواج گذاشتیم. حتی من با خانوادهام صحبت کرده و قرار بود پس از تمام شدن درس غزل به خواستگاریاش برویم اما او یکدفعه جا زد و گفت دیگر مرا نمیخواهد. اوایل نمیدانستم چرا زیر همه قول و قرارهایش زده است اما وقتی بیشتر تحقیق کردم متوجه شدم که او قصد ازدواج با شخص دیگری را دارد.
این را که شنیدم خیلی بههم ریختم در این مدت بارها غزل به بهانه شهریه دانشگاه از من پول گرفته و حدود ۲میلیون تومان به من بدهکار بود. برای انتقام از او به شهرستانمان رفتم و به اتهام کلاهبرداری از او شکایت کردم. پس از شکایت، غزل با من تماس گرفت و خواهش کرد آبروریزی به پا نکنم و شکایتم را پس بگیرم، چرا که همان شب مراسم بله برونش بود و نمیخواست نامزدش بویی ببرد.
وی ادامه داد: مدتی گذشت و من همچنان پیگیر شکایتم بودم تا اینکه چند روزپیش دختری در تلگرام برایم پیامک عاشقانهای فرستاد. او مدعی شد که عکس پروفایل مرا در تلگرام دیده و ازمن خوشش آمده است. غافل از اینکه بدانم همه این توطئهها زیر سر غزل است با دختر جوان در منطقه طرشت قرار گذاشتم. وقتی سر قرار رسیدم دختر جوان با من تماس گرفت و مدعی شد که داخل ماکسیما منتظر من است.
وقتی به سمت ماشین رفتم دیدم دختری در صندلی جلو نشسته و مرد دیگری هم پشت فرمان است و بیسیم در دستش دارد. از ترسم فرار کردم که ناگهان ۳مرد داخل کوچهای درهمان حوالی بر سرم ریختند و به زور مرا سوار ماکسیما کردند. دختر جوان اما داخل ماشین نبود و گویا پس از کشاندن من بر سر قرار رفته بود. وی ادامه داد: در بین راه مردان آدمربا مرا به باد کتک گرفتند تا جایی که سرم شکست.همه اینها دامی از طرف غزل بود چرا که مردان خشن اصرار داشتند که باید شکایتم علیه غزل را پس بگیرم در غیراین صورت جانم را میگیرند. خوشبختانه همان لحظه مأموران گشت رسیدند و از دست آنها نجاتم داد.
آدمربایان اجیرشده
۳ آدمربای اجیرشده برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند و وقتی پیش روی قاضی سیدسجاد منافی آذر قرار گرفتند منکر اتهام آدمربایی شدند. یکی از آنها گفت: من ناشر هستم و تاحالا پایم به کلانتری هم بازنشده بود. چند روز پیش نامزد غزل که از دوستان ماست پیش من آمد و گفت که خواستگار قبلی غزل از او شکایت کرده و قصد دارد در شهرستان آبروی او را ببرد. او از من و دوستان دیگرم خواست تا شاکی را به خانهمان ببریم و درباره پس گرفتن شکایتش با هم حرف بزنیم. روز حادثه غزل از طریق یکی از دوستانش پیامی در تلگرام برای پسر جوان فرستاد و او را سرقرار کشاند.
ما هم به آنجا رفتیم تا با او صحبت کنیم و اصلا ماجرا گروگانگیری نبود. در جریان درگیری هم مجبور شدیم او را کتک بزنیم چون او هم به سمت ما هجوم آورد و ما را به باد کتک گرفت. وی درباره بیسیمها که از آنها کشف شده گفت: بیسیمها متعلق به یکی از دوستانم بود که بهصورت امانت در اختیارمان قرار داده بود.به گزارش همشهری، متهمان با قرار قانونی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر